کد خبر: 476215
تاریخ انتشار :

در گفت و گو با «نامه نیوز» عنوان شد؛

مشکل ایران و عربستان چیست؟/ متین مسلم: باید جلوی بحرانی تر شدن شرایط منطقه را گرفت/ شرایط منطقه نباید بیش از این مخاطره آمیز شود/ با وضعیت نگران کننده مواجه هستیم/ اگر سیاست مبتنی بر آرامش ایران نبود حتما شاهد رویارویی تمام عیار در منطقه بودیم

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

گروه بین الملل نامه نیوز: ایران و عربستان دو کشور همسایه و بازیگر مهم منطقه استراتژیک خاورمیانه بیش از هر زمان دیگری در حال تجربه فضایی منحصر بفرد و البته سخت و متشنج هستند. اولین اشتباه در این فضا می تواند آخرین اشتباه باشد و آتش جنگی را برافروزد که دامنه آن تنها به دو کشور ختم نخواهد شد. مشکل اصلی دو کشور چیست؟ آیا روندی برای گفت و گو و مصالحه وجود ندارد؟ فضای پیش رو به کدام سمت می رود؟
در این باره با متین مسلم تحلیلگر ارشد سیاست خارجی و روابط بین الملل گفت و گو کرده ایم که از نظر می گذرانید.
فضای خاورمیانه در حال حاضر شرایط منحصر بفردی را تجربه میکند. جنگ لفظی ایران و عربستان به شدیدترین وضعیت خود رسیده و چشم انداز چالش برانگیزی را می نمایاند. به نظرتان این شرایط یک حالت مقطعی و از ملزومات دوره پساداعش بود یا باید از این حالت به عنوان آرامش قبل از طوفان یاد کنیم؟
تاریخ خاورمیانه با شرایط بحرانی و نامتعارف یا به تعبیر شما منحصر بفرد چندان بی گانه نیست. اما آنچه شرایط را نسبت به قبل بسیار متفاوت و البته نگران کننده تر کرده ، حضور نیروها و عناصر جدید و نسبتا جوان عربی از منشا حوزه خلیج فارس در فرآیند تصمیم گیری ها ونیزاکت سیاسی در منطقه عمومی خاورمیانه و آفریقای عربی ست .
امروزمشخصه های اصلی بحران های منطقه عربی در یک ارزیابی کلی، همگی از 3 عنصر مخاطره آمیزتشکیل شده اند. یکی، همین حضور عناصر جدید و جوان است. دوعنصر دیگر جاه طلبی و توهم از یک سو و حوزه وسیع عملیاتی ارضاء و آزمایش این جاه طلبی و بی پروایی و توهم از سوی سوم ، شرایطی را بوجود آورده که شما از آن با تعبیر وضعیت منحصر بفرد یاد می کنید. پرواضح است که ماهیت سوال شما برگرفته از نوعی نگرانی قابل درک است و درست هم هست.
سنت سیاسی شناخته شده در جهان و امت عربی تاکنون آن بوده که کشور های عرب خلیج فارس بنا به دلایل گوناگون که مهمترین آنها محافظه کاری شدید سیاسی و تضمین تامین نفت و تولید ثروت ناشی از آن بوده، ترجیح می دادند از صحنه عمل و اقدام تحولات خاورمیانه خود را دور نگه دارند. به جز حمایت های مالی و معنوی از آوارگان فلسطینی و پاره یی کشور های عربی همسو، به جز مواردی اندک، طی سالیان طولانی معمولا ترجیح می دادند قدم موثری برای تاثیر و دخالت در بحران های خاورمیانه بر ندارند.شاید آخرین نفری که تا حدی ناپرهیزی کردوخاطره یی از خود در جریان تحریم نفتی 1973 برجای گذاشت ملک فیصل پادشاه اسبق عربستان بود که با ترور مشکوک او به دست برادر زاده اش در اواخر مارس سال 1975 ،مطابق سنت سیاسی معمول مجددا پرونده ارتباط منطقه عربی خلیج فارس با خاورمیانه عربی به حالت اولیه بازگشت.
اما امروز با شرایطی کاملا متفاوت و نگران کننده روبرو هستیم که هیچ چشم انداز روشنی برای برون رفت ازآن فعلا در برابر خود نداریم. اولا،غشاء رهبری سیاسی و حاکمیتی در عربستان پوسته اصلی خود را شکسته و نسل جدیدی ازاداره کنندگان تندخو ازآن متولد شده اند. ثانیا ،عقل متعارف و شناخته شده سیاسی در محور عملیاتی این تحولات و زایش ها، یعنی ریاض فعلا دیده نمی شود ثالثا، این نسل جدید چندان به داشته ها و میراث خود در داخل کشور و نیز حوزه رهبری جبهه متحدان وفادار منطقه یی راضی نیست و نقاط عمل و ارضای خود را به کل خاورمیانه و آفریقای عربی توسعه داده است. رابعا، از تامین و پرداخت هر هزینه یی مطلقا ابایی ندارد. چه هزینه های مالی و نظامی چه هزینه ای سیاسی. ریاض بی پروا اکنون رهبری بلامنازع کل منطقه را مطالبه می کند از خلیج فارس گرفته تا مدیترانه شرقی و آفریقای عربی.
من فکر میکنم ریشه اصلی منازعات منطقه یی سالهای اخیر را باید در همین چارچوب جستجو کرد. محمد جواد ظریف وزیر خارجه ایران نیز بارها تاکید کرده که عربستان باید بداند نمی تواند ایران را از معادلات منطقه ای حذف کرده و تنها بازیگر صحنه باشد.
اینکه رهبران جدید عربستان به چنین درکی خوهند رسید ویا اساسا چه زمانی آمادگی پذیرش این واقعیت را پیدا خواهند کرد؟، تعیین کننده عنصر نهایی بخش آخر سوال شماست. نمی دانم ،ممکن است عنصر نرم و صبر که ظاهرا استراتژی تهران تلقی می شود ریاض و متحدانش در شورای همکاری خلیج فارس را با این واقعیت روبرو کند. یا آنکه عنصر سخت که جبهه به رهبری ریاض ظاهرا مترصد امتحان کردن آن است تکلیف همه چیز را روشن کند. در هر دو صورت تا تعیین یک چارچوبه جدید و استراتژیک در منطقه که به نوعی تکلیف بسیاری از مجهولات و ابهامات کنونی را روشن خواهد کرد و نیز تدوین یک فرهنگ لغت مشترک سیاسی و قابل فهم برای همه طرف های درگیر، راه بسیار طولانی و مخاطره آمیزی در پیش روداریم.
سیاستهای اصلاحی بن سلمان را چطور ارزیابی میکنید؟ ایا روند توسعه محور مورد نظر بن سلمان با حضور ایران در منطقه در تضاد است و این روند روابط دو طرف را با چالش روبرو کرده است؟
اقدامات و یا اصلاحات داخلی محمد بن سلمان را الزاما نمی توان به سیاست هاش در مقابله با تهران ربط داد. دقیقا نمی دانم منظور شما چیست.آنها به طور کلی 3 پروژه بزرگ را به طور همزمان کلید زده اند. نخست، اصلاحات وسیع سیاسی و اجتماعی. دوم،اصلاحات اقتصادی و توسعه زیر ساخت های ملی. سوم، گسترش و توسعه برنامه های نظامی و ساختار نیروهای مسلح که به باور من سعودی ها سیاست خارجی خود راهم تا حد زیادی تحت ثاثیر بخش سوم قرار داده اند .
دو بخش اول ودوم، صرف نظر از موفقیت یا ناکامی آنها بسیار جاه طلبانه ، جسورانه و ساختار شکن هستند و نسبت به حصول آنها تردید های جدی مطرح است و فعلا نمی توانم ارزیابی واقعی از آنها ارائه دهیم . اما در بخش سوم،تنها میزان موفقیت در برگیرنده اهمیت آن نیست. مسئله اصلی ضریب بالای امنیتی وبه شدت شکننده آن است که سعودی ها کلیه عناصر تشکیل دهنده آن را در چارچوبی تعریف کرده و قرار داده اند که صرفابه ایران ختم میشود و فکر می کنند با محور قرار دادن تهران می توانند موفقیت آن را تضمین کنند. با نگرانی می گویم بله و بی پرده معتقدم باید نگران بود و اگر سیاست آرامش،مماشات و تامل استراتژیک تهران تاکنون به میان نبود ،مسلما شاهد یک رویارویی تمام عیار در منطقه بودیم.
آیا چشم اندازی برای گفت و گو و روابط مسالمت آمیز وجود دارد؟ دو کشور نمیتوانند با تفکیک دو پرونده یمن و سوریه حداقلی از مسائل خود را حل کرده و به گفت و گو بپردازند؟ دلایل اصلی این روند چیست؟
اشتباه نکنید،مسئله اصلی دو کشور سوریه و یمن نیست.بلکه دامنه اختلافات و منازعات سنتی و جدید آنها به این دو کشور کشیده شده است. رقابت دوکشور به دیرینه یی قبل از سال 1979 باز می گردد. در یک نمونه خاطرات اسدالله علم و یا مشخص تر اسناد سفارت سابق آمریکا در تهران را بخوانید.مملو از بحث بر سر رقابت هاو منازعات دو کشور از نفت وگازو جزایر ایرانی در خلیج فارس گرفته تا جدل بر سر خرید های نظامی و تردد کشتی های نفتی ونظامی و حتی ریز گردها و طوفان شن از صحرای عربستان بر سر ایران.
اینکه تصور و یا آرزو کنیم آنها اختلافاتشان را کنار گذاشته و رفیق خواهند شد،نه شدنی و نه با واقعیت ملموس ودیپلماسی دو کشور منطبق و سازگاری دارد.مسئله به باور من الان 2 چیز است.نخست، آیا دوکشور ابتدا باید و لازم است قدمی عملی برای رفع اختلافاتشان بردارند تا شرایط برای یک گفتگوی حداقلی فراهم و تلطیف شود؟. دوم ،یاآنکه قبل ازانتظار هرگونه اقدام عملی از طرف مقابل،ابتدا مذاکراتی را شروع و در نهایت روی برخی اقدامات و حسن نیت حداقلی توافق کنند. ظاهرا سعودی ها طرفدار تز اول و ایرانی ها طرفدار تز دوم هستند.
واقعیات پیش رو کدام تز را عملیاتی خواهد کرد،نمی دانم . منطق و عقل مدیریت دیپلماسی بحران که دومی را توصیه می کند. فکر میکنم برخی میانجی گران مانند عمان و تا آنجا که می دانم کویتی ها هم روی تز دوم کار میکنند .اما موفق خواهند شد یا نه؟باید صبر کرد. اگر در دنیای سیاست و دیپلماسی آرزو کردن عیب و ایرادی نداشته باشد باید بگویم امیدوارم تز ایران اگر درست فهمیده باشم پیش برود.این آرزو خوب است برآورده شود. نقطه مقابل آن تنها عدم تحقق صرف یک آرزو و رویا نیست.تعمیق و تداوم خصومتی تا بدین پایه مخاطره آمیز نمی تواند عاقبت خوشی داشته باشد. نه برای طرفین و نه برای کل منطقه. از خلیج فارس گرفته تا مدیترانه شرقی و آفریقای عربی. نباید اجازه داد شرایط بیش از این از کنترل خارج شود.

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    پیشنهاد ما

    دیگر رسانه ها