نمیتوانیم نسل جدید هنری را سزارین کنیم
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
داریوش ارجمند: من در جریان برگزاری جشنواره فیلم فجر نیستم. الان با توجه به چیزهایی که دوستان میگویند، بهنظر میرسد که این جشنواره توانسته جریانسازی بکند. این جریانسازی گاهی مثبت بوده، اما خیلی اوقات هم قابل قبول نبوده است. محققان باید بنشینند تحقیق کنند، باید پژوهش کنند که نتیجه برگزاری این جشنواره چه بوده است.
من هنرپیشه سینما هستم، پژوهشگر نیستم. مثبت یا منفی بودن اثر برگزاری این جشنواره را کسی میتواند مشخص کند که همه اطلاعات مربوط به 31 دورهای جشنواره فجر را در اختیار داشته باشد. برای صحبت کردن در این باره، من هم باید اطلاعات مربوط به جشنواره فجر را در این 31 سال داشته باشم، این اطلاعات را بررسی کنم و بگویم اثر برگزاری جشنواره مثبت بوده یا منفی، و اینکه جشنواره فجر جریانسازی کرده یا خیر. من اینها را در اختیار ندارم، به همین دلیل حرف بدون پژوهش، بدون پایه و بدون سند نمیزنم. پس نه میتوانم بگویم جریانساز بوده و نه این را رد میکنم. اما برای این ادعا دلیل قانعکنندهای از سوی مدعیان نمیبینم.
میگویند جشنواره امسال به نسل سوم توجه ویژهای کرده است. اینکه در جشنواره سیویکم حضور نسل سوم پررنگتر است، چیز خاصی را مشخص نمیکند.
ما در بررسی هنر، هنر ِنسل سوم یا نسل دوم نداریم؛ هنر، هنر است. نمیتوانیم در بررسی یک اثر هنری، رویکرد داشته باشیم. یک نفر یک فیلم را میسازد؛ آن فیلم، یا اثر هنری هست و یا اثر هنری نیست. اما اینکه حضور جوانترها در جشنواره امسال حضور پررنگی است، شاید دلیلش این باشد که قرار است اینها به بچههای جوان فیلمساز، باج بدهند.
تاریخ روشن میکند که آیا فیلمسازی مثل ناصر تقوایی در سینمای ایران هنرمند بود یا نه؛ این را تاریخ نشان میدهد. بنابراین من نمیتوانم درباره اینکه کار هنری چیست، نظری بدهم. هنر پدیدهای است که از صافی تاریخ و ذهن مردم عبور میکند و به جاودانگی میرسد. نسلهای جدیدتر، جبرا میآیند و با پسگردنی، نسلهای قبل از خودشان را میاندازند دور؛ این وصف تاریخ و قاموس تاریخ است. نسلهای جدید، مثل توفان میآیند پوسیدهها و کهنهها را درو میکنند. اگر این اتفاق نیفتد که ما دیگر همینطوری میمانیم.
ما نمیتوانیم نسل جدید هنری را سزارین کنیم؛ نسل جدید هنری باید خودش نطفه ببندد، بارور شود و زمان زایشش فرا برسد. نمیشود بهزور نسل جدید برای سینما و تئاتر و غیره درست کنیم. با ابلاغ و دستور و بخشنامه و فامیلبازی، کسی هنرمند نمیشود. شخصی که میخواهد کار خودش را هنری معرفی کند، میتواند از بعضی مزایایی که برایش وجود دارد استفاده کند، ولی تاریخ، کار او را از تنگنای خودش عبور نمیدهد؛ پشت دروازه تاریخ میماند، فراموش میشود و میرود پی کارش.
بهنظر من، با سمینار و بخشنامه، نمیشود هنر ملی درست کرد. مگر به فردوسی بخشنامه کردند که حماسه ملی ما را بنویسد؟ مگر به نیما بخشنامه کردند که شعر نو ما را پایهگذاری کند؟ آفرینش اثر هنری جان شیفته میخواهد. یک فردیت قوامیافته و یک جان شیفته میخواهد؛ همان چیزی که امام خمینی داشتند و با آن یک جهان را زیر و رو کردند. یک هنرمند هم باید این ویژگیها را داشته باشد و در شکل کوچکتر، باید همین کار را بکند.
دیدگاه تان را بنویسید