نگاهی به فیلم «زیبا صدایم کن» جدیدترین ساخته «رسول صدرعاملی»؛
حراج سابقه کارگردانِ صاحبنام در تعارف قبول فیلمنامه ضعیفِ اهل خانه
مهدی قنبر، منتقد سینما نوشت: نویسندگان فیلمنامه «زیبا صدایم کن» با تکیه بر رابطه خانوادگی با کارگردان، ضعفهای داستانی را پنهان کردهاند که این باعث حراج سابقه درخشان رسول صدرعاملی شده است.

مهدی قنبر، نویسنده و منتقد سینما درباره ساخته «رسول صدرعاملی» نوشت: نویسندگان فیلمنامه «زیبا صدایم کن» کوشیدند تا با بهکارگیری هنراقتباس از کتابی با همین نام بر قامت آن پوستهای از نگارههای جدید اما نامرتبط بکشند که کمترین ارتباطی با آنچه درلایه زیرین بود ندارد. آنها همچنین برای زرقوبرق بیشتر اثرشان از رابطه خانوادگی با کارگردان صاحب سبک و صاحب نام سود بردند تا شاید ضعفهای داستانی و شخصیتپردازی را بپوشانند و چشمان مخاطب را کور کنند که این تلاش نهتنها پسران را به هدف مطلوب نرساند؛ بلکه اثری ضعیف در کارنامه پدر «رسول صدرعاملی» که روزی زبان زد فیلمهای درخشان سینمایی با موضوع نوجوانان بود را رقم زد.
جدیدترین ساخته «رسول صدرعاملی» که اکنون بر پرده سینما است، فیلمی شهری با نگاهی روانشناختی و خوشباورانه به روابط پدرانه یک پدر و دختر است. فیلمی که با مثبتاندیشی غلوآمیز خود به این نکته تاکید دارد که پدران جامعه حتی اگر با مشکلات روانی دستوپنجه نرم کنند بازهم دلسوزانه نگران فرزندانشان هستند.
فیلمساز میکوشد تا این نگاه مثبتاندیشانه را در جایجای فیلم، المانها و خصوصیات رفتاری شخصیت «خسرو» پدر زیبا با بازی «امین حیایی» که بیمار روان پریش است به نمایش گذارد.
فیلم اقتباسی «زیبا صدایم کن» برداشتی از کتابی به همین نام به قلم «فرهاد حسنزاده» است. اما فیلم اقتباس آزادی است که با رویکردی کاملا متضاد با نگاه نویسنده کتاب پیش میرود. ازاینرو فیلم به روح، هدف و نگاه اصلی فیلم متعهد و پایبند نمیماند. زیرا فقط خط اول قصه را میگیرد و بقیه قصه کتاب را بهدور میاندازد تا قصه خودش را جایگزین آن کند. در واقع کتاب با شناخت دقیق از واکنشهای یک بیمار روانپریش با عدم تعادل روحی نوشته شده و منطبق بر واقعیت پیش میرود.
در داستان اصلی زمانی که زیبا متوجه میشود پدر تعادل روانی ندارد و هر لحظه به حالی درمیآید و گاهی خوب است، گاهی بد، گاهی دچار جنون و گاهی دچار توهم میشود از همدستی با پدر پشیمان گشته و سرانجام با همکاری نیروهای بیمارستان پدر را به آسایشگاه روانی برمیگرداند تا تولدش را با کسانی که در کنارشان امنیت دارد جشن بگیرد.
اما در داستان ساختگی و خیالپردازانه «رسول صدرعاملی» نهتنها او به قصه کتاب پایبند نیست؛ بلکه بر این توهم که بیمار روان پریش میتواند پدر خوبی باشد دامن میزند و اطلاعات غلطی به مخاطب میدهد و داستان را بهگونهای پیش میبرد که این بیمار به بهترین بابای دنیا برای «زیبا» تبدیل میشود که یک شبه با فرار از آسایشگاه روانی میتواند همه مشکلات دخترش را که سالها به دلیل نبود خانواده با آن روبهرو بوده را حل کند ودر نهایت با افتخار و قهرمانانه به بیمارستان روحی روانیاش باز میگردد.
ساخت این فیلم سادهانگارانه و سردستی از کارگردان کهنهکار سینمای نوجوان درباره یک بیمار اعصاب و روان بیشک بیدانشی فیلمساز را نیز در اینباره به نمایش میگذارد. به نظر میرسد این ۷ سال دوری از فیلمسازی، کار دست کارگردان «من ترانه ۱۵ سال دارم» و «دختری با کفشهای کتانی» داده است. این کارگردان تجربه و سابقه حرفهایاش را در تعارف ساخت فیلمنامه ضعیف نگارش شده توسط اهالی خانوادهاش به حراج میگذارد. اتفاقی که درباره برخی از کارگردانان صاحبنام و صاحبسبک سینمای ایران نیز در سالهای اخیر افتاده است.
این سخن بدان معنا است که آنچه در این فیلم ارائه میشود را مخاطب هرگز نباید بهعنوان یک نکته علمی، سخنی روانشناختی و روشی برای برخورد با انسانهای روانپریش و بیماران اعصاب روان در نظر بگیرد. بلکه فقط باید آن را در قالب یک فیلم سرگرم کرده تماشا کرد و بدون دریافت نکتهای از آن، سینما را ترک کند. کارگردان و نویسندگان فقط برای ساخت یک درام اجتماعی، سرگرمکننده، خلق موقعیت تاثیرگذار و بازیابی جایگاه سابق کارگردان پرآوازه در عرصه ساخت فیلم کودکونوجوان به سراغ این داستان جذاب! خیالپردازانه! تاثیرگذار! مثبتاندیشانه! و سادهلوحانه! میروند. در نهایت نیز بدون پایبندی به داستان اصلی و راه و روشهای برخورد با بیمارانی مانند پدر زیبا فیلم را به اتمام میرسانند. این پایان بد و جمعبندی سر دستانه از چنین فیلمسازی با مختصاتی که از او میشناسیم بعید به نظر میرسد.
در حقیقت آنچه در وهله نخست فیلم «زیبا صدایم کن» را برای مخاطب، خاص جلوه میدهد. نام و حضور «صدرعاملی» است که پس از سالها دوری بهعنوان کارگردان به سینما بازگشته است. کارگردانی که او را با فیلمهای خوب و درخشانش در دنیای سینمای نوجوان میشناسیم؛ اما ماحصل این بازگشت چیزی نبود که مخاطب از او انتظار داشت. فیلم «زیبا صدایم کن» با خوشبینی بیش از حد اغراق شده، غیرقابلپذیرش و با تزریق مثبتاندیشی غلوآمیز اثری از جنس فیلمهای هندی را پیش روی مخاطبش قرار میدهد. امروز آنچه در خیابانهای تهران میگذرد، چیزی نیست که فیلمساز قصد دارد در فیلم «زیبا صدایم کن» به بینندگانش نشان دهد.
زمانی که والدین سالم، دیگر حوصله خود و فرزندانشان را در خانه و اجتماع ندارند. فیلمساز و نویسندگان، شخصیت خسرو پدر زیبا را بهمانند منجی با فرار از آسایشگاه روانی به تصویر میکشند که میکوشد تا با بخشش دارایی پنهانش به تک دخترش، او را از شرایط موجود نجات دهد. پدری که با شیوهای شعارگونه، نخنماشده، بیخاصیت و تاریخ مصرف گذشته، همه دختران را از ون گشت ارشاد فراری میدهد! ممکن است فیلمهای غیرواقعبینانه و دور از زندگی روزمره مردم موردعلاقه جامعه هندوستان باشد و برای هندیها خوشآیند و مطلوب باشد. زیرا فرهنگ متفاوت آنها باعث میشود تا در فیلمهایشان به جستوجو آن چیزی باشند که در زندگی واقعی خود نمییابند پس ساعتی را با این جنس از فیلمها خوش میگذرانند؛ اما سینماگران ایرانی در آثار اجتماعی و ملودرامهایشان میکوشند تا واقعیت جامعه را به عریانترین شکل به نمایش بگذارند و مخاطب را در جریان تلخترین رویدادهای جامعه قرار دهند. مخاطب ایرانی به دنبال آئینگی فیلمها از واقعیت زندگی خود است.
تزریق خوشبینی غلوآمیز و دروغین و غیرواقعی خوشایند فرهنگ و نگاه مردم ایرانزمین نیست. قرار نیست به مخاطب ایرانی با این جنس از سینما رؤیا بفروشیم. کمااینکه در کتاب «زیبا صدایم کن»، واقعیت ملموستر از فیلم است؛ «زیبا» زمانی که متوجه اشتباه خود میشود جشن تولدش را در آسایشگاه روانی برگزار میکند. در اصل داستان کتاب، پدر زیبا سوپرمن وار وارد خیابانهای تهران نمیشود تا در پی خوشبخت کردن فرزندش باشد.
پرداختن به رابطه خالص و احساسی پدر و دختری میتوانست جذاب باشد. داستان پدری که مبتلا به بیماری حاد روانی است و در شانزدهمین سال تولد دخترش به یاد دلجویی از او میافتد، میتوانست موضوع و پتانسیل قابلتامل برای ساخت یک فیلم سینمایی باشد اما پرداخت خارج از عرف و اغراق در داستان، کار فیلمساز را خراب میکند. بیماران روانپریش اساساا افراد خودخواهی هستند که همه چیز حتی محبت خانواده را برای خود میخواهند پس نمیتوان به تصمیماتشان اعتماد کرد؛ آنها به همان سرعت که تصمیم میگیرند از آن تصمیم باز میگردند. همین امر مقوله ناجی بودن پدر «خسرو» و هدیه او به «زیبا» را در هالهای از ابهام قرار میدهد و به همین دلیل نمایش سکانس هدیه پدر (طلاهای مدفون شده در خاک گلدان) به دختر، تمسخر مخاطب سینما را در پی دارد. این تصویرسازی چیزی نیست که سازنده اثر به آن افتخار کند که یک رابطه مقدس پدر و دختری را به نمایش گذاشته است.
فیلم به لحاظ ساختاری هم با ریتم بسیار کندی روبهرو است و دائم مخاطب را از این خیابان به آن خیابان، از این اتوبوس به آن اتوبوس و از یک لوکیشن خیابانی به لوکیشن خیابانی دیگری میکشاند؛ اما اینهمه پرسهزدن شخصیتهای قصه در خیابانها، هم فیلمبردار را که دوربین روی دست، در حال فیلمبرداری است و همچشمان بیننده سینما را خسته میکند. همچنین مخاطب که در پی این است که سازنده بالاخره چگونه میخواهد این داستان مطول و عریضوطویلش را پایان دهد را مستاصل و معطل میکند. در نهایت هم فیلم را در هوا رها میکند. این در هوا بودن هم به معنای واقعی قصه بر روی جرثقیل مصداق مییابد و همپایان باز و رهای آن را شامل میشود. سکانس پیداشدن مادرزیبا در اتوبوس نیز اگرچه همراه با اشاراتی غیرقابلباور در دل فیلم آمده است؛ اما خلقالساعه بودن آن همراه با المان شستشوی اتوبوس برای پایانبندی فیلم خام دستانه است. به نظر میرسد که کارگردان با این المان سازی قصد دارد تا بهنوعی زدوده شدن غبار و خاک از روی روابط مادر و دختر را تداعی کند، اگر این فیلم درام است پس این المانسازی ناگهانی چه معنا، مفهوم و جایگاهی در فیلمی ملودرام اجتماعی دارد؟ کارگردان یک بلاتکلیفی در شخصیتپردازی و ناتوانی در پایانبندی قصهای دستکاری شده را با یک المان سازی نچسب و بیربط با ذات درام و ملودرام اجتماعی به پایان میبرد.
ازاینرو باید ضعف مهم و برجسته فیلم را در فیلمنامه و شخصیتپردازی داستان جستوجو کرد که میکوشد تا با بهکارگیری از هنر اقتباس از کتاب «زیبا صدایم کن» بر قامت آن پوستهای از نگارههای نامرتبط بکشد و نقش و نگارههای جدید در اندازد که هیچ یک کمترین ارتباطی با آنچه در لایه زیرین قرار دارد ندارد. نویسندگان همچنین برای زرقوبرق بیشتر اثرشان از یک رابطه خانوادگی با کارگردان با سابقه سود بردهاند تا شاید ضعفهای داستانی و شخصیتپردازیشان را بپوشانند و چشمان مخاطب را کور کنند که این تلاششان نهتنها پسران را به هدف مطلوب نرسانده که اثری ضعیف را در کارنامه پدر «رسول صدرعاملی» که روزی زبان زد ساخت فیلمهای درخشان برای سینمایی با موضوع نوجوانان بود را رقم زد.
منبع: صبح تازه
دیدگاه تان را بنویسید