کد خبر: 332785
تاریخ انتشار :

محبیان:دولت مستأجر رسانه‌ای اصلاح‌طلبان است/ اصولگرایان نباید بر لیست تاکید می‌کردند

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

به گزارش نامه نیوز، همچنان که معتقد است «لاریجانی باید مرز خود را با دولت پررنگ‌تر می‌کرد» می‌گوید دولتی‌ها و اصلاح‌طلبان در انتخابات دهم مجلس شورای اسلامی شکست خوردند؛ چراکه بعد از روی کار آمدن هر رئیس‌جمهوری، مجلسی که 2 سال بعد انتخاباتش برگزارشده تحت گفتمان حاکم و غالبی بوده است که آن رئیس‌جمهور روی آن موج روی کارآمده است، لذا من معتقدم دولتی‌ها و اصلاح‌طلبان دررسیدن به این هدف شکست خوردند چراکه باید بالای 75 درصد آراء را به دست می‌آورند تا یک پیروزی مشابه پیروزی دوره‌های قبل به دست آن‌ها حاصل می‌شد.

وی منتقد شیوه ورود اصولگرایان به عرصه رقابت 7 اسفند 94 است و با بیان اینکه اصولگرایان نباید بر روی لیست تأکید می‌کردند می‌گوید اصولگرایان در سایر نقاط کشور حتی نسبت به آنچه انتظار می‌رفت موقعیت بهتری داشتند.

مدیرعامل خبرگزاری آریا همچنین معتقد است همان‌طور که دولت روحانی از بدنه استیجاری اصلاح‌طلبان استفاده کرده در حال حاضر نیز مستأجر رسانه‌ای اصلاح‌طلبان است.

این کارشناس مسائل سیاسی بابیان اینکه دولت به افکار عمومی از موضع بالا نگاه می‌کند می‌گوید دولت یازدهم از اعتدال خارج‌شده و ریاست یک اصلاح‌طلب بر مجلس به نفع روحانی نیست.

دبیر کل حزب نواندیشان ایران اسلامی در این گفت‌وگو بابیان اینکه اگر عملکرد ظریف و قاضی‌زاده هاشمی را در نظر نگیریم، مردم از این دولت هیچ‌چیز ندیده‌اند، تأکید دارد موضوع عبور اصلاح‌طلبان از روحانی در شرایطی که اصلاح‌طلبان احساس می‌کنند در جریان انتخابات پیروز شدند دور از واقعیت نیست.

امیرمحبیان تأکید دارد پارلمان دهم مجلسی پرتنش خواهد بود. به‌ویژه اگر آقای عارف رئیس آن شود.

برخی محورهای مهم این گفت‌و‌گو به شرح زیر است:

*دولت و اصلاح طلبان در انتخابات اخیر شکست خوردند

*لاریجانی باید مرز خود را با دولت پررنگ‌تر می‌کرد

*دولت مستأجر رسانه‌ای اصلاح‌طلبان است

*رهبرانقلاب در قضیه برجام بزرگترین بهانه را علیه جمهوری اسلامی از کشورهای غربی گرفت

*دولت روی بحث برجام و حل معضل با غرب و گره‌گشایی سرمایه‌گذاری نامعقولی کرد

*اشتباه استراتژیک دولت بالا بردن سطح توقعات افکار عمومی از برجام بود

*مردمی که به لیست امید رأی دادند به اصلاح‌طلبان رأی ندادند

*اعضای لیست امید که اساساً اصلاح‌طلب نیستند

*جلالی و نعمتی در هر رقابتی بین لاریجانی و عارف، لاریجانی را انتخاب می‌کنند

*خیلی از کسانی که در لیست امید انتخاب شدند، سابقه سیاسی ندارند و مدیریتشان به‌محض نشستن بر کرسی مجلس روشن خواهد شد

*مجلس دهم مجلسی پرتنش خواهد بود. به‌ویژه اگر آقای عارف رئیس آن شود

*روحانی می‌دانست اگر اصلاح‌طلبان به‌عنوان جریانی مستقل مجلس را بگیرند، فردا ممکن است ریاست جمهوری را هم پس بگیرند

*رفیق اصلاح‌طلب اگر روحیه پیدا کند رقیب آینده‌ دولت آقای روحانی می‌شود

*منفعت روحانی در این نیست که یک اصلاح طلب رئیس مجلس شود

*در شرایطی آلترناتیو بودن ظریف در برابر روحانی عقلانی است

*اگر ترامپ رئیس جمهور آمریکا شود،انتخابات ریاست جمهوری ما هم تحت تأثیر قرار خواهد گرفت.

*دولت بسیار سنگین و پیر شده و قدرت ایجاد تحول ندارد

*دولت آقای روحانی بدنه اجتماعی نداشت و از بدنه استیجاری اصلاح‌طلبان استفاده کرد

*بازی حاج قاسم سلیمانی در منطقه، زمینه رسیدن برجام به نتیجه را ایجاد کرد

*برخی اصلاح‌‌طلبان حقوق بشر را به عنوان دین سکولار پذیرفته‌اند

مشروح گفت‌و‌گو با امیر محبیان به شرح زیر است:

برای شروع یک ارزیابی از نتیجه انتخابات 7 و 10 اسفند داشته باشیم. چرا در تهران اکثریت با اصلاح‌طلبان بود ولی در شهرستان‌ها اصولگرایان پیشتاز بودند؟

در انتخابات اخیر شاهد وضعیت متفاوتی در مقایسه بین تهران و سایر مناطق هستیم؛ در سایر مناطق روند قابل قبولی رخ داد؛ یعنی اصولگرایان توانستند نتیجه خوبی داشته باشند و حتی نسبت به آنچه انتظار می‌رفت نیز موقعیت بهتری داشتند؛ اما متأسفانه در تهران وضعیت خوبی رخ نداد.

برخی معتقدا این موضوع قابل پیش‌بینی بود؟

بله من هم قبلاً پیش‌بینی کردم. بعضاً مواضع خودم را در قبال شورای ائتلاف و نحوه چینش لیست مطرح کردم، گفتم روند موجود اشکال دارد و خوب نیست و منطقاً نتیجه نخواهد گرفت ولی توجهی به این نظرات نشد و آن شد که دیدیم؛ ولی درعین‌حال اولاً توضیح بدهم و بگویم که اگر ما تاریخ انتخابات‌های مجلس شورای اسلامی را ببینیم، یک فرمول و مدل برایمان به دست می‌آید.

دولتی‌ها و اصلاح‌طلبان برخلاف انتظار در کسب اکثریت مجلس شکست خوردند

بعد از روی کار آمدن هر رئیس‌جمهوری، مجلسی که 2 سال بعد انتخاباتش برگزارشده تحت گفتمان حاکم و غالبی بوده است که آن رئیس‌جمهور روی آن موج روی کارآمده است.

یعنی مجلس ششم که بعد از خاتمی روی کارآمد مجلسی اصلاح‌طلب با درصدی بالابود. همچنین مجلس هشتم که بعد از احمدی‌نژاد روی کارآمد مجلسی اصولگرا با درصد بالایی بود، لذا انتظار می‌رفت مجلس دهم مجلسی اصلاح‌طلب -اعتدال‌گرا با درصد بالایی باشد و من معتقدم که اتفاقاً دولتی‌ها و اصلاح‌طلبان دررسیدن به این هدف شکست خوردند.

آن‌ها باید همین را توضیح دهند، چون باید بالای 75 درصد آراء را به دست می‌آورند تا یک پیروزی مشابه پیروزی دوره‌های قبل به دست آن‌ها حاصل می‌شد.

بنابراین تحلیل این قضیه را بر عهده خودشان بگذاریم ولی درعین‌حال ما هم تحلیل داریم که چرا آن‌ها نتوانستند به چنین نتیجه مطلوبی برسند.

در مورد تهران...

بله نکته‌ای که وجود دارد در مورد تهران است؛ تردیدی وجود ندارد که گفتمان غالب پس از روی کار آمدن دولت موجود، گفتمان اعتدال بود.

یعنی به‌روشنی مردم در هنگام رأی به آقای روحانی به گرایش اعتدال مجوز دادند تا برای 4 یا 8 سال خود را در کشور مطرح کند. پس بنابراین گفتمان غالب چنین گفتمانی بود و انتظار می‌رفت این فضا شناخته شود و جریان اصولگرایی از این فضا برای پیشرفت خود بهره گیرد؛ نه اینکه در مقابلش موضع‌گیری کند.

جریان اصولگرایی به جای استفاده از موج غالب اجتماعی کشور در برابر آن موضع گرفت

بر همین اساس ازنظر من جریان اصولگرا برخلاف موج شنا کرد و در تهران نتیجه منفی گرفت. ما می‌دانیم که تهران در مقایسه با سایر استان‌ها سیاسی‌تر تصمیم‌ می‌گیرد.

منظورتان از برخلاف موج چیست؟

عرض می‌کنم؛ اولاً 2 حرکت اتفاق افتاد که باعث شکست اصولگرایان شد که اولی تأکید بر لیستی رأی دادن در تهران بود؛ وقتی گفتمان غالب با ما نیست، نباید بر لیست تأکید کنیم چون لیستی رأی دادن وقتی فضا با آن‌هاست؛ پیروزی را برای آن‌ها به ارمغان خواهد آورد. ما اینجا باید اتفاقاً بر لیست تأکید نمی‌کردیم؛ چون فضا که عمدتاً به نفع آن‌ها بود؛ باید تبلیغ می‌کردیم بجای لیستی رأی دادن کاندیداها را باهم مقایسه کنید نه آن‌که مقایسه نکرده یعنی لیستی عمل کنید.

لیستی وارد انتخابات شدن اصولگرایان اشتباه بود

شما مقایسه کنید واقعاً بین لیست اصلاح‌طلبان و اصولگرایان، اصولگرایان بالای 60 درصد شخصیت‌های شناخته‌شده بودند درحالی‌که لیست اصلاح‌طلبان بالای 70 درصد ناشناخته بودند.

بنابراین اگر تبلیغ لیستی رأی دادن نمی‌کردیم و مردم بر اساس قابلیت‌ها و شناخت رأی می‌دادند، حداقل 30 تا 40 درصد از لیست تهران را به دست می‌آوردیم و این یعنی 12-10 نفر.

این نکته خیلی مهم بود که آمدیم علیه خودمان و به سود آن‌ها تبلیغ کردیم و شرایط طوری شد که حتی باوجود ناشناخته بودن، لیست آن‌ها رأی آورد.

نکته بعدی این بود که اصلاً روند، روند دموکراتیکی نبود. چند حزب ما دورهم نشستند که ما می‌خواهیم اختلافات خود را برطرف کنیم؛ موتلفه به‌عنوان یک ضلع، جبهه پایداری هم ضلع دیگر و جمعیت ایثارگران و رهپویان هم از یک طرف، سه‌ضلعی بودند که باهم نشستند و صحبت کردند. وقتی از آن‌ها پرسیدیم برای چه نشسته‌اید و آیا برای انتخابات تصمیم می‌گیرید؟ می‌گفتند نه! ما می‌خواهیم مشکلات خود را حل کنیم و نقطه‌ای برای وحدت اصولگرایان ایجاد کنیم.

حتی با برخی از افرادی که در این قضیه مؤثر بودند صحبت می‌کردم، به من انتقاد می‌کردند که نقد نکن چون ما می‌خواهیم به وحدت برسیم.

می‌گفتم شما که نظرات دیگران را نمی‌گیرید و فقط بین خودتان کار انجام می‌دهید. می‌گفتند چون تصمیمات جمع برای خودمان است و قرار نیست دیگران از این تصمیمات تبعیت کنند و لذا فقط بین خودمان، نظرات خودمان را می‌گوییم.

اما به‌محض اینکه این کار تمام شد و به توافقی بین خود رسیدند؛ آن را تصمیم جمع وانمود کردند و اعلام کردند کسی نباید انتقاد کند و این تصمیم کل جریان اصولگرا است و این را تصمیم را به‌روشنی به بقیه تحمیل کردند.

این حرکت مبتنی بر درایت نبود و تحمیلی محسوب شد. طبیعی بود که باقی افراد هنوز نظری نداده بودند. وقتی لیست را بستند مگر نظرات بقیه را گرفتند؟ نزدیک پنجاه درصد فقط از جبهه پایداری نیرو گذاشتند، نزدیک سی درصد هم از جمعیت ایثارگران و رهپویان نیرو گذاشتند و حدود 12 درصد هم از موتلفه بود و فقط می‌توانستیم بگوییم که خانم دستجردی یا نهایتاً یکی دو نفر خارج از این دسته‌بندی قرار داشتند.

بسیاری از افرادی را که آنجا بودند؛ شخصاً قبول دارم و افراد محترمی می‌دانم ولی هیچ ارزیابی دقیقی نشده بود که ظرفیت رأی‌گیری افراد مطرح‌شده؛ چگونه است؟ فلذا خود نحوه چینش پرسش‌برانگیز بود و خروجی نظر همه اصولگرایان نبود.

وقتی شما بالای 40 درصد با پایداری وارد می‌شوید که موضعی کاملاً ضد دولت و اعتدال دارند، به جامعه چه پیامی می‌دهید؟ موج غالب انتخابات ریاست جمهوری، موج اعتدال بود؛ حالا در مقابل افراد تند ضد اعتدال را معرفی می‌کنید. می‌خواهید چه جوابی بگیرید. درک این مطلب دشوار نیست. عجیب اینجاست؛ اصولگرایان ذاتاً جریان معتدلی هستند و تندرو نیستند. چرا شورای ائتلاف خود را به اقلیتی متصل کردند که تندرو بودند؟

منظورتان از تندرو چیست؟

یعنی روش‌هایشان مبتنی بر روش‌های استدلال عقلانی و اقناع افکار عمومی نبود. منظور ما از تندرو این است و منظورمان از نگاه غربی‌ها نیست.

لاریجانی باید مرز خود را با دولت پررنگ می‌کرد

نکته دیگری که دراین‌باره می‌خواستید بگوئید چیست؟

نکته دوم این بود که درست در همین زمان مواضعی را علیه لاریجانی گرفتند. ممکن است انتقاداتی به لاریجانی وارد باشد ولی او یک اصولگرا است و رئیس مجلسی است که به‌عنوان یک اصولگرا شناخته می‌شود. به‌جای اینکه باب گفت‌وگو را باز کنند باب طرد و خروج و بلکه اخراج را باز کردند؛ هرچند برخی‌ها نیز این انتقاد را داشتند که خود لاریجانی هم به گفت‌وگو تمایل زیادی ندارد. این انتقادات علاوه بر جبهه پایداری از سوی برخی جریانات دیگر اصولگرا نیز بر لاریجانی وارد بود که باید مرز خود را با دولت پررنگ‌تر می‌کرد که من هم این عقیده رادارم. چون نباید هویت ما مخدوش شود؛ ولی لاریجانی دشمن نبود.

تندروی اینجاست؛ علی‌رغم آن‌که جامعه مدرسین آمد در قم از لاریجانی دفاع کرد؛ پایداری چه کرد؟ این عقلانی و توجیه‌پذیر است که بیایند حتی در قم که جامعه مدرسین از لاریجانی حمایت می‌کند، علیه لاریجانی و جامعه مدرسین عمل کنند؟ مگر قرار نبود که جامعتین فصل‌الخطاب باشند؟ اینکه بیاییم علیه جامعه مدرسین عمل کنیم چگونه تبعیت کردن از شاکله‌ای است که خودشان ریخته بودند؟ این رخداد 2 پیام برای جامعه داشت. اول این بود که ما تندتر شده‌ایم چون لیست ما بیشتر از آن‌هاست و دوم اینکه دیگر تحمل حتی معتدلین خود را هم نداریم؛ این پیام درست خلاف آن موج غالب اجتماعی بود.

در شهرهای دیگر این‌چنین نبود و افراد کارهای خودشان را کردند. مردم به اصولگرایان با شناختی که از آن‌ها داشتند رأی دادند. ما فضا را سیاسیآن هم به‌صورت غیرقابل‌هضم برای جامعه کردیم، لیست آن‌ها را یکپارچه کردیم و پیام‌های ضد اعتدال دادیم و حالا می‌گوییم که چرا در تهران شکست‌خورده‌ایم؟ اگر شکست نمی‌خوردیم عجیب بود.

به شکست دولت در همراه کردن مجلس با خود اشاره داشتید؛ آیا فرصت برجام با توجه به انتظاراتی که در ذهن مردم ایجادشده بود هم در این خصوص به داد دولت نرسید؟

در کارکرد و رویکرد دولت در حوزه تعامل با افکار عمومی یک نقص بزرگ استراتژیک وجود دارد. دولت‌های قبل هم این مشکل را داشتند ولی این مشکل در این دولت بسیار شدیدتر است.

دولت مستأجر رسانه‌ای اصلاح‌طلبان است/ به افکار عمومی از موضع بالا نگاه می‌کند

چرا؟

به نظر من دولت به افکار عمومی از موضع بالا نگاه می‌کند و با رسانه‌ها علی‌رغم داشتن رسانه‌های زیاد بیگانه است. اگر هم میزانی از ارتباط را می‌بینیم حاصل عملکرد دولت نیست بلکه رسانه‌های اصلاح‌طلب این کار را می‌کنند؛ یعنی خود دولت عملاً رسانه‌ جدی ندارد و مستأجر رسانه‌ای اصلاح‌طلبان است اما رویکرد و استراتژی برای استفاده از رسانه‌های موجود را هم ندارد؛ برای همین چون قدرت مدیریت ادراک و برداشت عمومی را به‌درستی ندارد، حتی از کارهای مهم و ارزشمندی که می‌توانست در افکار عمومی از آن بهره بگیرد نیز نتوانست استفاده کند.

هر حرکتی که دولت انجام داد چون پیوست رسانه‌ای درستی نداشت به ضد خودش تبدیل شد؛ یعنی ممکن است خیلی از کارهایی که انجام‌شده کار بزرگی بوده است. همین بحث برجام کار بزرگی بود ولی دولت نتوانست از عملکرد خود دفاع درستی انجام دهد. لذا انتقادات که بعضاً وارد بود، اثری بیش از آن گذاشت که باید می‌گذاشت روشن و صریح بگویم در دولت حداقل در امور رسانه‌ای و مدیریت برداشت عمومی هیچ استراتژی نمی‌بینم. گاهی به من می‌گویند ببینید ما سخت مشغول هستیم؛ پاسخ من این است که مهم مشغول بودن نیست؛ مهم آن است که ببینید به چه‌کاری و با چه نتایجی مشغول هستید. آن‌ها در مقطعی با باد موافق برجام پیش رفتند؛ حالا بادی دیگر نمی‌وزد ولی بجای پارو زدن منتظر وزش بادی از جایی هستند که نمی‌دانند کجاست.

رهبرانقلاب با تئوریزه کردن نرمش قهرمانانه بزرگترین بهانه را علیه جمهوری اسلامی از غربی‌ها گرفت

البته الآن خود دولتی‌ها هم می‌گویند برجام گشایشی نداشته است.

اگر این حرف را بگویند بی‌ربط است. این هم از آن خودزنی‌هایی است که محصول فقدان استراتژی و هماهنگی در اجرای این استراتژی است. چطور برجام اثری نداشته است؟ برجام توانست فشار روانی را از روی کشور بردارد و منطقی را که غربی‌ها علیه جمهوری اسلامی داشتند و با آن منطق، همه غربی‌ها را علیه ما متحد کرده بودند، یعنی انعطاف‌‌ناپذیری جمهوری اسلامی، در هم بشکند؛ آن‌ها معتقد بودند که در جمهوری اسلامی یک طیف می‌خواهد با غرب گفت‌وگو کند اما مقام معظم رهبری نمی‌گذارند؛ رهبری این منطق را در هم شکست و بزرگ‌ترین بهانه را از دست کشورهای خارجی علیه جمهوری اسلامی گرفت.

اینکه آمریکا قابل‌اعتماد نیست؟

اول اینکه می‌گفتند جمهوری اسلامی مانع همه گفت‌وگوها است. جمهوری اسلامی ثابت کرد که چنین چیزی نیست؛ همچنین می‌خواستند بگویند جمهوری اسلامی انعطاف ندارد ولی ثابت شد که انعطاف منطق‌پذیری دارد و این انعطاف همان چیزی بود که رهبری با مفهوم نرمش قهرمانانه آن را تئوریزه کرد؛ در داخل زمانی که رهبری می‌گفتند نمی‌شود به آمریکایی‌های اعتماد کرد، خیلی‌ها می‌گفتند شما پا پیش نگذاشته‌اید که ببینیم می‌شود یا نمی‌شود، ولی رهبری این بهانه را گرفت. الآن کسی نمی‌گوید که نظام جمهوری اسلامی در گفت‌وگو با غرب برای حل معضلات خود سرسختی کرده و قضاوت‌های زودهنگام کرده است؛ در اینجا نظام نشان داد که غربی‌ها صداقت لازم را ندارند. منطق زدایی از رفتاری که علیه جمهوری اسلامی سامان گرفته بود، کار بزرگی است. این‌ها نمی‌‌توانند از کار خودشان هم دفاع کنند.

تامدت زیادی پس از آغاز دولت،همه وزرا منتظر بودند ببینند وزارت خارجه چه می‌کند.

آقای روحانی گفته بودند در همان روز اجرای توافق، همه تحریم‌های مالی، اقتصادی و بانکی علیه ایران لغو می‌شود؛ آیا چنین شد؟

رویکرد دولت از ابتدا غلط بود. اولاً همان زمان که دولت شروع به کارکرد روی بحث برجام و حل معضل با غرب و گره‌گشایی سرمایه‌گذاری نامعقولی کرد.

یعنی گره زدن مشکلات داخلی به تحریم‌ها.

بله؛ عملاً تا مدت‌ها می‌دیدیم که دولت کاری انجام نمی‌دهد و همه وزرا منتظرند که ببینند وزارت خارجه چه می‌کند. با اعمال فشار بر اینکه اگر این گره باز شود همه مشکلات حل می‌شود، اولاً غربی‌‌ها به این نتیجه رسیدند که می‌توانند از طریق برجام هر فشاری بر ما وارد کنند و این انتظار را داشتند که ما هر چیزی را بپذیریم. برای چه بپذیریم؟ برای اینکه انگار همه گره‌ها به گره برجام وصل است و نیاز به حل آن داریم. این‌یک اشتباه استراتژیک بود؛ نکته دومی که اشتباه کردند این بود که وقتی شما این‌قدر مسئله را حساس می‌کنید، تمام فشار افکار عمومی کشور و جهان بر دوش وزیر خارجه شما می‌آید.

مذاکره‌کنندگان غربی 6 کشور هستند و تمام اتاق‌ فکرهای آن‌ها پشت این قضیه است؛ شما چند نفر انسان را آنجا فرستادید که در برابر آن‌ها بایستند و بعد تمام افکار عمومی داخل و خارج بر آن‌ها فشار می‌آورند و می‌گویند کوچک‌ترین اشتباه شما آبروی کل کشور را به باد می‌دهد. نتیجه این است که درصد خطا بالا می‌رود و اعتمادبه‌نفسشان سست می‌شود.

این کار ازلحاظ اصولی غلط بود. بخصوص که کار تخصصی و حرفه‌ای است کار افکار عمومی نیست که هر فردی در موردش نظر دهد. افکار عمومی می‌تواند در مورد نتایجش نظر دهد اما راجع به یک فرآیند تخصصی نمی‌توانست وارد شود.

اشتباه استراتژیک دولت بالا بردن سطح توقعات افکار عمومی از برجام بود

این فشار بی‌جهت را روی نیروهای ما در آنجا وارد کردند و آن‌ها را به یک پاسخگویان و توجیه‌گران دائم رفتار خودشان تبدیل کردند. بخصوص اینکه نمی‌توانستند بسیاری از حرف‌ها را بزنند.

وقتی افکار عمومی این فشار را بر این‌ها آورد،گاهی مواقع مجبور می‌شدند برای توجیه اعمال خودشان اطلاعاتی را بروز دهند که نباید بروز می‌دادند و این کار، کار خطایی بود. لذا حرکت دولت در این زمینه از ابتدا غلط بود و ضمن اینکه وقتی مدیریت توقعات نمی‌کنید و توقعات افکار عمومی را راجع به برجام بالا می‌برید، انگار که اگر این مسئله حل شود همه مشکلات آدم تاکنون حل خواهد شد.

این کار غلط بود و سطح توقعات باید مدیریت می‌شد و به اهداف ملموس و قابل رسیدن به پله‌ای موقت می‌رسیدیم. نه اینکه بیاییم و انتهای همه مسائل را تعیین کنیم. خب طبیعی است که هیچ‌وقت به آن نخواهیم رسید.

خوب خود دولت سطح توقعات رو بالا برد و امروز آفتاب تابان را فرصت شتابان می‌نامند.

بله. خودشان این سطح توقعات را از برجام بالا بردند و این اشتباه استراتژیک دولت در این زمینه بود.

ک ارزیابی از آرایش سیاسی داخلی مجلس داشته باشید. چرا فراکسیون‌هایی که شکل‌ گرفت هیچ‌کدام با عنوان اصولگرا و اصلاح‌طلب نیست و با عناوین امید و فراگیر نام‌گذاری شدند؟

برای اصلاح‌طلبان مشخص است. چون اگر می‌گفتند لیست اصلاح‌طلب، لیست دولت زیر سایه لیست اصلاح‌طلب رفته بود. لذا دولت نمی‌خواست زیر سایه اسم اصلاح‌طلبان برود؛ چون خود را اصلاح‌طلب قطعی نمی‌داند و نمی‌خواست هزینه‌های اصلاحات را بپردازد.

همچنین اگر با عنوان لیست دولت را مطرح می‌کردند، اصلاح‌طلبان نمی‌خواستند بار هزینه‌های دولت را بدهند. لذا عنوانی را طراحی کرده و بحث امید را مطرح کردند که شعار دولت است و مدیرش را هم فردی از جریان اصلاح‌طلب گذاشتند؛ یعنی یک‌جور ائتلاف صورت گرفته بود که برای آن‌ها قابل توجیه است.

اما در مورد اصولگرایان درواقع وقتی لفظ فراگیر را آوردند، خواستند چیزی را در ذهن‌ها جا بی اندازند که همه این لیست را قبول دارند. درحالی‌که خودشان به نحوی عمل نکردند که همه این لیست را قبول داشته باشند. نتیجه این هم جوری نبود که همه بتوانند قبول کنند.

چرا این موارد را در ایام بستن لیست مطرح نمی‌شد؟

اگر اصولگرایان نیامدند نقد جدی داشته باشند، روی غیرت اصولگرایی‌شان بود؛ یعنی نمی‌خواستیم وارد انتقادات جدی شویم که سوءاستفاده‌اش را اصلاح‌طلبان بکنند وگرنه، نه روند را، نه لیست را و نوع حرکت را مطلقاً قبول نداشتیم اما آن زمان سکوت کردیم چون نمی‌خواستیم اصلاح‌طلبان سوءاستفاده کنند.

این اتفاقاً حرکت خوبی نبود که ما را در جایگاهی قرار دهند که به خاطر مسائل کلان سکوت کنیم و وقتی‌که سکوت کردیم نتیجه‌اش را می‌بینیم. می‌بینیم شکست 30 بر هیچ اتفاق افتاد، هیچ‌کس هم مسئولیتش را بر عهده نمی‌گیرد؛ انگارنه‌انگار کسانی هم مسئول این شکست بودند.

آقای محبیان به بحث تندروی اشاره داشتید، طبق تعبیر شما چهر‌ه‌هایی در برخی استان‌ها بودند که ذیل صحبت شما بودند اما توانستند کرسی‌های خود را کسب کنند.

اصلاً بحث تندروی ذیل موضوع اصلی استراتژی است؛ برخی چهره‌هایی که در شهرستان‌ها انتخاب شدند جزو چهره‌های تند محسوب می‌شدند ولی چون استراتژی‌شان غلط نبود نتیجه گرفتند. چرا در تهران، آن‌ها آمدند این اشتباه کلان را انجام دادند؟ به نظر من باید آن‌ها در حال حاضر بیایند و به افکار عمومی بگویند که پذیرفته‌اند اشتباه کردند؛ یا باید بگویند گفتمان اصلاحات قوی است که آن‌وقت باید بگویند چرا در شهرستان‌ها این شکست اتفاق نیفتاد؟ اگر بگویند اصلاحات قوی نبود، باید بگویند در تهران چرا این اتفاق افتاد؟

نگران بودن از اینکه جریان اصولگرایی از نقد درون اصولگرایی سوءاستفاده کند. باعث شده است بیماری‌های جریان اصولگرایی که در هر جرۉ

منبع: فارس

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    پیشنهاد ما

    اخبار روز سایر رسانه ها

    پر بازدیدها

    دیگر رسانه ها