کد خبر: 387473
تاریخ انتشار :

باهنر: نامزدهای اصولگرا زیرآبی نروند

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

«دیده‌بان ایران» گفت‌وگویی با مشاور رئیس مجلس و عضو حقیقی مجمع تشخیص مصلحت انجام داده است. به گزارش نامه نیوز ،‌ در این گفت‌وگو از محمدرضا باهنر پرسیده شده که چه شد اصولگرایانی که شعارشان در مجلس چهارم «اطاعت از رهبری، حمایت از هاشمی» بود چند سال بعد، هجمه به هاشمی ترجیع‌بند سخنان و مواضعشان شد؛ باهنر اما ترجیح داده به‌جای پاسخ صریح، توپ را به زمین اصلاح‌طلبان بیندازد و این‌طور جواب بدهد که هجمه به هاشمی را اولین‌بار اصلاح‌طلبان آغاز کردند. او معتقد است که آغاز اصولگرایان با هاشمی، کارشناسی و کاری بوده است. باهنر معتقد است که تخریب هاشمی را دو دسته کلید زدند که اولی از جانب اصلاح‌طلبان بود و دومین موج حمله به اعتقاد او از جانب احمدی‌نژاد کلید خورد. باهنر همچنان ترجیح می‌دهد احمدی‌نژاد را جریانی کاملا منفک از اصولگرایان تعریف کند و برای همین گفته است: «این امر نباید منتسب به جناح راست شود». بخش‌های مهم این گفت‌وگو در ادامه می‌آید. ‌زمانی‌ که ما اصولگرایان در تدارک بستن لیست مجلس ششم بودیم، آقای هاشمی را سرلیست خود قرار دادیم؛ در همان برهه زمانی یکی از سران اصلاح‌طلب به من پیغام داد که یا هاشمی را از لیست خود حذف کنید یا اینکه ما همه شما را غرق می‌کنیم، این امر مبین حقد و کینه آنها به آقای هاشمی بود. ‌ پس از مشخص‌شدن نتایج نهایی مجلس ششم، پیش از تشکیل این مجلس، آقای هاشمی به من و آقای (حسین) مرعشی مأموریت دادند تا بررسی کنیم آیا امکان ریاستشان بر این مجلس وجود دارد یا نه؟ ما دو نفر که از دو جناح مخالف بودیم، ظرف ۱۰ روز یک بررسی و برآورد کردیم؛ آقای مرعشی معتقد بود می‌توان با به‌کارگیری برخی تاکتیک‌ها البته بدون اکثریت قاطع آقای هاشمی را به ریاست مجلس ششم رساند اما من تأکید داشتم که چنین امکانی وجود ندارد. شاید همین امر هم باعث شد تا آقای هاشمی از ورود به مجلس ششم صرف‌نظر کند. ‌در مجلس دوم، هنوز جناح‌بندی‌های سیاسی و تعلقات و گرایش‌هاي چپ و راستی چندان برجسته نشده بود اما ما نزد آقای هاشمی به ‌عنوان رئیس مجلس گلایه می‌کردیم که چرا شما در اکثر موارد از چپی‌ها حمایت و پشتیبانی می‌کنید؛ ایشان یک پاسخ مستدل بسیار جالب می‌دادند که البته ما آن پاسخ را هضم نمی‌کردیم و شاید اکنون هم نتوانیم هضم کنیم؛ ایشان به ما می‌گفت: «شما با انقلاب هستید و نیاز به باج‌دادن به شما نیست؛ من باید با حمایت و پشتیبانی، مراقب آنهایی که احتمال خروجشان از انقلاب هست، باشم تا مبادا چنین شود». ‌اختلافات ما با آقای هاشمی کاملا کاری و کارشناسانه بود؛ در مجالس چهارم و پنجم، سیاست تعدیل ساختاری دولت آقای هاشمی در حوزه اقتصادی بسیار شتاب گرفته بود و تورم با ۴۹٫۵ درصد رکورد شکست؛ ما تلاش کردیم تا از سرعت و شتاب سیاست تعدیل ساختاری بکاهیم؛ به‌همین‌دليل، آقای هاشمی در آن مقطع زمانی در محافل و مجالس خصوصی از ما گلایه‌های زیادی کرد؛ حتی ایشان در خطبه‌های نماز جمعه نیز زبان به شکوه از ما گشود که چرا نیروهای جناح راست عَلم مخالفت با این سیاست‌ها را برداشته‌اند؛ این مخالفت‌خوانی‌های ما در مجالس چهارم و پنجم با سیاست‌های اقتصادی آقای هاشمی، باعث نشد تا ما ایشان را در انتخابات مجلس ششم سرلیست خود نکنیم؛ بنابراین همین امر گواهی بر آن است که اختلافات ما با آقای هاشمی سیاسی نبود. در مقابل این اصلاح‌طلبان بودند که توپخانه هجمه و تخریب آقای هاشمی را به کار انداخته بودند. ‌اینکه در مقطعی هجمه‌ها و حملات سنگین به آقای هاشمی منتسب به جناح راست شد، عمدتا کار دولت احمدی‌نژاد بود؛ احمدی‌نژاد اگرچه پیشینه اصولگرایی داشت اما در موعد انتخابات سال ۸۴ مورد حمایت ما نبود و ما کاندیدای دیگری داشتیم؛ اما به‌هرترتیب پس از رأی‌آوری احمدی‌نژاد ما به سبب خاستگاه اصولگرایانه وی، او را مورد حمایت قرار دادیم؛ اما احمدی‌نژاد پنج الی شش ماه بعد از رئیس‌جمهورشدنش زمانی که متوجه شد هجمه و حملاتش به آقای هاشمی با استقبال و اقبال قاطبه اصولگرایان همراه نیست، از جریان اصولگرایی اعلام برائت کرد. ‌پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۷۶، آقای هاشمی یک اشتباه استراتژیک انجام داد؛ ایشان تصور می‌کرد که اگر آقای ناطق به ریاست‌جمهوری برسد، تبعیت و پیروی زیادی از او به عمل نخواهد آورد و راه او را ادامه نخواهد داد؛ درصورتی‌که این تصور اشتباه بود؛ آقای ناطق تا لحظه آخر به آقای هاشمی ارادت داشت. استنباط آقای هاشمی این بود که چون آقای خاتمی تجربه و نفوذ کمتری در مناصب و ارکان قدرت نظام دارد، نسبت به آقای ناطق گوش‌به‌فرمان‌تر است و بر همین مبنا بود که ایشان پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری ۷۶ در آن خطبه معروف اعلام کردند: «مراقب باشیم تقلب صورت نگیرد»؛ خطبه و سخنی که موجب شد به بخشی از افکار عمومی چنین القا شود «می‌نویسیم خاتمی؛ می‌خوانند ناطق». ‌البته باید تأکید کنم که آن خطبه آقای هاشمی در عدم رأی‌آوری آقای ناطق و رئیس‌جمهورشدن آقای خاتمی چندان مؤثر نبود؛ در آن مقطع زمانی یک سونامی ایجاد شد و شرایط به سمتی رفت که آقای خاتمی رأی آورد چه با موضع‌گیری حمایت‌آمیز آقای هاشمی و چه بدون آن. ‌در آن مقطع آقای ناطق از آقای هاشمی دلخور شد و گلایه داشت اما شهادت می‌دهم که در جلسات خصوصی حتی یک مورد نسبت به آقای هاشمی حرمت‌شکنی نکرد. در شرایط فعلی ما کسی را نداریم که همچون آقای هاشمی بر کرسی چنین مجمعی تکیه زند و رؤسای قوا از او تبعیت داشته و تمکین کنند. اختلافات میان رئیس مجمع تشخیص و رئیس‌جمهور هم تنها منحصر به دوره آقای احمدی‌نژاد نبود بلکه در همین دوره ریاست‌جمهوری آقای روحانی نیز با وجود اینکه وی از لحاظ سیاسی وام‌دار و علاقه‌مند به آقای هاشمی بود؛ اما برخي مواقع اختلافاتی در جلسات مجمع میان آنها ایجاد می‌شد و برای ما که در جلسات حضور داشتیم، کاملا ملموس بود که آقای روحانی ریاست آقای هاشمی را برنمی‌تابند. ‌ برخی می‌گویند حتما باید آقای ناطق را به محافل و مجامع اصولگرایی دعوت کنیم؛ من چنین اعتقادی ندارم. من معتقدم ما باید آقای ناطق را دعوت کنیم که بار دیگر به عرصه سیاسی بازگردند؛ چراکه معتقدم با ورود مجدد ایشان به عرصه سیاسی کشور، قطع‌به‌یقین ایشان به جرگه اصولگرایان می‌پیوندند و به‌هیچ‌وجه این احتمال وجود ندارد که آقای ناطق در مقابل اصولگرایان قرار گیرد؛ اما ظاهرا ایشان برای بازگشت به میدان سیاست، احساس تکلیف نمی‌کنند. ‌ایشان دلایل مختلفی دارد؛ یک‌سری از این دلایل مربوط به درشت‌گویی‌های آقای احمدی‌نژاد است که معتقدند آن‌گونه که شایسته بود از او در مقابل این درشت‌گویی‌ها مورد حمایت اصولگرایان قرار نگرفت؛ البته ممکن است بعضا به ساختارهای حزبی و تشکیلاتی نیز انتقاداتی را وارد بدانند. البته شاید هم در قضیه هجمه‌های آقای احمدی‌نژاد نسبت به آقای ناطق، ما اصولگرایان باید جدی‌تر موضع‌گیری می‌کردیم. ‌فهرست اصولگرایانی که در مظان کاندیداتوری هستند یا اعلام آمادگی کرده‌اند، تکمیل شده است؛ عده دیگری هم در کنار زمین در حال گرم‌کردن خود هستند. ما احساس کردیم اگر بخواهیم با تک‌تک این افراد مذاکره کنیم، حداکثر ۱۰ تا ۱۵ نفرشان تمکین می‌کنند و مابقی راه خود را در پیش می‌گیرند. دوستان ما باید متوجه باشند که انتخابات ریاست‌جمهوری پیش‌رو، تنها دو کاندیدای شاخص خواهد داشت و کسانی‌که می‌خواهند زیرآبی بروند، با یک افت سنگین مواجه خواهند شد. اینکه کسی تصور کند با پنج تا شش ‌میلیون رأی، می‌تواند مزاحمت ایجاد کند و سبد رأی فلان جریان را بشکند، چنین چیزی نیست و چنین کاندیدایی درنهايت می‌تواند ۵۰۰‌ هزار تا ۶۰۰‌ هزار رأی کاندیدای یک جریان را خراب کند... . من این را گوشزد می‌كنم؛ البته نه‌تنها به آقای جلیلی بلکه به همه اشخاص اصولگرا این هشدار را می‌دهم که اگر فردی با این جریان و سازوکار همراه نشود، به قول معروف بیلش بسیار کم گِل برخواهد داشت! ‌در مراجع فکری و تصمیم‌گیری برخی آقای خاتمی را جزء سران فتنه می‌دانند که من چنین اعتقادی ندارم؛ البته معتقدم وی با مواضع و تأییداتش در فتنه مؤثر بوده است. ممکن است گفته شود آقای خاتمی اپوزیسیون نظام نیست؛ بسیار خب؛ ایشان با یک موضع‌گیری رسمی این امر را به اثبات برساند و سپس به ‌عنوان یک فعال سیاسی وارد عرصه شود و قطعا حضورش برکاتی خواهد داشت.

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    پیشنهاد ما

    دیگر رسانه ها