یادداشت تحلیلی اختصاصی نامهنیوز
پزشکیان در اوج کفایت سیاسی است
در روزهایی که جناح رادیکال کشور می کوشد کفایت سیاسی پزشکیان را برای قرارگیری در مسند ریاست جمهوری زیر سئوال ببرد؛ عبدالرضا داوری در یادداشتی نوشت: پزشکیان، با انتخاب مسیر واقعگرایی، در حال نمایش کفایت سیاسی به معنای واقعی کلمه است. مخالفانی که این رویکرد را ضعف میدانند، در حقیقت، طرفدار تکرار همان خطایی هستند که کشور را سالها در چرخه وعده و شعار گرفتار کرده است.

متن یادداشت عبدالرضا داوری به شرح زیر است:
در روزهای اخیر، سخنان مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران، درباره وضعیت واقعی کشور و دشواریهای اقتصادی و سیاسی موجود، واکنشهای متعددی را برانگیخته است. برخی مخالفان او این صراحت و واقعگرایی را «بیکفایتی سیاسی» دانستهاند. این در حالی است که تجربه سیاستورزی مدرن، بهویژه در کشورهای آسیایی که مسیر توسعه را پیمودهاند، نشان میدهد که کفایت سیاسی در توانایی شناخت دقیق واقعیت و بیان شجاعانه آن نهفته است. پزشکیان، برخلاف جریان غالب در جمهوری اسلامی که تمایل به «رجزخوانی» و وعدههای اغراقآمیز دارد، مسیر سیاستورزی واقعبینانه را انتخاب کرده است؛ مسیری که اگر بهدرستی ادامه یابد، میتواند نقطه آغاز اصلاحات و پیشرفت باشد.
واقعگرایی؛ زیربنای کفایت سیاسی
کفایت سیاسی در معنای مدرن خود، ترکیبی از سه عنصر کلیدی است: تشخیص درست مسئله، انتخاب راهحل عملی، و توانایی ایجاد اجماع برای اجرای آن راهحل. پزشکیان در گام نخست این فرآیند، با تشخیص دقیق و صادقانه وضعیت کشور، نشان داده که به اصول حکمرانی کارآمد پایبند است.
او در سخنانش، شرایط کشور را نه «فتحالفتوح» که «صحنه دشوار جنگی» توصیف کرد. این تشبیه، بیانگر پذیرش فشارهای اقتصادی، تحریمهای خارجی، مشکلات ساختاری داخلی و محدودیتهای منابع است. چنین رویکردی، برخلاف ادبیات سیاسی رایج در بخشی از حاکمیت که گاهی به نفی مشکلات یا ارائه تصویری غیرواقعی میپردازد، بر مبنای دادههای واقعی و تحلیل کارشناسانه بنا شده است.
تجربه چین؛ دنگ شیائوپینگ و شجاعت اعتراف به عقبماندگی
در سالهای پایانی دهه ۱۹۷۰، چین از منظر اقتصادی و اجتماعی در شرایطی بسیار سخت قرار داشت: کشاورزی سنتی، کمبود مواد غذایی، اقتصاد بسته و ناکارآمد، و پیامدهای فرهنگی و اجتماعی «انقلاب فرهنگی» مائو، کشور را فرسوده کرده بود.
دنگ شیائوپینگ، که پس از مرگ مائو به قدرت رسید، برخلاف بسیاری از رهبران انقلابی، به جای شعارهای حداکثری، صراحتاً اعتراف کرد که چین «عقبمانده» است و برای رسیدن به رفاه باید از تجربههای موفق جهان استفاده کند. او جمله معروفی دارد: «مهم نیست گربه سفید باشد یا سیاه، مهم این است که موش بگیرد.» این جمله، نماد عبور از ایدئولوژیزدگی کور و پذیرش واقعیتهای اقتصادی بود.
دنگ با این رویکرد، اصلاحات اقتصادی گستردهای را آغاز کرد: آزادسازی تدریجی بازار، جذب سرمایه خارجی، و ایجاد مناطق ویژه اقتصادی. نتیجه این واقعگرایی، جهش اقتصادی بیسابقهای بود که طی چهار دهه، چین را از کشوری فقیر به دومین اقتصاد بزرگ جهان رساند. اگر دنگ شیائوپینگ واقعیت تلخ عقبماندگی را انکار میکرد، این مسیر هرگز آغاز نمیشد.
تجربه ویتنام؛ «دوی موی» و پذیرش فقر
ویتنام، پس از جنگ طولانی با آمریکا و متحدانش، در دهه ۱۹۸۰ با اقتصادی ویران، زیرساختهای تخریبشده و فقر گسترده مواجه بود. حزب کمونیست ویتنام، که سالها بر اقتصاد برنامهریزی متمرکز و مدل شورویمحور پافشاری کرده بود، در کنگره ششم خود در ۱۹۸۶ با صراحت اعلام کرد که این مدل، کشور را به بنبست رسانده است.
رهبران ویتنام، با شجاعت سیاسی کمسابقه، برنامه «دوی موی» یا نوگرایی را آغاز کردند. این برنامه شامل اصلاحات بازار، آزادسازی نسبی قیمتها، جذب سرمایه خارجی، و تشویق بخش خصوصی بود. نکته کلیدی این بود که این تغییرات از پذیرش صادقانه بحران آغاز شد. اگر رهبران وقت، همچون گذشته، صرفاً به شعار پیروزی و خودکفایی ادامه میدادند، ویتنام هرگز به رشد اقتصادی پایدار دست نمییافت.
امروز، ویتنام یکی از موفقترین اقتصادهای نوظهور آسیاست؛ صادرات عظیم، سرمایهگذاری خارجی گسترده، و کاهش شدید فقر نتیجه همان تصمیم واقعگرایانه بود.
تجربه ژاپن؛ بازسازی پس از شکست
ژاپن، پس از شکست در جنگ جهانی دوم و بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی، عملاً نابود شده بود. زیرساختها از بین رفته، اقتصاد فلج شده و روحیه ملی تضعیف شده بود. رهبران ژاپنیِ پس از جنگ، برخلاف دولتهای شکستخوردهای که سعی در سرپوش گذاشتن بر واقعیت داشتند، با مردم و نخبگان صادق بودند: کشور شکست خورده است و باید از نو ساخته شود.
با این رویکرد، اصلاحات ارضی، نوسازی صنعتی، سرمایهگذاری در آموزش و فناوری، و همکاری استراتژیک با آمریکا آغاز شد. نتیجه، «معجزه اقتصادی ژاپن» در دهههای ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ بود که این کشور را به یکی از پیشرفتهترین اقتصادهای جهان تبدیل کرد. این مسیر با پذیرش واقعیت تلخ شکست آغاز شد، نه با انکار آن.
رجزخوانی در برابر واقعگرایی
در سیاست، بهویژه در شرایط بحرانی، دو مسیر وجود دارد: ساختن تصویر آرمانی برای روحیهبخشی کوتاهمدت یا تکیه بر تصویر واقعی برای اصلاح بلندمدت. مسیر اول ممکن است محبوبیت فوری ایجاد کند، اما در بلندمدت با آشکار شدن تضاد میان وعده و واقعیت، اعتماد عمومی را از بین میبرد.
پزشکیان با انتخاب مسیر دوم، عملاً ریسک سیاسی بزرگی را پذیرفته است؛ چرا که گفتن حقیقت، همیشه برای بخشی از جامعه و حتی بدنه حاکمیت ناخوشایند است. اما این همان رویکردی است که در چین، ویتنام و ژاپن جواب داده است.
کفایت سیاسی بهمثابه شجاعت و صداقت
برخلاف تصور منتقدانی که کفایت سیاسی را با قدرت رجزخوانی میسنجند، در دنیای امروز، کفایت سیاسی یعنی توانایی دیدن واقعیت، گفتن آن به مردم، و بسیج منابع برای تغییر. پزشکیان با سخنان اخیرش، این مسیر را آغاز کرده است. او نگفته که مشکلات «کوچک» یا «در آستانه حل» هستند، بلکه تاکید کرده که شرایط کشور دشوار است و به تصمیمات سنجیده و سخت نیاز دارد.
اگر این مسیر ادامه یابد و با برنامهریزی دقیق، استفاده از ظرفیت نخبگان، و تعامل واقعبینانه با جهان همراه شود، میتواند همان نقشی را برای ایران ایفا کند که دنگ شیائوپینگ برای چین، رهبران «دوی موی» برای ویتنام، و سیاستمداران پس از جنگ برای ژاپن ایفا کردند.
تجربه سه کشور آسیایی نشان میدهد که پذیرش واقعیت، حتی اگر تلخ باشد، پیششرط هرگونه اصلاح و پیشرفت است. پزشکیان، با انتخاب این مسیر، در حال نمایش کفایت سیاسی به معنای واقعی کلمه است. مخالفانی که این رویکرد را ضعف میدانند، در حقیقت، طرفدار تکرار همان خطایی هستند که کشور را سالها در چرخه وعده و شعار گرفتار کرده است.
کفایت سیاسی امروز ایران، نه در فریادهای پرطنین و جملات اغراقآمیز، بلکه در شجاعت گفتن حقیقت و آغاز اصلاحات بر اساس آن نهفته است.
دیدگاه تان را بنویسید