مقام معظم رهبری چند بار و چگونه به زندان رفت؟
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
زندان ششم: دیماه 1353 تصمیم ساواک برای ششمین بازداشت آیتالله خامنهای از زمانی قطعیت یافته بود که ایشان تفسیر قرآن را در مسجد امام حسن آغاز کرده بود. بر این اساس، ساواک دستور داده بود مباحث تفسیر ایشان ضبط شود تا در صورت همسویی با عقاید سازمان مجاهدین خلق، سندی برای زندانی طولانیتری برای ایشان فراهم شود. ثابتی، رئیس اداره سوم ساواک، در بیستوششم شهریور 53، همین موضوع را خطاب به شیخان، رئیس ساواک خراسان، تأکید کرده بود. بهتدریج در مشهد، مسجد کرامت بهصورت پایگاهی برای فعالیتهای تبلیغی آیتالله خامنهای تبدیل شد. این سخنرانیها مورد توجه بسیاری از مردم قرار میگرفت. به همین جهت، ساواک تلاش نمود تا از سخنرانی ایشان در مسجد مذکور ممانعت نماید. بعد از آن، آیتالله خامنهای در مسجد امام حسن (ع)، به تفسیر نهجالبلاغه پرداختند. پلیکپیهایی تحت عنوان پرتویی از نهجالبلاغه از این تفاسیر تهیه شد که بعدها میان مردم توزیع میشد. این فعالیتها موجب شد که در دىماه 1353، ساواک ضمن اقدام به تفتیش منزل آیتالله خامنهاى در مشهد، ایشان را دستگیر نموده و بخش زیادی از یادداشتهای ایشان را ضبط نماید. بهجرئت میتوان گفت که ششمین بازداشت ایشان، سختترین بازداشتشان بوده است. طی این بازداشت، ایشان تا پاییز 1354 در زندان کمیتهی مشترک شهربانى زندانی بودند. در این مدت، با ضربوشتم، کتک و انواع شکنجه و در سلولى با سختترین شرایط، با ایشان برخورد میشد. ایشان در خاطراتشان، ششمین زندان را چنین توصیف میکنند: «روزهای سختی را در سلول سپری کردم که گرانی آنها را جز کسانی که طعم آن را چشیدهاند درک نمیکنند... شکنجهی روحی و جسمی، غذای روزان و شبان ما بود. فریاد زندانیان در زیر شکنجه گوش را میخراشید و در بعضی از شبها تا صبح ادامه داشت. شیوهی شکنجهگران نیز بسیار حسابشده و ماهرانه بود. همهچیز در این زندان، خرد کردن روحیه و شخصیت زندانی را هدف گرفته بود.»[8] اما آنچه بازجویان کمیتهی مشترک در گزارشهای داخلی خود، پس از حدود شش ماه زندان و شکنجهی ایشان، نوشتند این بود:«نامبرده از طرفداران [امام] خمینی [است]... که بعضاً جوانان از جلسات درس و تفسیر قرآن وی برداشتهای سوئی داشتهاند.» یعنی نه مدرکی در میان بود، نه سندی در دست و نه اعترافی روی کاغذ. شاید توصیف منوچهری (هوشنگ ازغدی)، یکی از بیرحمترین بازجویان ساواک، قابل تأملترین توصیف دربارهی فعالیتهای سیاسی و تبلیغی آیتالله خامنهای در دوران طاغوت باشد. وی در بازجوییهای سخت خود از آیتالله خامنهای، در وصف او چنین میگوید: «من تو را خوب میشناسم. تو همان کسی هستی که مثل ماهی لیز میخوری و از دست بازجو خارج میشوی. کارهای تو، تکتک، چیزی نیست، اما جمع که میزنی، خدا میداند چیست!»[9] آیتالله خامنهای سال 1355 از همهی فعالیتهای اجتماعی محروم بودند. در واقع ایشان نه میتوانستند سخنرانی کنند، نه تدریس، نه حتی اقدام به برپایی نشستهای خانگی نمایند. حتی حق اقامهی نماز جماعت از ایشان سلب شده بود. ساواک در تلاش بود همهی روابط ایشان با مردم را قطع نماید. همچنین از طریق جاسوسان خود، مراقب ارتباطات شخصی ایشان بودند. محاصرهی ساواک تقریباً کامل شده بود و بیشتر شاگردانش یا در زندان بودند و زیر بازجویی و یا مهر خاموشی بر لب داشتند. با همهی این احوال، ساواک میدانست ایشان را نمیتوان از فعالیت در مقابل حکومت برحذر داشت و از آنجا که فعالیتهای سیاسی و تبلیغی ایشان تحمل نمیشد، ایشان را در سال 1356 به ایرانشهر تبعید نمودند.(*) پینوشتها [1]. هدایتالله بهبودی، شرح اسم، زندگینامهی آیتالله سید علی حسینی خامنهای، مؤسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1391، ص 149. [2]. هدایتالله بهبودی، همان، ص 162 تا 187. [3]. هدایت الله بهبودی، همان، ص 254. [4]. هدایتالله بهبودی، ص 235 تا 296. [5]. هدایتالله بهبودی، همان، ص 495. [6]. همان. [7]. زندگینامهی آیتالله خامنهای، به نقل از: http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=bio [8]. هدایت الله بهبودی، همان، ص 52. [9]. خاطرات آیتالله خامنهای، به نقل از: http://www.tasnimnews.com/Home/Single/19351
منبع:فارس
دیدگاه تان را بنویسید