گزارش تحلیلی نامه نیوز از نتیجه انتخابات نیویورک؛
طلوع ممدانی ، غروب اسراییل
«مدل ممدانی» را میتوان تجسمی از تغییر پارادایم در سیاست غرب دانست؛ پارادایمی که مشروعیت سیاسی را از ساحت قدرت به ساحت معنا منتقل میکند.
گروه بین الملل نامه نیوز : ظهور زهران ممدانی در فضای سیاسی ایالات متحده را میتوان نشانه شکاف عمیق در نظم گفتمانی غرب پس از جنگ جهانی دوم دانست؛ نظمی که در آن، صهیونیسم نهتنها یک ایدئولوژی سیاسی، بلکه مؤلفهای از هویت لیبرال غربی محسوب میشد. ممدانی – سیاستمدار مسلمان و نمایندهی مجلس ایالتی نیویورک – اکنون به نماد نسلی از کنشگران بدل شده که در پی بازتعریف رابطهی میان اخلاق، هویت و قدرتاند. مدل سیاسی او، که رسانهها از آن با عنوان «مدل ممدانی» یاد میکنند، بهسرعت فراتر از مرزهای آمریکا رفته و در حال بازترسیم مرزهای مشروعیت در گفتمان عمومی است.
مدل ممدانی در بطن خود، واکنشی به محدودیتهای سیاست هویتی کلاسیک است. در چارچوب نظریههای سیاست انتقادی، او از سیاست بازنمایی عبور کرده و وارد مرحلهای از سیاست رهاییبخش شده است. او گفتمان عدالتخواهی، ضدنژادپرستی و دفاع از فلسطین را در یک شبکهی مفهومی بههم پیوند میدهد و از این مسیر، معنایی تازه از آزادی و برابری ارائه میکند؛ معنایی که دیگر با صهیونیسم پیوند ندارد، بلکه علیه آن عمل میکند. به بیان دقیقتر، ممدانی با جابهجایی محورهای هویتی در سیاست آمریکایی، مفاهیم کلاسیکی چون «دموکراسی» و «حقوق بشر» را از انحصار روایت صهیونیستی بیرون کشیده و به ابزاری برای نقد آن تبدیل کرده است.
صهیونیسم طی دههها توانسته بود دو ستون اساسی برای تداوم خود در غرب بسازد: نخست، پیوند میان یهودیت و اسرائیل؛ و دوم، بهرهگیری از اتهام یهودیستیزی بهعنوان ابزار سرکوب گفتمانی. ممدانی هر دو ستون را به چالش کشیده است. او از شبکهای از یهودیان ضدصهیونیست در کمپینهای خود بهره میگیرد تا مشروعیتی اخلاقی برای نقد اسرائیل بسازد و سپر سنتی حامیان تلآویو – یعنی برچسب یهودیستیزی – را بیاثر کند. در واقع، او از منطق وارونگی استفاده میکند: همان مؤلفهای که پیشتر ابزار قدرت بود، اکنون ابزار مقاومت میشود.
از منظر جامعهشناسی سیاسی، تأثیر واقعی مدل ممدانی در بازتعریف مرزهای تعلق است. درون جامعه یهودی غرب، نسل جدیدی در حال شکلگیری است که دیگر مایل نیست هویت دینی خود را با حمایت بیقید و شرط از اسرائیل پیوند بزند. ممدانی این گسست نسلی را دریافته و آن را به زبان سیاسی ترجمه کرده است: یهودیتی اخلاقمحور، که با استعمار و تبعیض مرزبندی دارد و ارزشهای جهانشمول را مبنای تعلق خود میداند. این رویکرد در چارچوب مفهومی «بازسیاسیسازی اخلاق» قابل تحلیل است؛ جایی که اخلاق نه در خدمت نظم موجود، بلکه در خدمت تغییر آن قرار میگیرد.به همین دلیل، نگرانی جریانهای صهیونیستی از ممدانی صرفاً انتخاباتی نیست، بلکه معرفتی است. از نگاه آنان، او در حال واژگونسازی دستگاه معناییای است که دههها مشروعیت اسرائیل را تضمین کرده بود. اگر تا دیروز یهودیت و صهیونیسم دو روی یک سکه تلقی میشدند، اکنون در گفتار نسل جدید، این دو به حوزههایی متعارض بدل شدهاند. این همان جابهجایی پارادایمی است که تحلیلگران اسرائیلی از آن با عنوان «تهدید موجودیتی» یاد میکنند: تهدیدی که از دل سیاست نرم و زبان اخلاق برمیخیزد، نه از موشک و جنگ.
پدیده ممدانی همچنین حامل پیامدهای جهانی است. نیویورک بهعنوان یکی از مراکز نمادین قدرت یهودی در غرب، آزمایشگاه بازآرایی گفتمان صهیونیستی به شمار میآید. اگر چنین مدل فکری در این شهر به پیروزی برسد، قابلیت انتقال به دیگر مراکز فرهنگی چون لندن، پاریس و تورنتو را خواهد داشت. نظریه«انتشار گفتمان» نشان میدهد که الگوهای معنایی موفق در کانونهای رسانهای غرب، معمولاً با شتاب در سراسر فضای بینالمللی بازتولید میشوند. در این چارچوب، ممدانی نه یک بازیگر محلی، بلکه گرهی در شبکهی جهانی تولید معناست؛ جایی که نقد صهیونیسم به زبان اخلاق، به زبان غالب سیاست تبدیل میشود.
از منظر نظریه پسااستعماری نیز، مدل ممدانی به معنای بازتوزیع قدرت در سطح گفتمان است. اسرائیل دههها با تکیه بر تصویر قربانیبودن خود، توانسته بود روایت استعمارگرانهاش را پنهان کند. اما اکنون، در گفتمان جدید عدالتمحور، اسرائیل در مقام قدرت استعمارگر متأخر بازنمایی میشود و فلسطینیان در جایگاه حاملان اخلاق مقاومت قرار میگیرند. این جابهجایی روایی، بنیان مشروعیت اخلاقی صهیونیسم را هدف گرفته است.
بنابراین، اهمیت ممدانی نه در پیروزی احتمالیاش در انتخابات شهرداری نیویورک، بلکه در نقشی است که در دگرگونی زبان سیاست ایفا میکند. او سیاست را نه رقابت بر سر قدرت مادی، بلکه میدان بازنویسی معنا میداند. در این میدان، صهیونیسم دیگر یک حقیقت بدیهی نیست، بلکه سوژهای قابل نقد و بازتعریف است.
در نهایت، «مدل ممدانی» را میتوان تجسمی از تغییر پارادایم در سیاست غرب دانست؛ پارادایمی که مشروعیت سیاسی را از ساحت قدرت به ساحت معنا منتقل میکند. برای نخستینبار پس از ۱۹۴۸، گفتمان ضدصهیونیستی در غرب توانسته است خود را نه در قالب خشم، بلکه در قالب اخلاق و عدالت بازنمایی کند. شاید از همین روست که رسانههای اسرائیلی از او با تعبیر «تهدید موجودیتی» یاد میکنند؛ زیرا اگر مشروعیت اسرائیل بر روایت بنا شده باشد، هر کس این روایت را بازنویسی کند، در حقیقت بنیان وجودی آن را به چالش کشیده است.
دیدگاه تان را بنویسید