یادداشت ؛ مخاطبان نامه نیوز هم حتما نظر بدهند
دوسیه پژمان جمشیدی؛ هر اتفاقی سیاسی نیست
باید میان «سیاست» بهمثابه ساماندادن به امر جمعی و «سیاسیکردنِ هر چیز» تفکیک گذاشت.
 
       * در این یادداشت، فقط به «شیوه مواجهه» با ماجرای پژمان جمشیدی میپردازیم؛ نه جانبداری میکنیم و نه حکم قطعی میدهیم.موضع روشن است: تا وقتی روایتها و جزئیات روشن نشده، از قطبیسازی و سیاسیکردن شتابزده پرهیز کنیم.
شما هم البته در انتهای یادداشت نظرتان را با ما در میان بگذارید.
گروه سیاسی نامه نیوز : در ماجرای اخیر، نخستین چیزی که فقدانش به چشم میآید «اطمینان» است: نه روایت رسمی روشنی داریم، نه محتوای دقیق ماجرا روشن است و نه جزئیات قابل اتکایی عرضه شده. بااینهمه، سازوکار آشنای قطبیسازی بهسرعت روشن میشود: دو اردوگاه، دو زبان، دو نظامِ داوری. مسئله، خودِ ماجرای فردی نیست؛ مسئله، تکرار عادت جمعی ما به ترجمه هر رخداد به زبان «خصومت سیاسی» است؛ عادت به اینکه هر نشانهای را به منظومهای از وفاداریها و دشمنیها الصاق کنیم، حتی وقتی موضوع وابسته به حوزه فرهنگ عامه یا یک سوءتفاهم رسانهای است.
فضای عمومیِ ما در وضعیتی زیست میکند که حد فاصلِ «اختلاف نظر» و «خصومت هویتی» بهطرز خطرناکی نازک شده است. الگوریتمهای شبکههای اجتماعی به هیجان پاداش میدهند و اقتصاد توجه، روایتهای خاکستری را زیانده میکند. نتیجه، «تورِشِ دسترسپذیری» و «سرایت تأییدی» است: هر کس قطعهای از واقعیت را میگیرد، با پیشداوریهای خود همسطح میکند و آن را به نشانهای از خیر/شر سیاسی ارتقا میدهد. در چنین وضعی، یک اختلاف سلیقه هنری یا داوری حرفهای بهسرعت به میدانِ نبرد نمادین بدل میشود؛ جایی که هدف، فهم نیست، نشانهگذاری است.
سیاست، وقتی از حدّ معقولِ خود فراتر میرود، به «سیاستزدگی» بدل میشود: نفوذِ منطق رقابت قدرت در حوزههایی که باید با قواعد دیگری اداره شوند—در اینجا، حوزه فرهنگ، حرفه، و اعتبارِ فردی. سیاستزدگی، زیستجهان را میخشکاند؛ امکان گفتوگوی عادی را به دوگانههای هیجانی تقلیل میدهد و بازیگران را به سوژههای قابل پیشبینیِ قبیلهای تبدیل میکند. در این مدار، پرسش از حقیقتِ امر جای خود را به پرسش از «با ما بودن یا علیه ما بودن» میدهد؛ و شأن امر واقع، قربانی نمایشهای وفاداری میشود.
باید میان «سیاست» بهمثابه ساماندادن به امر جمعی و «سیاسیکردنِ هر چیز» تفکیک گذاشت. نخستین، ضرورتی مدنی است؛ دومی، مکانیسمی فرساینده که سرمایه اجتماعی را میساید. جامعهای که همهچیز را به نماد سیاسی فرو میکاهد، در بلندمدت توان تفکیک حوزهها را از دست میدهد: حقوق از اخلاق، اخلاق از سلیقه، سلیقه از کار حرفهای. این همان جایی است که داوریهای تخصصی بیاعتبار میشوند و «سرمایه نمادین» افراد با موجی از برچسبگذاریهای شتابزده، بیثبات می شود.
در برابر این میلِ مزمن به قطبیسازی، سه اصل میتواند راهگشا باشد. نخست، «تواضع معرفتی»: وقتی اطلاعات ناقص است، به جای قضاوت قطعی، تعلیق حکم و مطالبه شفافیت. دوم، «تفکیک حوزهها»: هر اختلافی الزاماً نزاع سیاسی نیست؛ گاه مسئله، سلیقه هنری، عرف حرفهای، یا سوءتفاهم ارتباطی است. سوم، «اخلاق بحث عمومی»: نقد، بدون بیاعتبارسازیِ شخص؛ داوری، بدون مصادره به مطلوب؛ و دفاع از حق توضیح، نه تولید پیشداوری جمعی.
صرفنظر از حب و بغضها، مسئله این نیست که در این ماجرا «چه کسی» بر حق است؛ مسئله این است که «چگونه» بر سر فهم یک واقعه به توافق حداقلی برسیم. جامعهای که روش منصفانه داوری را تمرین میکند، حتی وقتی در نهایت اختلافنظر باقی میماند، از فرسایش اعتماد عمومی میکاهد. این تمرین، از کوچکترین رخدادها آغاز میشود: همینجا که میتوانیم به جای تبدیل هر ماجرا به رفراندومی نمادین، از اصحاب ماجرا توضیح بخواهیم، روایتها را کنار هم بگذاریم و سپس قضاوت کنیم.
اگر هر اختلاف کوچک را به نبرد بزرگ تبدیل کنیم، در نهایت چیزی برای «سیاستِ خوب» باقی نمیماند. سیاست خوب نیازمند منابع توجه، صبرِ جمعی و امکان گفتوگوست. با سیاسیکردنِ بیمحابای هر چیز، این منابع را مصرف میکنیم، بیآنکه دستاوردی در حل مسائل عمومی داشته باشیم. «دوسیه پژمان جمشیدی»—هر چه باشد و هر گونه که در ادامه روشن شود—باید برای ما دستکم یک یادآوری باشد: هر اتفاقی سیاسی نیست؛ و هر مناقشهای، سزاوار صورتبندی خصمانه نیست. هنر زیست مدنی، در همین تفکیکهای بهموقع است.
نظر شما درباره این یادداشت چیست ؟ شما هم به ما نظرتان را بگویید تا ما در نامه نیوز درج کنیم . در بخش نظرات این خبر منتظر نظر شما هستیم.
 
     
                         
                               
                               
                               
                               
                              
من حرف شما رو قبول ندارم حتما پشت پرده مهمی داره و اصلا اینجور که شما می گید . راست بگید روی چه چیزی دارید خاک می پاشید . مردم نفهم نیستند آقاجان