جنبش ٤ درصدی!
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) : محمد مهدی پورمحمدی:
دریکی از قسمتهای پیشین وقتی موضوع تجمع معتادها در پارک هرندی و مزاحمتهای آنها برای مردم آن ناحیه داغ بود، از قول یکی از معتادها، هنگام جمعآوری و اخراج آنها از پارک نوشتم که میگفت: «ما را که نمیتوانند غیب کنند، از اینجا میریم یک جای دیگه... و از اونجا به یه ناکجاآباد دیگه...» راست میگفت. از آن روز تاکنون به دهها پارک، خرابه، بیغوله و... نقلمکان کرده و آخرین پاتوقشان گورستان نصیرآباد بوده است. جا دارد مسئولان عالیرتبه ستاد مبارزه با موادمخدر و هرکس دیگری درکشور که به نحوی از انحا با این معضل سروکار دارد، بدهد جمله «معتادها غیبشدنی نیستند» را با خط خوش و جلی بنویسند، قاب کند و در اتاق کار خود، درست جلوی چشم و دید خود نصب کند. نکته بدیهی دوم این است که کلیه آمارهای رسمی و غیررسمی نشاندهنده آن است که آمار معتادان رو به افزایش و فاصله زمانی شروع به استفاده از موادمخدر تا کارتنخوابی و گورخوابی رو به کاهش است. درست به همین دلیل دیگر نمیتوان معتادهایی که روزها کیسه و گونی به دست در زبالههای مشغول چیزهای به دردبخور و قابل تبدیل به پول بوده، درپارکها، کنار خیابانها و هرجایی که درختی و بوتهای بیابند، مشغول تزریق و تدخین و شبها در بیغولهها و گورها بیتوته میکنند را زیر پوست شهر پنهان کرد. واقعیت از روز روشنتر که همه آمارهای رسمی آن را تأیید میکند، این است که فقط ٢٠درصد از معتادها حاضر و مجبور میشوند که درکمپها و مراکز ترک اعتیاد بستری شده و نسبت به ترک اقدام کنند و آمار نشان میدهد که ٨٠درصد از کسانی که ترک میکنند، دوباره برمیگردند و به اعتیاد روی میآورند. یعنی تمام هزینهها و زحماتی که صرف ترک میشود، ٤درصد نتیجه میدهد. ادامه از صفحه یک| البته این به این معنا نیست که مراکز و کمپهای ترک اعتیاد را تعطیل کنیم. فقط بدانیم که چه میکنیم، کافی است. درقسمتهای دوم و سوم این سلسله یادداشتها تعداد زیادی از نخستین فیلمهای سینمایی که از ٦٠سال پیش تا سریالهای تلویزیونی که امروزه در آنها به موضوع اعتیاد پرداخته شده را نام برده و راجع به آنها نوشتهام و درست چند دقیقه پیش و درحالی که مشغول نوشتن این یادداشت بودم، مجموعه تلویزیونی «شهرک جیم»١ درحال پخش بود و بلافاصله پس از آن سریال «لیسانسهها»٢ درحال پخش است. در هر دوسریال اولی درحاشیه و دومی درمتن، به مشکل اعتیاد پرداخته شده است. هر دو سریال درحال پخش آغازین قسمتها هستند و قضاوت درمورد آنها زود است، اما قبلا هم نوشتهام که جای طرح مسأله اعتیاد در نمایشهای طنز نیست. اگر به روال دیگر، سریالهایی که تاکنون در صداوسیما ساخته شده، برای امیدبخشی به معتادها، معتادهای این سریالها هم عاقبت بهخیر شوند، باید مسئولان رده بالای کشور و آنانی که صداوسیما از آنها حرفشنوی دارد، به صداوسیما دستور دهند و دیگران خواهش کنند و اگر افاقه نکرد، التماس کنند که پرداختن به مقوله اعتیاد را یکبار و برای همیشه کنار بگذارد. دلایل آن را به تشریح، با ذکر مثال و به قول معروف با رسم شکل درقسمتهای پیشین این سلسله یادداشتها آوردهام و اگر لازم باشد؛ در اینجا و هرکجای دیگر حاضر به تکرار هستم. حاصل جمع همه این برنامههای بسازوبفروشی، ناشیانه و ناکارشناسانه آن است که برای امیدبخشی به معتادان که درصورت موفقیت، فقط ٤درصد بازده دارد، ترس از معتادشدن را درقشر عظیم جوانانِ آسیبپذیر، میریزد و به یکبار امتحان مواد، دلیر میکند. واقعیت اعتیاد، آن ٤درصدی که موفق به ترک میشوند و ممکن است از میان آنها کوهنورد، ورزشکار و حتی قهرمان و مدالآور هم بیرون بیاید، نیست. آن ٤درصد معجزه هستند. واقعیت اعتیاد همان «پرویزِ گورخواب» است که خبرنگار ارزنده «شهروند» او را از گور که نه از تَهِ تَهِ جهنم بیرون کشید و مثل «آینه دق» جلو چشم مردم و مسئولان را گرفت. اگر صداوسیما هم چنین میسازد، بسازد، وگرنه این کار را فراموش کند که بهخیر و صلاح جامعه نزدیکتر است. پرویز و دیگر معتادان را در گرمخانه به حمام بردند، موهایشان را اصلاح و لباسهای تمیز آبیرنگی تنشان کردند و مسئولان هم با آنها عکس گرفتند، اما چند ساعت بعد وقتی خماری دامن پرویز و پرویزها را بگیرد، دیگر صورت اصلاحشده، موی شانهزده، بدن معطر و لباس تمیز برای آنها مطرح نیست. دردی جانکاه تمام بدنشان را فرا میگیرد، مثل مار گزیده به خود میپیچند، ناله میکنند، بدن و سروصورت خود را چنگ میزنند و میخراشند، سر به دیوار میکوبند و التماس میکنند که آنها را به همان بیغولهها، دخمهها و قبرها برگردانند تا به موادشان برسند. تا واقعیت اعتیاد، دگرگونی شخصیتی و تغییراتی که در روحیات و جسم فرد، پس از اعتیاد حاصل میشود، بهطور کامل شناخته نشود، حاصل تمامی وقت، انرژی و بودجهای که در راه درمانها، برنامهها، فیلمها، سریالها، درمانگاهها، کمپها و مراکز ترک اعتیاد خرج میشود، همین ٤درصد نجاتیافته ناقابل است. تازه میتوان گفت که هیچکس نباید معجزه را به حساب خودش بگذارد و «پز» آن را بدهد! درست همین مطلب را در آینده به تفصیل راجع به قاچاقچی هم خواهم گفت. قانون ما، فوقِ فوقش قاچاقچی و سوداگر مرگ را به اعدام محکوم میکند. قاچاقچی اگر از اعدام میترسید که پای دراین راه نمیگذاشت! پینوشتها: ١- مجموعه تلویزیونی ٧٠ قسمتی شهرک جیم- تهیهکننده خرید شبخیز- کارگردان علی شبخیز ٢- سریال ٢٦ قسمتی لیسانسهها- به کارگردانی سروش صحت منبع: روزنامه شهروند
دیدگاه تان را بنویسید