گزارشی درباره وضعیت این روزهای بازار
آقای پزشکیان پشت پرده افزایش قیمت دلار چیست؟
سوال اساسی این است که آقای رییس جمهور چه زمانی می خواهد جلوی این اتفاقات را بگیرد؟
بازار ارز در روزهای اخیر وارد فاز پرالتهاب شده؛ اما اینبار شتاب دلار فقط با «شایعه» یا «سفتهبازی» توضیحپذیر نیست. سرنخ ماجرا از یک گزاره کلیدی میآید که در فضای تصمیمگیری مطرح شده: اختلال در ورود ارز نفتی. همین جمله، کافی بود تا انتظارات بازار تغییر کند؛ چون در اقتصاد ایران، هر سیگنال درباره منابع ارزی—چه درست، چه ناقص—میتواند مسیر قیمت را جابهجا کند.
نکته قابل توجه که این روزها باید به اطلاع و استحضار رییس جمهور محترم رساند این است که در چنین فضایی، مسئله فقط «کمبود ارز» نیست؛ ناهمخوانی روایتها و ابهام در سازوکار تصمیمگیری نیز به همان اندازه نقشآفریناند. از یک سو صحبت از رقمهای چند میلیارد دلاری است که «برنگشته»، از سوی دیگر برخی نهادها تأکید میکنند پول وجود دارد اما در «مسیر» یا «فرآیند» گیر کرده است. نتیجه این اختلاف روایتها، چیزی جز تقویت رفتار هیجانی بازار نیست.
زاویه اول: نفت میگوید «پول هست، اما هنوز نیامده»
برداشت وزارت نفت از ماجرا این است که فروش انجام شده و منابع ارزی در سطح بینالمللی بهطور کلی وجود دارد، اما مسئله در مرحله انتقال یا سازوکار تأیید و تخصیص متوقف میشود. یعنی پول، در یک نقطهای از زنجیره «نشسته» اما هنوز به بازار داخل تزریق نشده است.
این روایت، به زبان ساده میگوید: مشکل، نبود منابع نیست؛ مشکل، کندی تبدیل منابع به عرضه واقعی در بازار است. اما بازار معمولاً با «جزئیات اداری» یا «مرحلههای بانکی» قانع نمیشود؛ چون آنچه قیمت را میسازد، عرضه قابل لمس و قابل پیشبینی است، نه وجود منابع روی کاغذ.
زاویه دوم: بانک مرکزی میگوید «عرضه کم شده و تقاضا بالا رفته»
روایت بانک مرکزی، بیش از آنکه بر اصل فروش نفت تمرکز کند، روی دو محور ایستاده است:
کاهش عرضه مؤثر ارز نسبت به انتظار بازار
افزایش تقاضا بهواسطه سیاستهای وارداتی و انتظارات تورمی
در این نگاه، حتی اگر منابع ارزی در مسیر باشد، تا وقتی به عرضه مستمر تبدیل نشود، اثرش در بازار دیده نمیشود. در کنار این، بانک مرکزی معمولاً به نقش «بازگشت ارز صادرات غیرنفتی» هم اشاره میکند؛ جایی که بخشی از ارز صادراتی یا دیر برمیگردد یا اصلاً وارد چرخه رسمی نمیشود و فشار را روی بازار زیاد میکند.
بهبیان دیگر، بانک مرکزی مسئله را اینطور صورتبندی میکند: بازار نه فقط با نفت، بلکه با مجموع عرضه–تقاضا میچرخد؛ و این مجموع، در هفتههای اخیر به ضرر ثبات عمل کرده است.
زاویه سوم: کارشناسان هشدار میدهند «بحران تصمیم» داریم
در لایه سوم، تحلیلگران اقتصادی ریشه التهاب را در چیزی فراتر از اعداد میبینند: ابهام راهبردی و بلاتکلیفی سیاست ارزی. از نگاه آنان، دولت و سیاستگذار باید تصمیم روشن بگیرند که چه میخواهد:
اگر هدف «کنترل قیمت ارز» است، باید ورودیها و خروجیهای ارزی را مدیریت کند و نسبت به سیاستهای افزایشدهنده تقاضا تجدیدنظر شود.
اگر هدف «بازار آزادتر و شناور» است، باید تبعاتش را بپذیرد و ابزارهای حمایتی را جایگزین کند.
مشکل اینجاست که بازار وقتی «نظام» را نامشخص ببیند، با بدترین سناریو قیمتگذاری میکند؛ یعنی کوچکترین خبر منفی را بزرگ میکند و به آن پرمیوم ریسک میدهد.
جمعبندی: دلار روی کاغذ هست، در بازار نیست
حاصل جمع این سه روایت یک نکته مشترک را روشن میکند:
حتی اگر ارز وجود داشته باشد، تا وقتی به عرضه منظم، قابل پیشبینی و قابل اعتماد تبدیل نشود، بازار آن را «نداشته» حساب میکند.
در کنار آن، وقتی روایتهای رسمی همجهت نباشند و سیاست ارزی یک پیام روشن صادر نکند، بازار وارد چرخه «انتظار تورمی» میشود: تقاضا جلو میافتد، احتیاط بالا میرود، و دلار به جای عدد اقتصادی، به شاخص روانی تبدیل میشود.
به همین دلیل جهش اخیر را نمیتوان فقط به سفتهبازی تقلیل داد. آنچه بازار را تکان داده، ترکیبی از اختلالهای انتقالی، کندی تخصیص، فشار تقاضا و مهمتر از همه—بیتصمیمی سیاستی است.
حالا سوال اساسی این است که آقای رییس جمهور چه زمانی می خواهد جلوی این اتفاقات را بگیرد؟
دیدگاه تان را بنویسید