کد خبر : 759712

«نامه‌نیوز» گزارش می‌دهد:

از وطن‌فروشی تا جنایت‌شویی؛ روزگار دوزخی شازده‌رضا!

رضا پهلوی اما تنها کسی بود که تمام‌قد از حملات اسرائیل به خاک ایران دفاع کرد؛ او گفت که حمله نتانیاهو، حمله‌ای مجاز بوده. پهلوی هیچ حرفی هم درباره خون‌هایی که از ملت ایران ریخته شد، نزد تا ثابت کند آنقدر در اوهام خود فرورفته است که می‌تواند حتی پا روی خون مردم ایران بگذارد.

گروه سیاست - رضا پهلوی چهار دهه است که در رویاهای خود می‌بیند که با تاجی بر سر در کاخ زندگی می‌کند. خیال می‌کند شاه ایران است و احیاگر حکومت پدر و پدربزرگش خواهد بود. رویاهای شازده رضای قصه ما این روزها انگار خیلی پررنگ‌تر هم شده است؛ به خصوص از وقتی که اسرائیل چند موشک به سمت ایران پرتاب کرد، شازده وهم برش داشت که دیگر کار تمام است. او حالا دوره افتاده و با مقامات از رده‌خارج اروپایی دیدار می‌کند؛ شاید واژه «دیدار» چندان دقیق نباشد؛ بهتر است بگوییم «التماس» می‌کند که من را شاه کنید! پا بر زمین می‌کوبد که الا و لابد باید شاه شوم! اما مردم ایران در 12 روز جنگ با اسرائیل به همه این اوهام‌ها و خیال‌بافی‌های شازده، گفتند زهی خیالِ باطل!

رضا پهلوی در همه این سال‌ها نشان داده است که ایران برایش کاملا به مثابه ابزاری برای رسیدن به قدرت است. او در مسیر رسیدن به قدرت هم هیچ خط قرمزی ندارد تا حدی که به دیدار نتانیاهویی می‌رود که جان هزاران انسان را گرفته است، کودکش است و در سال‌های اخیر رسما دنبال نسل‌کشی در غزه بوده و هست. جنایتکار بودن نتانیاهو گزاره‌ای قطعی است که نه فقط مردم و نظام ایران بلکه همه دنیا بر آن اذعان دارند؛ چنانکه دادگاه لاهه حکم بازداشت او را صادر کرده است و در مقاطع مختلف تظاهرات‌های گسترده مردمی در جای‌جای دنیا علیه او به راه افتاده است. رضا پهلوی اما ابایی ندارد از دیدار او. به یاد داریم چند سال پیش بود که او به اسرائیل رفت با نتانیاهو دیدار کرد و حتی کلاه یهودی بر سر گذاشت و به دیوار ندبه رفت! در همان مقطع بسیاری گفتند که رضا پهلوی رسما خود را به اسرائیل فروخته است و حالا دیگر باید او را عامل مستقیم صهیونیست‌ها فرض کنیم.

او کار را به همین جا متوقف نکرد و هر جا می‌توانست علیه منافع ملی ایرانیان سخن می‌گفت، خواستار وضع تحریم‌های بیشتر علیه ایرانیان بود و حتی در ائتلافی که یک سر آن جدایی‌طلبان قرار داشت شرکت کرد. گذشت تا اسرائیل به ایران حمله کرد. حمله تجاوزکارانه اسرائیل به خاک ایران باعث شد همه و همه با هر نگرش سیاسی که داشتند از ایران دفاع و حمله اسرائیل را محکوم کنند. از نیروهای سیاسی داخلی گرفته تا مردم عادی، از باحجاب تا بی‌حجاب، از مسلمان تا مسیحی و زرتشتی و حتی مخالفان سرسخت جمهوری اسلامی در خارج از ایران؛ نیروهایی که چند دهه با همه توان علیه جمهوری اسلامی سخن می‌گفتند. حتی آنها هم رسما اعلام کردند که باید حمله اسرائیل به ایران را محکوم کرد. دلیل همصدایی همه و حتی نیروهای اپوزیسیون آن بود که در اینجا مسئله ایران در میان بود و صدالبته جان ایرانیان. موشک‌های اسرائیل باعث کشته‌شدن شهروندان غیرنظامی زیادی شد، کسانی که در میانشان کودکان هم بودند. 

رضا پهلوی اما تنها کسی بود که تمام‌قد از حملات اسرائیل به خاک ایران دفاع کرد؛ او گفت که حمله نتانیاهو، حمله‌ای مجاز بوده. پهلوی هیچ حرفی هم درباره خون‌هایی که از ملت ایران ریخته شد، نزد تا ثابت کند آنقدر در اوهام خود فرورفته است که می‌تواند حتی پا روی خون مردم ایران بگذارد. رضا پهلوی آشکارا از جان‌باختن مردم ایران لذت می‌برد و انگار در سر می‌پروراند که هرچه مردمِ بیشتری جان‌دهند، زودتر به تهران می‌رسم! اندک طرفداران لومپن او که عمدتا مواجب‌شان از خانواده پهلوی می‌رسد هم می‌رقصیدند و می‌خواندند «داریم می‌ریم به تهران». لمپن‌های حامی شازده رضا در شرایطی کمر می‌چرخاندند و می‌گفتند داریم می‌ریم به تهران که مردم تهران زیر موشک قرار داشتند و تهران 12 روز آتش را به خود می‌دید اما برای سلطنت‌طلب‌ها و شخص رضا پهلوی اهمیتی ندارد حتی اگر تمام کشور از بین برود اما خودشان به قدرت برسند.

رضا پهلوی که ادعا می‌کند در همه این سال‌ها چهره‌ای سیاسی بوده و در مسیر مبارزه با نظام ایران گام برداشته، به گواه اطرافیان سابقش در همه سال‌های بعد از انقلاب با پولی که پدرش از ملت ایران به یغما برد، مدام در حال قمار و عیاشی بوده است و خودش همین چند سال پیش در پاسخ به یک خبرنگار که از او پرسید از کجا پول در می‌آوری و کار حرفه‌ای‌ات چیست، پاسخ داد با حمایت‌های خانواده زندگی می‌چرخانم. یعنی با همان پول سرشاری که هنوز در اختیار خانواده پهلوی است. رضا پهلوی حتی یک روز کار سیاسی که هیچ، کار عادی برای پول‌درآوردن هم نکرده است، او هیچ تحصیلات قابل ملاحظه‌ای ندارد، هیچ مانیفستی ارائه نداده است و حتی از یک خطابه خوب هم عاجز است و رضا پهلوی با چنین وضعیتی به معنای دقیق کلمه «بی‌همه‌چیز» است. بی‌همه‌چیز نه برای توهین بلکه روایت دقیقی از وضعیت، شخصیت و هست و نیست شازده رضای متوهم است.

او حالا به خیال خود کار بزرگی انجام می‌دهد که با چند چهره ورشکسته و از مقام خارج‌شده انگلستان دیدار می‌کند اما این همان مسیری است که سازمان منافقین هم طی کرد؛ سازمانی که دستش تا مفرغ به خون ملت ایران آغشته است. سرنوشت منافقین مشخص است؛ نفرت مردم ایران از آنها و دربه‌دری در این کشور و آن کشور. رضا پهلوی هم دقیقا در همان مسیری گام برمی‌دارد که منافقین رفته‌اند.

لینک کوتاه: