اعتراف فارینپالیسی؛
فروپاشی رهبری آمریکا زیر سایه تصمیمات آنی و توهمات ترامپ
فارین پالیسی نوشت: اکنون که آمریکا با جدیترین رقیب همتراز تاریخ خود روبهروست، رهبری مبتنی بر تصمیمات لحظهای و انتصابات مبتنی بر وفاداری به جای شایستگی، نسخهای تضمین شده برای شکست خواهد بود.

تغییرات اخیر ترامپ در سیاست خارجی، چه در قبال روسیه، چین، ناتو یا خاورمیانه، با وعدههای قبلی او در تضاد است و حتی وفادارانش را سردرگم کرده است. این سیاست خارجی آمریکا را به بیثباتترین و پرآشوبترین دوران خود رسانده است.
استفان والت سردبیر نشریه تخصصی فارین پالیسی در این باره نوشت: دولت ترامپ و حامیان سرسخت جنبش ماگا با لحظاتی عجیب و کمسابقه روبهرو شدهاند. منظور، تنها رسوایی جفری اپستین نیست که حتی برخی از وفاداران دوآتشه این جریان سیاسی را واداشته تا نسبت به مدیریت پرحاشیه و پرفراز و نشیب خود تردیدهایی پیدا کنند؛ بلکه، تغییرات اخیر در سیاست خارجی ترامپ است که بهوضوح فاصله قابلتوجهی از مواضع گذشته او گرفته است. برخلاف وعدههای انتخاباتی سال ۲۰۲۴، که مدعی بود ظرف ۲۴ ساعت با رئیسجمهور روسیه به توافق خواهد رسید و به جنگ اوکراین پایان خواهد داد یا کمکهای آمریکا به کییف را بهطور کامل قطع خواهد کرد، ترامپ اکنون وعده ارسال کمکهای نظامی بیشتر به اوکراین را داده و حتی ولودیمیر زلنسکی را به حمله مستقیم به مسکو تشویق کرده است؛ توصیهای که پس از رسانهای شدن، ناگزیر به عقبنشینی از آن شد.
همچنین، برخلاف توصیههایی مانند خروج از اروپا و تمرکز بر آسیا؛ ترامپ اخیراً نشانههایی از علاقه مجدد به ناتو نشان داده است. در قبال خاورمیانه نیز، اگرچه همچنان رویکرد انزواگرایانه را بهطور کامل کنار نگذاشته، اما ماه گذشته به درخواست تلآویو وارد جنگ با ایران شد؛ عملیاتی که نهایتاً ناکام ماند. این اقدام با استقبال نومحافظهکاران مخالف ترامپ همچون بیل کریستول روبهرو شد و در مقابل، موجب ناامیدی هواداران پیشین نظیر تاکر کارلسون گردید. در عرصه فناوری نیز، ترامپ بهتازگی مجوز ازسرگیری فروش تراشههای پیشرفته شرکت انویدیا به چین را صادر کرده؛ تصمیمی که نشانهای از عقبنشینی نسبی در سیاست محدودیت فناوری علیه پکن ارزیابی میشود.
در عین حال، ترامپ همچنان انتقامگیری از دشمنان شخصی را در اولویت قرار داده، نشانههای روزافزون زوال شناختی از خود بروز میدهد و هدایت فاسدترین دولت تاریخ آمریکا را برعهده گرفته است. اما این تغییر مسیر را چگونه باید تبیین کرد؟ دستکم سه سناریو محتمل به نظر میرسد.
یکی از توضیحات روشن برای این تغییر رویکرد، بازگشت سلطه «محفل سیاست خارجی» یا همان جریان موسوم به «Blob» بر ترامپ است؛ جریانی که با وجود تلاشهای پیشین ترامپ برای رام کردن آن، بار دیگر ابتکار عمل را به دست گرفته است.
اما تفسیر دیگری که شاید خوشبینانهتر به نظر برسد آن است که ترامپ صرفاً در حال تطبیق با واقعیتهای موجود است. او به این جمعبندی رسیده که دوستی ظاهری با پوتین عملاً دستاوردی نداشته و رئیسجمهور روسیه به صرف تمایل ترامپ جنگ را متوقف نخواهد کرد.
در قبال خاورمیانه نیز میتوان روایتی مشابه ارائه کرد. درست مانند بایدن، ترامپ نیز هیچگاه تمایلی به اعمال فشار واقعی بر اسرائیل نشان نداد؛ رویکردی که تداوم نسلکشی علیه غزه را با حمایت فعال آمریکا ممکن ساخت. از سوی دیگر، ایران هرگز حاضر نشد به خواسته ترامپ و مارکو روبیو برای توقف برنامه غنیسازی هستهای خود تن دهد. اما، جنگ ترامپ هرگز به اهداف اعلامی خود دست نیافت و اسرائیل همچنان برای تثبیت هژمونی واقعی در منطقه بسیار کوچکتر از آن است که بتواند چنین نقشی ایفا کند
مایلم چنین روایتی را بپذیرم و باور کنم ترامپ واقعاً در تلاش است تا خود را با شرایط متغیر سازگار کند؛ اما پذیرش این تفسیر مستلزم سطحی از انسجام و چشمانداز راهبردی است که بهسختی میتوان نشانهای از آن در کارنامه دولت او یافت. حمایت بیقید و شرط از اسرائیل برای ادامه کشتار در غزه و آزادی کامل تلآویو برای بمباران حوثیها، لبنان و سوریه، نه امنیت آمریکا را تضمین میکند و نه حتی امنیت اسرائیل را. حمله نظامی به ایران نیز، بهجای منصرف کردن تهران از برنامه هستهای، انگیزه آن را برای حرکت سریعتر بهسوی ساخت بمب تقویت خواهد کرد.
ارسال تسلیحات به اوکراین نه معادلات میدانی را دگرگون میکند و نه محاسبات پوتین را تغییر میدهد؛ علاوه بر اینکه دولت ترامپ نه راهحل سیاسی قابل قبولی ارائه داده و نه جرأت آن را داشته که شکست را بپذیرد و عقبنشینی کند(ترامپ در ابتدای امسال این گزینه را مطرح کرد اما در نهایت عقب نشست).
این ما را به گزینه سوم میرساند: اینکه تغییرات اخیر در سیاست خارجی ترامپ عمدتاً ریشه در ویژگیهای شخصیتی و خودشیفتگی او دارد. ارسال تسلیحات بیشتر به اوکراین، نه ناشی از تعهد به استقلال این کشور، بلکه صرفاً واکنشی است به اینکه پوتین او را فردی ضعیف جلوه داده بود.
رفتار متناقض ترامپ در حوزه تعرفهها نیز کاملاً با این تفسیر همخوانی دارد. علاقه او به تعرفهها، صرفاً به این دلیل است که همواره توجه رسانهها و افکار عمومی را معطوف به خودش نگه میدارد.
ترامپ هیچگاه قادر نبوده است میان منافع ملی و منافع شخصی خود تمایز قائل شود، در شناسایی افراد شایسته ضعف دارد و بیش از حد در برابر تملق و چاپلوسی آسیبپذیر است. پیامد این ویژگیها، سیاست خارجیای است که در دوره او بیش از هر زمان دیگری آشفته، بیثبات و ضدتولید شده است.
اکنون که آمریکا با جدیترین رقیب همتراز تاریخ خود روبهروست، رهبری مبتنی بر تصمیمات لحظهای و انتصابات مبتنی بر وفاداری به جای شایستگی، نسخهای تضمین شده برای شکست خواهد بود.
آمریکاییها فقط میتوانند به درستی آن جمله منسوب به بیسمارک، صدراعظم آلمان، دل خوش کنند که گفته بود: «خداوند برای مستها، احمقها و ایالات متحده لطفی خاص قائل است.» بیتردید امروز آمریکا بیش از هر زمان دیگری به چنین معجزهای نیازمند است.
دیدگاه تان را بنویسید