ایران کانون تحولات منطقه غرب آسیا
حنیف غفاری، دانشآموخته علوم سیاسی است. آقای دکتر غفاری، روزنامهنگار است و نویسنده در پنل تخصصی سیاست خارجی به همراه خانم دکتر نکولعل آزاد،استاد دانشگاه و پژوهشگرمسائل بین الملل هستند.موضوع: ایران و عربستان- در جریان هستید که تئوریها و نظریات مختلفی درخصوص بحث ارتباطات بینالملل وجود دارد، از جمله دیپلماسی منطقهای، دیپلماسی همسایگان، دیپلماسی فرامنطقهای. راجع به این بحث کنیم که آیا اساسا دیپلماسی منطقهای مغایرتی با دیپلماسی فرامنطقهای دارد؟ اساسا چرا اولا ضروری است؟ چه الزامی وجود دارد که یک کشور با همسایگان خودش و همچنین با بازیگران پیرامونی خودش ارتباط داشته باشد و فراتر از آن آیا این ارتباطات مانعی در تحقق دیپلماسی در آن سوی مرزها، یعنی در فاصله دورتر وجود دارد و آیا دیپلماسی منطقهای و دیپلماسی فرامنطقهای با همدیگر مغایرت دارند به لحاظ ماهوی و اجرایی یا خیر؟نکته حائز اهمیت این مسئله است که اساسا دیپلماسی منطقهای و فرامنطقهای از منظر بنده مغایریتی با هم ندارند و به عبارتی لازم و ملزوم هم هستند .سیاستمداران می توانند در حوزه سیاست خارجی هر دو رویکرد را توأمان داشته باشد. جمهوری اسلامی ایران از آنجایی که 15 همسایه خاکی و آبی دارد، برایش حائز اهمیت است که توجه ویژهای به دیپلماسی همسایگی داشته باشد. با توجه به الزاماتی که در برنامه گام دوم انقلاب و تاکیدات مقام معظم رهبری پیرامون ایرانی قوی وجود دارد .باید طوری برنامهریزی شود که توجه ویژهای به کشورهای همسایه صورت گیرد.گاهی با توجه به اولویتها و اقتضای شرایط کشور از حیث منافع و امنیت ملی لازم است ما با همسایه همسایگانمان نیز تعامل پویا داشته باشیم. کشورهایی مثل چین، هند، مصر، و…ما در سیاستگذاری های کلان در حوزه سیاست خارجی نباید از همسایگان شمال کشور غافل شویم و از پتانسیلهایی که در آسیای مرکزی و قفقاز وجود دارد استفاده موثر داشته باشیم .یکی از چالشبرانگیزترین همسایگان ما در قسمت غرب کشور است .(عراق،لبنان،سوربه )به این لحاظ که دچار مداخله بیگانگان و دشمنان هستند و شرایط داخلیشان دچار چالش شده و این چالشها ایران را ناخواسته درگیر میکند به لحاظ منافع و امنیت ملیشان. بنابراین به این نتیجه میرسیم با توجه به سوال شما ، نمیتوانیم نسبت به تحولات کشورهای همسایه بی تفاوت باشیم ،بلکه باید توجه ویژه به این موضوع مهم داشته باشیم را و توجه ویژهای باید داشته باشیم.- وضعیت منطقه و وضعیت همسایگان و احیانا بحرانهایی که در آن کشورها رخ میدهد، میتواند مستقیما در امنیت ملی ما تاثیرگذار باشد، اتفاقا یک موضوعی بود که در آن تز معروف بایدن مبنی بر تجزیه منطقه دیده شده است. سال 2006 میلادی جو بایدن سناتور ایالت دیاویر آمریکا بود و آن موقع در دوران ریاست جمهوری بوش پسر تزی را ارائه کرد مبنی بر فدرالیزهکردن که در حقیقت ترجمانی از تجزیه عراق بود که اعمال میکرد که عراق باید بر اساس مولفههای مذهبی و قومیتی به سه کشور تقسیم شود؛ عراق شیعه، عراق سنی و عراق کرد و بعدش هدفگذاری که حتی به صورت آشکار و مبتنی بر این طرح از سمت اتاقهای فکر حزب دموکرات آمریکا مخصوصا مطرح میشد، این بود که از طریق تجزیه عراق ما برسیم به تجزیه ایران یا به تجزیه بقیه نقاط منطقه. و بیدلیل هم نبود که رژیم صهیونیستی در انتخابات سال 2020 برخلاف آن چیزی که تصور میشد، از حضور بایدن به جای ترامپ در کاخ سفید استقبال کرد. به هر حال این یک گزاره کاملا منطقی و یک گزاره کاملا اثباتشده و مستند است که ما نمیتوانیم نسبت به وضعیت همسایگانمان به دلیل تاثیرگذاری و تاثیرپذیری متقابلی که آنها بر ما دارند و ما بر آنها داریم، غافل شویم.یک مثالی را میخواهم عرض کنم در رابطه با عربستان. عربستان کشوری بود که از بدو تاسیساش تاثیرگذار بود در منطقه خلیج فارس و غرب آسیا بود ،بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تضعیف عراق و فروپاشی نظام بعثی، عربستان یک کشور عربزبان تاثیرگذار و یکی از رقبای اصلی جمهوری اسلامی ایران در منطقه شد.رقابتها این دو کشور حوزه ایدئولوژیکی و حوزه ژئوپلتیکی که باعث شد رفت رفت رقابت جایگزین تخاصم شود.
بعنوان مثال تشکیل محور آمریکایی، عبری، عربی بر علیه ایران و..بی توجهی از همسایگانمان و عدم توجه به اتحادها و ائتلافهایی که حتی از سوی آنها با کشورها و قدرتهای فرامنطقهای اتفاق میافتد و قطع ارتباط شاید نقطه ضعفی باشد از سمت ما و اینکه چرا نادیده گرفته میشوند و به آنها فضا داده میشود، چون جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یک بازیگر قدرتمند در منطقه باید خیلی از عقلانیت راهبردی استفاده کند ،برای اینکه فرصتها، تهدیدها و چالشهای هر کدام از همسایگان را با توجه به پتانسیل و ظرفیتهایشان شناسایی کند و روی آنها برنامهریزی کند بهعنوان مثال چه بهرهبرداریهایی از مثلا سیاستهای ترانزیتی در قفقاز یا آسیای مرکزی می توان انجام داد؟یا سیاستهای همسایگی در حوزه کشورهای محور مقاومت .- ناظر به همین موضوعی که مطرح کردید، میخواهم یک نکتهای را مطرح کنیم. اینجا دو تا فرضیه وجود دارد. یک فرضیه این است که ما باید ارتباط را با بازیگران فرامنطقهای و مخصوصا بازیگران تاثیرگذار بر بازیگران منطقه داشته باشیم. مثلا یک فرضیه میگوید شما اگر با آمریکا بتوانید رابطهای را برقرار کنید، خودبخود رفتار اروپا و بعد از آن هم رفتار بازیگران همپیمان آمریکا در منطقه کاملا تنظیم میشود به نفع منافع ملی شما. این یک فرضیه است. یک فرضیه دیگر این است که اگر شما بیایید در سطح منطقهای و بر اساس نقاط اشتراک و با یک نگاه ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی، یعنی هر دو رکن ماجرا، شما بیایید از قدرت جغرافیایی، منطقهای و راهبردی خودتان استفاده کنید برای شکلدهی نظم منطقهای، آن موقع شما قدرت چانهزنی فرامنطقهای هم پیدا خواهید کرد، یعنی به جای اینکه بازیگران فرامنطقهای بیایند تنظیم کنند رفتار بازیگران را، آن موقع شاهد هستیم که قدرت منطقهای یک بازیگر منجر به تنظیم محاسبه و رفتار بازیگران فرامنطقهای میشود. یک سوالی اینجا مطرح است؛ به نظر شما به کدام یک از این فرضیات میشود اتکا کرد در حوزه سیاست خارجی و اگر ابطال یکی از این گزارهها مثال نقضی وجود دارد، بفرمایید تا انشاءالله وارد بحث شویم.من معتقدم که با سازه ذهنی دوم موافق هستم. این افزایش قدرت و توانمندی جمهوری اسلامی ایران باعث میشود که بازیگران فرامنطقهای یا سوپرپاور خودشان را هماهنگ کنند، یعنی این نیست که ایران بگوید من باید باج بدهم یا یک شرایطی به من تحمیل شود برای اینکه من را بهعنوان یک بازیگر بپذیرند. وقتی که ایران در حوزههای فناوری، هستهای، اتمی و زمینه های مختلف بتواند خودش را توانمند کند .مقام معظم رهبری خیلی هوشمندانه تاکید کردند روی این نکته که از بحث همسایگی غفلت نکنیم. متاسفانه ما در سالهای گذشته غافل شدیم از این سیاست. دولت سیزدهم در حوزه سیاست خارجی شعار بهبود روابط با همسایگان را مطرح کردند.- در حقیقت در قالب همان دیپلماسی منطقهای.
الان متناسب با نکاتی که فرمودید، ما میتوانیم روی دو تا گزاره به اتفاق نظر برسیم؛ اول اینکه دیپلماسی منطقهای آثاری فرامنطقهای دارند، یعنی دیپلماسی منطقهای محدود و محصور در یک حوزه استراتژیک یا جغرافیایی نیست و درست است بستری جغرافیایی دارد، یعنی درست است در یک محدوده جغرافیایی خاص تعریف میشود، اما آثارش معطوف به آن محدوده صرفا نیست. دومین مسالهای که به نظرم جا دارد بیشتر روی آن بحث کنیم، همین تنظیم رفتار بازیگران منطقهای توسط بازیگران فرامنطقهای است. ما یک تجربه آشکار در حوزه سیاست خارجی داشتیم؛ مساله برجام را.
توافق هستهای بین ایران و اعضای 1+5 منعقد میشود، اتحادیه اروپا از آن تحت عنوان نماد دیپلماسی اروپایی یا دیپلماسی چندجانبهگرایانه یاد میکند و همچنین دولت آمریکا، دولت وقت اوباما هم میآید و اعلام میکند که به واسطه این اتفاق ما گامهای دیگر را برای تنظیم رفتار ایران به قول خودشان میگفتند برمیداریم. و از اونور یکسری ایدههایی هم در داخل کشور مطرح میشد بر این مبنا که اگر ما این توافق را بسط دهیم یا بر ابعاد آن، بر عمق و دامنه آن بیفزاییم، این مساله منجر به این خواهد شد که آمریکا خودش به بانی تغییر رفتار بازیگران منطقه به سود ایران تبدیل شود. ما حتی شاهد بودیم که بعد از انعقاد برجام مثلا عربستان سعودی، رژیم صهیونیستی را مثلا بیشتر در خودش هضم کرد به یک نحوی در سیاستهای خودش، ائتلاف منطقهای اعضای خلیج فارس، یعنی شش عضو شورای همکاری خلیج فارس علیه ایران در مواردی جدیتر شد و شاهد بودیم که عملا تغییر رفتاری به سود منافع ملی ما در کشورهای همسایه عملا رخ نداد و اگر هم رخ داده باشد، به اندازهای این رفتارها وزنشان پایین بوده که عملا نمیشود گفت به نفع منافع ملی ما سود چندانی داشته است. یک مقدار روی این موضوع میخواهیم بحث کنیم. آیا الان واقعا عصری هستیم که در آن یک بازیگر فرامنطقهای حتی میتواند به یک متحد خودش، مثلا آمریکا و عربستان را در نظر بگیریم؛ آیا واقعا الان مثل شرایط قرن بیستم هستیم که آمریکا بیاید به عربستان بگوید با ایران خوب بشو و یا بد بشو و ریاض هم آن را به صورت مطلق انجام دهد. یا اینکه نه، ما حتی یک جاهایی شاهد هستیم که برخی از متحدین آمریکا برخلاف نظر او عمل میکنند. سیاستهای نفتی عربستان در اوپک که حتی وزیر خارجه آمریکا و وزیر انرژی آمریکا هم علیه این موضوع دوباره بیانیهای صادر کرد و یا موضوعات دیگر. الان چه اتفاقی در حوزه روابط بینالملل و روابط بازیگران منطقهای و فرامنطقهای رخ داده که ما باید اینها را در محاسبه سیاست خارجهمان در نظر بگیریم.نکتهای که من فکر میکنم مجدد روی آن تاکید کنم، این است که حل تعارضات ،چالش ها و…در شمال، غرب، شرق و جنوب کشور باعث این میشود همکاری و همگرا عمیق تری در منطقه شکل بگیرد. حالا یا به صورت ایدئولوژیک است، یا به صورت ژئوپلتیک است و یا اصلا به هر دلیلی با هم مشکلاتی را داریم. این مساله وجود دارد که وقتی این مشکلات در داخل وجود دارد و ما با همسایگانمان این مشکلات را داریم و هیچ اقدامی برای حلشان انجام ندادیم، مطمئنا با بازیگران فرامنطقهای هم دچار مشکل میشویم. یکی از دلایلی که من تاکید میکنم روی اجماعسازی و اتحادها و ائتلافهایی که با همسایگان، و همسایگانِ همسایگانمان برنامه ریزی داشتم باشیم همین مساله است.ما در حوزه سیاست خارجی باید به این تحلیل برسیم که تغییرات راهبردی مثل شیفت به سمت سیاست های عملگرایانه ،اتخاذ سیاستهای سلبی، به جای سیاستهای ایجابی را جایگزین سیاست های کنونی کنیم.ما سال 1399، یعنی تقریبا سه سال پیش مبلغی بالغ بر 36 میلیارد دلار تجارت خارجی با همسایگانمان داشتیم ؛این امار نشان میدهد که همسایگان ما نقش موثری در این حوزه دارند و ما با اتخاذ برنامه های موثر در حوزه سیاست همسایگی مشکلات و اختلافاتمان را حل کنیم. همسایگان ما یکی از مولفههای اصلی سیاست خارجی ما هستند. ما باید برنامهریزی لازم را برایشان بکنیم؛ اینکه مثلا در حوزه شرق چه پتانسیلها و ظرفیتهایی وجود دارد، چه تهدیدات و مخاطراتی وجود دارد. ما باید دنبال این باشیم که با همسایگانمان یک سیاست کاربردی در زمینه همکاری و تعامل موثر اتخاذ کنیم .
راهکاری به سیاستگذارانمان میتوانیم پیشنهاد دهیم، این است که بیایند در این حوزه و برنامهریزی دقیقتری داشته باشند و شناسایی موثرتری در حوزه ظرفیتها و پتانسیل های کشورهای همسایه در دستور کار خود قرار دهید.بیایند به صورت موردی مورد بررسی قرار دهند، یعنی این نباشد که مثلا سیاست همسایگی، بله، سیاست بسیار خوبی است و ما بهکار گرفتیم. این بهکارگرفتنشان کجا؟ باید نمود داشته ب اشد.- بله، دقیقا همینطور است. نکتهای که اینجا به نظرم نباید مغفول واقع شود، این است که خیلی وقتها است که بازیگران منجر به خلق تنش با ما میشوند. بالاخره سیاست کلان جمهوری اسلامی ایران، ایجاد صلح و ثبات در منطقه است، چون منطقه باثبات به نفع منافع ما است و بنابراین سیاست کلان نظام جمهوری اسلامی ایران هم همین ایجاد صلح در منطقه است. بعضی از بازیگران در طول سالهای گذشته و سالهای اخیر ما شاهد بودیم که حالا یا با هدف ضربهزدن به نظام جمهوری اسلامی و یا با هدف پیادهسازی منافع بازیگران غربی آمدهاند اقداماتی را در منطقه صورت دادند و قطعا ما در نظام بینالملل هیچ دو بازیگر همسانی را هم پیدا نمیکنیم. اختلافاتی با هم داریم، اشتراکاتی با هم داریم، دغدغههایی را داریم. ممکن است این اشتراک حداقلی باشد، ممکن است حداکثری باشد. نکتهای که مطابق فرمایش حضرتعالی ما میخواهیم اشاره کنیم به آن، این است که هنر دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی این است که اولا وزن هر بازیگر را محاسبه کند، فرصتها و تهدیداتی که در مناسبات با آنها وجود دارد را کاملا بیاید محاسبه کند، استخراج کند، احصاء کند و نسبت آنها را با منافع ملی کشور تعریف کند و بر اساس اینها روابط را بر اساس همسایگی شکل دهد، یعنی در اینجا به هر حال این موضوع را کاملا اشتراک نظر داریم که اصالت دیپلماسی منطقهای به شرط اینکه به درستی محقق شود و به قول جنابعالی فقط در بحث شعار نباشد و این تبدیل به یک فرمول و یک مولفه کلان در حوزه سیاست خارجی ما شود، قطعا این برتری و تفوق دارد بر دیپلماسی فرامنطقهای و حتی میتواند برای ما در حوزه دیپلماسی فرامنطقهای هم فرصتساز باشد. بنابراین اینها نافی همدیگر نیستند، تناقضی با همدیگر ندارند، اما تحقق دیپلماسی موفق منطقهای بر اساس همسایگی، یعنی یک درجه بالاتر از حُسن همجواری قطعا باعث کسب فرصتها برای ما در حوزه دیپلماسی فرامنطقهای خواهد شد. بحث دومی را که میخواهیم در نظر بگیریم، با توجه به نسبتی که بین دیپلماسی منطقهای و فرامنطقهای ترسیم کردیم، این است که یک مقداری وارد مصادیق شویم. در روزهای پایانی اسفندماه سال 1401، یعنی سالی که آن را پشت سر گذاشتیم، یک اتفاقی افتاد و آن بحث عادیسازی روابط ایران و عربستان سعودی با محوریت و در حقیقت واسطهگری چین بود که اخیرا هم دیداری آقای امیر عبداللهیان، وزیر محترم خارجه کشورمان با وزیر امور خارجه عربستان فیصل بن فرحان داشتند و قرار است طبق توافقات انجامگرفته، سفارتخانه و کنسولگریها بازگشایی شود و طرفین همچنین درخصوص بازگشت به برخی از همکاریهایی که طی هفت سال گذشته عملا دیگر کاملا متوقف مانده بود هم تفاهماتی را صورت داده بودند. در این مورد میخواهیم صحبت کنیم و با توجه به ضرورتی که درخصوص بحث دیپلماسی با همسایگان مطرح شد، احیای روابط ایران و عرستان سعودی را چگونه ارزیابی میکنید و این مساله میتواند چه تاثیری بر معادلات منطقه داشته باشد؟عربستان بهعنوان یکی از بازیگران تاثیرگذار در منطقه و یکی از بازیگرانی که نقشآفرین در ارتباط بین ایران و سایر قدرتها حضورش بسیار موثر است، از این منظر که تا مادامی که رقابت داشتند در حوزه ژئوپلتیکی و ایدئولوژیکی که تکلیف مشخص بود، اما زمانی که این رقابتها شدت گرفت و بحث تخاصم عربستان علیه ایران اتفاق افتاد، نکته حائز اهمیت این است که جمهوری اسلامی ایران در تلاش است که این تضاد و تقابلی که بین عربستان و خودش به وجود آمده را از طریق دیپلماسی حل کند. در مصاحبهای که وزیر امور خارجه عربستان با شرقالاوسط داشتند، خیلی تاکید کردند، اگر سیاستمداران دو کشور این همت را داشته باشند که مشکلات حل شود، از طریق ارتباط و گفتوگو این اتفاق شکل میگیرد و نکته جالبش اینجاست که تاکید کردند که به صورت این است که فکر نکنند این تفاهم باعث میشود تمام اختلافات اینها از بین برود، یعنی اینکه این تفاهم در بخشی از مشکلات و اختلافاتی که بین ایران و عربستان حادث است، قابل تسری است. و چیزی که در رابطه با عربستان میخواهم خدمتتان عرض کنم، تقریبا پنج دوره مذاکرات برای حل این اختلافات شکل گرفت؛ چهار دوره در دولت آقای روحانی بود و یک دوره در دولت آقای رئیسی بود.
نکتهای که در آخرین مذاکرات توسط شورای عالی امنیت ملی مطرح کردند، این بود که خواستند سطح مذاکرات را از امنیتی به سیاسی تبدیلش کنند و اینها همه قابل تامل است و به نظر من تلاش جمهوری اسلامی ایران برای حل این مساله با توجه به سیاست همسایگی که برنامهریزی کردند، خیلی میتواند موثر و مفید باشد بهعنوان یک بازیگری که الان عربستان با بازیگران منطقهای و فرامنطقهای دیگری هم در ارتباط است که این تعامل و نوع ارتباط آن باعث میشود ایران هم در این رابطه ارتباطاتش و تعاملاتش آنها با ایران بازتعریف شود و تاثیر میگذارد این تفاهمی که بین ایران و عربستان سعودی شکل گرفته است.- چنانچه الان هم داریم این را مشاهده میکنیم. مثلا ما شاهد هستیم که بعد از مذاکراتی که بین ایران و عربستان سعودی انجام گرفته با بحرین، با امارات و با کشورهایی مثل حتی مصر و اینها هم ما شاهد این هستیم که بحث روند احیای روابطمان و روند ارتقای روابطمان در هر حال دارد دنبال میشود. به نکته مهمی اشاره شد که اتفاقا مسئولان وزارت امور خارجه و مسئولان شورای عالی امنیت ملی ما هم روی آن بارها صحه گذاشتند و اتفاقا بر روی آن تاکید داشتند؛ اینکه عادیسازی روابط به معنای پذیرش سیاستهای طرف مقابل در منطقه نیست و به معنای نفی اختلافات هم نیست، بلکه به معنای مدیریت اختلافات است. واقعیت امر این است که در خیلی از سیاستهای حتی کلان، تهران و ریاض با همدیگر همسو و همخوان نیستند. ما شاهد هستیم قرائتی که حتی مثلا نسبت به مساله اسلام وجود دارد، یعنی از مسائلی که به هر حال جنبه فکری، فرهنگی و گفتمانی دارد. جمهوری اسلامی ایران حامی گفتمان مقاومت است که سلطه بازیگرانی مثل آمریکا و رژیم صهیونیستی بر منطقه را نمیپذیرد.- خیلی اصلاحاتی که در عربستان در حال شکل گیری است اصلا نسبتی با آن مولفهها و ثوابت دینی ندارد و یا اینکه از موضوعات ما دینی و اعتقادی هم عبور کنیم، سیاستهای راهبردی که سعودیها در منطقه دارند، مناسباتی که دارند تعریف میکنند؛ اما با تمامی این اوصاف ما وقتی که صحبت از عادیسازی روابط میکنیم، قطعا همانطور که اشاره شده، این به معنای پذیرش سیاستهای طرف مقابل نیست، بلکه به این معنا است که اولا در سایه دغدغهها و اشتراکاتی که ما در منطقه داریم، بهعنوان مثال قطعا امنیت منطقه خلیج فارس و حوزه خلیج فارس برای ما اهمیت دارد، هم برای ما و هم برای عربستان. یا برخی از مخاطرات، تهدیدات و فرصتهایی که به یکباره در منطقه به وجود میآیند، میتوانند جوانب اتصال طرفین یا سیاستهای حتی نفتی ما که خیلی جاها ما شاهد بودیم که حتی از یک قرابتی با همدیگر در برخی از موارد برخوردار بوده؛ تمامی این موارد میتوانند اولا به دستمایهها و به یکسری اهرمها برای هدایت این معادله تعریف و تبدیل شوند و در عین حال هم اختلافاتی که وجود دارد، منجر به تخاصم نشود، یعنی در نهایت منجر به این شود که این در حد یک اختلاف رویکرد و اختلاف راهبرد به شرط اینکه با منافع ما تداخل مستقیم مخصوصا پیدا نکند، اگر این شرط رعایت شود، قطعا آن موقع ما شاهد شکلگیری یک رابطه پایدار هم میتوانیم باشیم. اما حالا یک سوال؛ چرا اینقدر مقامات آمریکایی و اروپایی نسبت به تحقق این رابطه دارند حساسیت نشان میدهند؟ هرچند در مواضع رسمیشان، خیلی جالب است، الان انگلیسیها بعد از یک ماه راجع به این موضوع موضع گرفتهاند. انگلیسی که خودش مولد تفرقه در منطقه بوده و بهعنوان یک سیاست تاریخی خیلی کهن و سیاستی که ریشه در تاریخ دارد و تا امروز هم ما شاهد آن هستیم و در آینده هم خواهیم بود بر اساس سیاستهای کلانی که دستگاه امنیتی انگلیس دارد. چرا انگلیسیها بعد از یک ماه میآیند فقط یک استقبال ظاهری از ماجرا میکنند که معنایش کاملا مشخص است یا اینقدر ما در آمریکا شاهد هستیم که راجع به این موضوع حتی بین سناتورهای آمریکایی دارد بحث میشود، خیلی از سناتورهای جمهوریخواه این مساله را نشاندهنده نقطه ضعف بایدن دانستند که ایران و عربستان در منطقه به هم نزدیک شدند، آن هم به واسطهگری چین. در این مورد میخواهیم توضیحاتی را از شما بشنویم.نکتهای که وجود دارد این است که همسوشدن به لحاظ برخی از سیاستهایی که مطرح کردید با کشورهای همسایه باعث این نگرانی در بازیگران فرامنطقهای میشود که بهعنوان مثال دیگر آن بازوی نیابتی خودشان را در منطقه از دست میدهند.
این تا پیش از این محورهایی که علیه ایران تشکیل میشد، یکی از طرفها عربستان بود یا به حمایت عربستان بود؛ حالا با توجه به ثروت یا اهرم نفتی که دارند، همین بازیگران فرامنطقهای هم بازیگران منطقهای را همراه میکردند و این نکته باعث میشود نگران کند بازیگران فرامنطقهای را که این نزدیکشدن عربستان و ایران با همدیگر بالاخره دو تا قدرت تاثیرگذار در منطقه هستند. شاید نفوذ آنها را در منطقه غرب آسیا و بحث خلیج فارس دچار مخاطره و مشکل کند و با چالش مواجه شوند.- یعنی شما هم این نظر را دارید که یک جورهایی منطقه امن، منطقه باثبات، منطقهای که در آن ایران و عربستان با همدیگر همکاری واقعی داشته باشند، به نفع منافع آمریکا و به نفع منافع حتی کشورهای اروپایی نیست. این اتفاقا مطابقت دارد با سیاستهای کلانی که آمریکا در منطقه و همچنین بازیگران اروپایی دارند؛ بحثی که همیشه میگویند تفرقه بینداز و حکومت کن، حالا این گذاره را در قبال منطقه ما اینها بارها بهکار گرفتهاند. ما اینجا بهتر است روی یک مثال عینی بحث کنیم که مثال تلخی است، ولی واقعی و آن هم بحث ظهور و پیدایش داعش در منطقه بوده، یعنی چطور آمدند استفاده کردند از اتفاقاتی که رخ داده بود و آمدند یک طراحی خیلی خطرناکی را صورت دادند آمریکا و سرویسهای امنیتی غرب در کنار رژیم صهیونیستی و در کنار متحدینشان بر مبنای اینکه بیایند یک گروه کاملا متوحشی را بیایند مسلط کنند به شرایط و بعد هم حوزه شامات، سوریه و عراق را تبدیل به یک زمین سوخته کنند که بعدا همان تز تجزیه را که اشاره کردیم سال 2006 میلادی وضعکننده اصلیاش هم جالب است همین جو بایدن، رئیس جمهور فعلی آمریکا و سناتور آن موقع آمریکا بود، همین فرد آمد و این تز را وضع کرد. به هر حال ما یک بازی پیچیدهای را میبینیم که در آن قطعا نزدیکشدن بازیگران منطقه به همدیگر، نقطه مطلوب برای آمریکا، انگلیس و دیگر بازیگران غربی نیست و به نظر هم میرسد که در آیندهای حتی نزدیک شاید شاهد باشیم که آمریکا و غرب توطئههایی را برای ایجاد گسست در منطقه انجام دهند. در مورد نظرتان چیست؟سناریویی که برای آینده این اتفاق میشود در نظر گرفت، دقیقا همین نکتهای است که شما اشاره کردید، یعنی این نمیشود که آمریکا بنشیند و بابت این نزدیکی و همگرایی احتمالی که بین ایران و عربستان، البته باید منتظر پایان مذاکرات شویم و این روند اعتمادسازی که بین دو کشور اتفاق میافتد، شکل بگیرد و بر اساس آن ببینیم که چه اتفاقاتی خواهد افتاد، ولی مطمئنا این همگرایی و نزدیکی ایران و عربستان بهعنوان دو متحد دیرین در گذشته و دو بازیگر تاثیرگذار در حال حاضر نمیتواند استقبال از سمت انگلیس و یا آمریکا و قدرتهای دیگر را داشته باشد و مطمئنا سعی میکنند در شکلبندی ژئوپلتیکی منطقه بالاخره تغییراتی ایجاد کنند و بیشیطنت نخواهند بود، یعنی اینکه بالاخره برنامههایی را مطمئنا در این حوزه دنبال خواهند کرد و یک زمانی شکلگیری داعش بود، حالا میآیند برنامهریزیهای دیگری را در این حوزه شکل میدهند که متفاوت میشود در این حوزه، ولی این نیست که بگوییم آنها هم از این شرایط راضی خواهند بود و بهعنوان تشویقکننده عربستان و ایران در این حوزه ایفای نقش می کنند.- بله، قطعا و شاید اصلا این موضوع یک جورهایی خط قرمزشان بوده است.این شاید هوشمندی سیاستمداران جمهوری اسلامی ایران را میرساند که با توجه به تاکیدات مقام معظم رهبری در این حوزه گام برداشتند برای اینکه یک توافق و تفاهمی را با عربستان ایجاد کرد که شاید آن سیاست همسایگی در این اقدامی که سیاستمداران جمهوری اسلامی ایران انجام دادند، امیدوار هستیم که اتفاقات خوب در حوزه سیاست همسایگی شکل بگیرد و ایران بتوانند نقشآفرینی موثری بهعنوان یکی از بازیگران اثرگذار در منطقه باشد یعنی این فرصت را از کشورهای منطقهای و فرا منطقهای بگیرد و خودش ایفای نقش کند به صورت مستقیم وارد میدان شود.- یعنی این تبدیل شود به یک منظومه، یعنی از یک رابطه خطی که میتواند بین ایران و عربسان وجود داشته باشد، این تبدیل شود به یک منظومه راهبردی که اشاره هم شد؛ قطعا قدرت مانور و چانهزنی ما را در حوزه دیپلماسی فرامنطقهای هم افزایش میدهد. میخواهم یک نکتهای از شما بپرسم در مورد بحث نقشآفرینی چین، یعنی موضوعی که هم آمریکا و هم اتحادیه اروپا را یک جورهایی آشفته کرد.
کشور چین حدودا دو، سه هفته قبل از اینکه اعلام شود برای توافق بین ایران و عربستان در پکن، ما شاهد بودیم که طرح 12 مادهای را برای پایاندادن به جنگ اوکراین پیشنهاد کرد و ناتو درجا آن را رد کرد، چون اعلام کرد و گفت از نظر ما چین صلاحیتی برای حضور در این مناقشه و واسطهگری ندارد، یعنی برایشان به شدت مهم بود که در حوزه مخصوصا دیپلماسی عمومی بیایند کشور چین را تبدیل کنند به یک بازیگر متخاصمی که اساسا نسبتی با دیپلماسی ندارد. اما به نظر میرسد که اینجا ما هم از ظرفیت چین به خوبی استفاده کردیم، یعنی آن تمایلی که چینیها داشتند مبنی بر اینکه اثبات کنند آن رویکرد دیپلماتیک و سیاسی خودشان را، به نظر میرسد که به خوبی این فرصت از سمت ما مورد توجه قرار گرفته است.هوشمندی سیاستمداران ما در پذیرش نقش آفرینی چین پیرامون برقراری تفاهم بین جمهوری اسلامی ایران و عربستان صعودی مفید بود .در صورت برگزاری جلسات پیش بینی شده برای برقراری این تفاهم و چگونگی پیش برد روند اعتمادسازی مقابل بین جمهوری اسلامی ایران و عربستان صعودی می توانیم شاهد برقراری صلح و ثبات نسبی در منطقه غرب آسیا و خلیج فارس باشیم .
دیدگاه تان را بنویسید