طرح سهام عدالت در ابتدا با هدف مشارکت مردم در اقتصاد ملی و کاهش فاصله طبقاتی آغاز شد. دولت وعده داد که میلیونها ایرانی، بهویژه از دهکهای پایین درآمدی، از سود بنگاههای بزرگ کشور بهرهمند شوند. اما پس از گذشت سالها، هنوز بسیاری از سهامداران احساس میکنند این طرح نهتنها به عدالت مالی منجر نشده، بلکه به پروژهای پیچیده و نیمهتمام تبدیل شده است.
ارزش اسمی سهام عدالت در ظاهر رشد کرده، اما این رشد بیشتر عددی و وابسته به تورم بازار سرمایه است تا بهبود واقعی در قدرت خرید مردم. در حالی که شاخص بورس بالا و پایین میشود، بخش عمدهای از مشمولان امکان فروش سهام خود را ندارند و تنها منتظر واریزهای سالانه سود هستند. بسیاری از خانوارها حتی از وضعیت دقیق دارایی خود اطلاع ندارند و دسترسیشان به سامانههای رسمی یا اطلاعات شرکتها محدود است.
نقدشوندگی پایین سهام عدالت، اصلیترین معضل این طرح محسوب میشود. در شرایطی که تورم بالا زندگی مردم را سخت کرده، داراییای که نتوان آن را بهسرعت به پول نقد تبدیل کرد، کارایی محدودی دارد. از سوی دیگر، سازوکار پرداخت سود نیز با تأخیرهای طولانی مواجه است؛ سودی که گاه پس از ماهها انتظار واریز میشود و در مقابل هزینههای روزمره، رقم چشمگیری نیست.
برخی تحلیلگران اقتصادی بر این باورند که ساختار سهام عدالت باید شفافتر و مستقلتر شود. ایجاد امکان خرید و فروش آزاد، اعلام شفاف ارزش روز هر سهم، و واریز منظم سود میتواند اعتماد ازدسترفته مردم را بازگرداند. در واقع سهام عدالت تنها زمانی به هدف اولیه خود نزدیک میشود که مردم بتوانند در مدیریت دارایی خود نقش داشته باشند و احساس مالکیت واقعی کنند.
سهام عدالت قرار بود نماد توزیع ثروت باشد؛ اما امروز بیشتر به نمادی از انتظار بدل شده است. اگر دولت در مسیر اصلاحات نهادی گام بردارد، سامانههای اطلاعرسانی را یکپارچه کند و شفافیت مالی شرکتهای زیرمجموعه را افزایش دهد، میتوان امید داشت که این طرح دوباره به یکی از ستونهای عدالت اقتصادی در کشور تبدیل شود.