بخش دوم خاطرات در سالهای ۶۵ تا ۶۶؛
محمدمهدی ری شهری: امام گفتند منتظری خلافی کرد، دستگیر شود/ سیدمهدی هاشمی بنا داشت نخست وزیر شود
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
...
تخلیه خانه تیمی
در چنین وضعی با خانه تیمی چه باید میشد؟ در یکسو ضرورت پیگیری موضوع و در سوی دیگر نارضایی و عصبانیت قائممقام رهبری(آیتالله منتظری) بود. احساس تکلیف در پیگیری این رخداد ما را به حضرت امام متوسل کرد. طى يک تماس تلفني، موضوع از طریق دفتر حضرت امام به عرض ایشان رسید. حضرت ایشان در پاسخ چنین دستور دادند:
«بروید و کلیه موارد غیرقانونی را از آن خانه بیاورید.»
بهاینترتیب، دستور داده شد در اسرع وقت نسبت به تخلیه خانه مذکور و انتقال اسناد و شواهد به وزارت اطلاعات اقدام شود.
ساعتها طول کشید تا چند تن از کارکنان وزارت اطلاعات آن خانه را از موارد غیرقانونی تخلیه کنند، ضمناً تماسهای مکرر و پیدرپی از بیت آقای منتظری برای توقف کار شروعشده بود!
برخورد آقای منتظری
بسیارند پدیدههایی که در زمان وقوع فاقد معنایی صریح و روشن به نظر میرسند. این پدیدهها گاهی به سؤالاتی بیپاسخ با پرسشهایی با پاسخهایی نهچندان رضایتبخش تبدیل میشوند، برخی از این سؤالات پایدار میمانند و همچون ستارههایی در آسمان ذهن آدمی ماندگار میشوند؛ تا اینکه واقعهای رخ دهد و این پرسشهای پراکنده را همچون رشتهای گردآورد و به آنها معنایی درخور و شایسته ببخشد.
در واقعه مهدی هاشمی، از مرحله شکلگیری تا افشای کامل اسرار، مسائل بسیاری ازایندست رخ داد. مثلاً از آغاز کار من در وزارت اطلاعات، آقای منتظری در ملاقات مختلف به موضوع کنترل تلفن اشاره میکردند. شاید کمتر ملاقاتی رخ میداد که ایشان موضوع کنترل تلفنهای بیت خود را، به اشاره با بهصراحت، مطرح نکنند، مثلاً میگفتند: شنیدهام درزمانی که اطلاعات دست سپاه بود تلفنخانه ما کنترل میشده است؛ مبادا اینگونه تلفنها را کنترل کنید و... اساساً در بسیاری از مواردی که ایشان موضوع تجسسهای نامشروع را مطرح میکردند، به کنترل اطلاعاتی منزل خود اشاره میکردند. ایشان در برخی از ملاقات خصوصی عنوان میکردند که: «تلفن ما کنترل نباشد». این عقیده که تلفنهای بیت ایشان کنترل میشود و اصرار بر منع آن، بهویژه در شرایطی که من از عدم انجام هرگونه کار اطلاعاتی در این مورد مطمئن بودم، واقعاً عجیب مینمود. (من این نکته را از مسئولین اداره اطلاعات فن پرسیده و پر خودداری از انجام آن تأکید کرده بودم.) خصوصاً لحن ایشان بر این تعجب میافزود. لحن گفتار آقای منتظری دراینباره بیشتر به لحن شخص سادهای شبیه بود که، بدون اطلاع کافی از عملی پیچیده، دیگران را به انجام آن متهم میسازد.
اندکی تجربه در کارهای سیاسی-اطلاعاتی و حتی کمی دقت میتوانست آشکار کند که این گفتههای بیش از آنکه واقعیت داشته باشد، برای ایشان بهصورت واقعیت به نمایش درآمده است. بهعبارتدیگر، کسان دیگری منافع خویش را با القای این وسوسه دنبال میکردند که بین ایشان -به معنای تحقیر امیر شخص ایشان- کنترل میشود، با تأسف باید اعتراف کرد که این وسوسهها چنان کارگر افتاد که ایشان، نه از موضع قائممقام رهبری که از موضع يک معترض، به انتقاد از امری خیالی مبادرت میکردند. باری، آن خانه تیمی(سید مهدی هاشمی)، بهرغم فشار بیت آقای منتظری تخلیه شد. پس از چند روز، مسئول این خانه احضار و بازداشت شد. گذشت چند روز با پیغام آقای منتظری همراه شد. ایشان فرموده بودند که به خدمتشان برسم، با توجه به اهمیت بازجوییهای اولیه از فرد دستگیرشده و در پاسخ چنین پیغام فرستادم:
«انشاء الله پس از چند روز که بازجوییها کمی پیشرفت کرد، جهت توضیح روشنتر مسائل به خدمتشان خواهم رسید»
هنوز هفتهای نگذشته بود که به مسئول دفتر خود گفتم که مقدمات انجام ملاقاتی را با آقای منتظری فراهم سازد، دفتر آقای منتظری در پاسخ اظهار داشت: آقا (آیتالله منتظری) فرمودهاند که با همان شرط حاضرم ایشان را بپذیرم. این جمله بسیار نامفهوم و گنگ بود، کسی شرطی را برای ملاقات با ایشان عنوان کرده بود و من پیامی مشتمل بر ملاقات مشروط با ایشان دریافت نکرده بودم.
یکی از همان ستارهها در آسمان ذهن من سر زد، اما پس از اندکی، شراره ابهام آن فرونشست و درخشش دیگری جایگزین آن شد. پس از تحقیق بیشتر، معلوم شد که آقای منتظری توسط آقای قاضی خرمآبادی پیغامی به این مضمون برای من فرستادهاند: ایشان (آقای منتظری) در صورتی حاضر به ملاقات با بنده است که بنده به همراه متهم دستگیرشده به خدمت ایشان برسم. البته این پیام به من ترسیده بود.
جملهای گنگ، این جای خود را به معنایی شگفتآور داده بود. قائممقام رهبری، وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی ایران را در شرایطی خواهند پذیرفت که در کنار و شاید دست در دست يک متهم به نگهداری مواد منفجره و افیونی و سمی، سلاح و مهمات و سایر موارد و مواد غیرقانونی و نیز مسئولیت یکخانه تیمی و... به حضور ایشان وارد شود!
شاید ایشان تصور میکردند که بین وزارت اطلاعات و دستگاههای امنیتی کشور و این متهم اختلافنظری باسلیقهای و یا دعوایی شخصی در کار است و برای حمایت از این فرد و حلوفصل خصومت و رفع کدورت و برگزاری آشتیکنان لازم است و زیر مربوط به نمایندگی یکی از طرفین و به همراه طرف دیگر، که محققا محق و مظلوم هم هست، به حضور ایشان برسند! گویی ایشان فراموش کرده بودند که به تبعیت از فرمان امام این فرد دستگیرشده بود، با شاید گمان برده بودند که ایشان مسائل را بهوسیله افراد آگاهتر و کارآمدتر و دلسوزتر دریافت و درک کردهاند ولی حضرت امام بدون آگاهی کافی از اوضاع و جریانهای سیاسی نکتهای را عنوان کردهاند؟
به آقای قاضی گفتم که با متهم به خدمت ایشان نخواهم رفت و اگر انسان مایلاند در مورد مسائل پیشآمده کسب اطلاع فرمایند حاضرم (تنها) به خدمت ایشان برسم. پس از کمی معطلی که ناشی از اشکالتراشی در ارائه پاسخ بود، بالاخره قرار شد که شخصاً آقای منتظری را ملاقات کنم. برای انجام ملاقات بهاتفاق آقای فلاحیان، قائممقام وقت وزارت اطلاعات، راهی قم شدیم.
دیدار بیاثر
باری، در آن روز جمعه، به همراه آقای فلاحیان به حضور آقای منتظری رسیدیم. (برخورد ایشان در این ملاقات بسیار تند و دور از توقع بود. آنچه از این دیدار گفتنی است در نامه ارسالی به محضر امام آمده است.)
با توجه به حساسیت موضوع و دستور حضرت امام، مبنی بر تخلیه موارد خلاف قانون از خانه تیمی مذکور و پیگیری موضوع، تصمیم گرفتم موضوع را جهت کسب تکلیف، به حضرت امام منعکس نمایم در تاریخ هشتم مهر سال ۶۵ گزارشی به شرح زیر به حضور حضرت ایشان ارسال شد:
بسمهتعالی
رهبر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی
سلامعلیکم
همانطور که اجمالاً اطلاع دارید، در پیگیریهای یکی از متهمین اداره کل ضد جاری به خانهای مربوط به سید مهدی هاشمی رسیدیم و پسازاینکه توسط حاج احمد آقا، جنابعالی در جریان قرار گرفتید، با مشورت جناب آقای هاشمی و با حکم قوه قضاییه منزل مذکور از وسایل غیرمجاز تخلیه و مسئول منزل دستگیر شد.
بخشی از وسایل غیرمجازی که در آن منزل بود عبارت است از ۱- انواع و اقسام مواد منفجره. ۲- چاشنی الکتریکی ٣-پودر سرطانزا ۴- تریاک ۵- مواد منفجره جاسازیشده در یك كیلو گز اصفهان 6- چند عدد اسلحه ۷ - امکانات برای جعل گذرنامه و اسناد ۸- سندی مربوط به وضع مالی دولت 9- یک نسخه از نامهای که از تربیتبدنی به وزارت اطلاعات نوشتهشده . ۱۰۔ سند جعلی وزارت کشور
پس از انتقال اسناد و ابزار غیرقانونی از منزل مذکور به وزارت اطلاعات و دستگیری متولى منزل، جناب آقای منتظری به اینجانب پیام دادند که بنده همراه متهم دستگیرشده خدمت ایشان برسیم که بنده امتناع کردم و بالاخره ایشان پذیرفتند که تنهایی خدمتشان برسم و جریان را توضیح دهم.وقتی خدمت ایشان رسیدم،مسائلی را مطرح کردند که اجمالش این است:
- چرا بدون حقور صاحبخانه به منزل رفتهاند ساواک هم اینطوری نمیکرد. 2 - چرا ضعیف کشی میکنید؟ چرا کسانی که مواد منفجره به مکه بردند و آن افتضاح را بار آوردند دستگیر نمیشوند؟ 3- در رابطه با تخلیه خانه ذکر شده و دستگیری متولی آن خط بازی شده. یعنی آقای هاشمی و حاج احمد آقا (خمینی) به شما القاء کردهاند که این کار را بکنید. چون سه ماه قبل آنها در مورد تبعید کردن سید مهدی به خارج از کشور با من صحبت کرده بودند و از آنجا که دیدند به نتیجه نرسید، حالا از این راه وارد شدهاند. 4- برای صدور انقلاب اداره «نهضتها» (که آن را سید مهدی هاشمی طراحی کرده بود و مربوط به راه اندازی نهضتهای جهان اسلام میشد {نامه نیوز} )، ضروری است و لازمه اداره نهضتها، سلاح، مواد منفجره و جعلیات است و من در جریان کلی کار آنها بودهام و اگر امام هم در این رابطه به من فشار بیاورند من حسابم را جدا میکنم. من پیش از این نمیتوانم توجیه گر خلافکاریها باشم.
بنده در جواب عرض کردم: ا- ورود به منزل آنها با حکم دادستانی بوده و اگر اعتراضی هست قانون را عوض کنید. ٢- اگر در جمهوری اسلامی ضعیف کشی وجود دارد، بهجهت دخالت امثال بیت و دفتر حضرتعالی است و نمونههایی را هم ذکر کردم و توضیح دادم که در این مورد که جنابعالی طرفدار متهم هستید ضعیف کشی نیست... ۳- در مورد دخالت حاج احمد آقا و آقای هاشمی هم توضیح دادم که این طور نیست و این آقایان در این رابطه بی تقصیر هستند. و اما در رابطه با نهضتها؛ اصلا مسئله نهضتها مطرح نیست. مسئله مربوط به کارهای غیرقانونی است، جنابعالی هم قانون اساسی را امضاء کردهاید و مجلس را قبول دارید و نباید کار غیر قانونی انجام دهید. وانگهی اسناد دولتی که ربطی هم به کارهای «اداره نهضتها» ندارد را چرا این آقایان دزدیدهاند؟ و ایشان(آقای منتظری) در پاسخ قسمت اخیر فرمودند: دوست داشتهاند اطلاع از وضع دولت داشته باشند! که اگر احیانا در آینده نخست وزیر شد، از اوضاع با خبر باشد! در ادامه صحبتهای ایشان توضیح دادم که این جمعیت متهم به ۲۷ فقره قتل افراد مخالف خود هستند، من نمیگویم که اینها مرتکب این قتل شدهاند. ولی با این اتهام، آیا صحيح است که این امکانات بدون حساب و کتاب در اختیار این افراد باشد؟ اين اجمالی است از آنچه میان ما و اینان گذشتت. پیشنهاد اینجانب در این رابطه این بود:
- چون جناب آقای منتظری مسئولیت این جریان را پذیرفتهاند، متهم آزاد شود.
- چون چارت تشکیلاتی آنها که اساس کارهای غیرقانونی آنها است تحت عنوان «ولایت فقیه یا نماینده آن» ترسیم شده، لازم است حضرتعالی غیرمجاز بودن فعالیتهای آنها را اعلام فرمائید.
3- به جناب آقای منتظری پیغام داده شود که به این آقایان دستور دهند که همه امکانات غیرقانونی که نزد آنها و دوستانشان هنوز باقی است را تحویل بدهند و از این تاریخ اگر اینگونه موارد کشف شود، مجازات خواهند شد، و در رابطه با نهضتها بجز کارهای فرهنگی از هر گونه کارهای غیرقانونی اجتناب نمایند.
ری شهری/ هشتم مهر 1365
برای من نامعلوم بود که کدام یک از پیشنهادهای ارائه شده در انتهای نامه مورد پذیرش ایشان قرار خواهد گرفت و کدام یک از این راهها میتواند به مصلحتی در کوتاه مدت یا خیری در آیندهای دورتر منتهی شود. این سؤالات و صدها سؤال مشابه میتوانست در آن لحظات اذهان را درگیر جدال کند و به راستی طوفانی از پرسشهای مختلف در جریان بود. با این همه، تصور عمومی این بود که حضرت امام موضوع را چندان جدی تلقی و پیگیری نخواهند کرد.
قاطعیت کارساز
با توجه به خطير بودن اوضاع، تلاش ما این بود که از طریق پیشنهادهای ارائه شده ، راه حلی آرامبخش بیابیم. در بلوای سیاسی در گرفته، دوری گزیدن از مظان منهم شدن به وابستگی به یکی از خطوط سیاسی، مقدمه ای واجب برای انجام تکلیف محوله بود. صداقت، صراحت و از همه مهمتر ایمان حضرت امام به آنچه انجام آن را تکلیف می یافتند، در همه شرایط و به ویژه در این ماجرا، متبلور است. در این اوضاع برای همراهی صادقانه ایشان و انجام خالصانه آنچه میفرمودند، به دنبال کشیدن وابستگی به خط و جریانی و حتى اتهام به چنین وابستگی، دور از طاقت بود، تمام تلاش من در این احوال، نفی این وابستگیها و دلبستگیها و تنها انجام آنچه بود که امام میفرمودند.
و اطمینان کامل دارم که امام فقید ترکیه محیط پیرامون رهبری آینده را بر خود فرض میدانستند و میخواستند در طی یک اقدام قاطع، که به دقت مورد کنترل ایشان بود، عوامل مخرب و مزاحم را حذف کنند. بههرحال، امام كدام يک از پیشنهادهای مرا در مورد برخورد با متهم دستگیر شده (مسئول خانه تیمی مذکور) پذیرفتند؟ هیچ کدام از پیشنهادهای ما پذیرفته نشد!
و نه تنها هیچ يک از پیشنهادهایی که به گمان من میتوانستند به آرامش اوضاع منتهی شوند مورد پذیرش ایشان واقع نشد، بلکه ایشان پاسخی فرمودند که اندکی نارضایی هم از آن به مشام میرسید : « این پیشنهادها درست نیست. او مجرم است، باید مجازات شود، بلکه همه کسانی که در این مورد مرتکب خلاف شدهاند، مثل مهدی هاشمی، باید دستگیر شوند.»
چنان که گفته شد، بهنظر بسیاری، پیگیری جدی موضوع ضروری نبود. پس از طرح نظر حضرت امام، مبنی بر ضرورت دستگیری گسترده کلیه افرادی که به نحوی با این جریان مرتبط بودهاند، چند تن از مسئولان به محضر ایشان شتافتند. در این جلسه موضوع دستگیری متخلفان مورد بحث قرار گرفت.
یکی از حاضران عنوان میکند دستگیریها بسیار گسترده خواهد شد و به بیت آقای منتظری هم خواهد رسید! (رهبر معظم انقلاب اسلامی که در آن تاریخ در مقام ریاست جمهوری بودند، بهمنظور افتتاح دانشکده به وزارت اطلاعات، تشریف فرمودند. ایشان در این مورد بهصورت خصوصی به بنده فرمودند: به این منظور که حضرت امام در دستور قاطع خود نسبت به دستگیری مهدی هاشمی تجدید نظر نمایند چنین عنوان شد که اگر اینها خلاف کارند، آقای منتظری هم خلافی کرده؛ اگر اینها باید دستگیر شوند. آقای منتظری هم باید دستگیر شود! حضرت امام، بدون آنکه از قاطعت كلام و اراده خود بکاهند، فرمودند: اگر او هم خلافی کرده، دستگیر شود!)
در جلسهای که در این رابطه تشکیل شد، حضرت امام میفرمودند:
یعنی شما میگویید که مهدی هاشمی هم نباید دستگیر شود؟ حاضران در پاسخ گفتند: بله، حتی دستگیری سید مهدی هاشمی هم به مصلحت نیست. حضرت امام در جواب فرمودند: نه، نمیشود. مهدی هاشمی حتما باید دستگیر شود! چنان که مطلع شدم. در این جلسه مقرر شد که دستگیریها در مرز بیت آقای منتظری متوقف شود و کسی از بیت دستگیر نگردد.
دخالت مستقیم امام
اکنون میتوانم به خوبی ملاقاتهایی را که در طی آنها موضوع مهدی هاشمی با حضرت امام به میان آورده میشد به یاد آورم. پس از اینکه برای نخستین بار در اواخر سال (۱۳۶۴) موضوع مهدی هاشمی را با آقای منتظری مطرح کردم و ایشان، علیرغم مخالفت مسئولان کشور در مورد ارتباط مهدی هاشمی با بیت ایشان، مرا به اعتماد کردن به مهدی هاشمی فرا خواند، موضوع را با حضرت امام در میان نهادم. در این ملاقات، به ویژه، موضوع سلاح و پرداخت پول از سوی آقای منتظری به این گروه برای خرید اسلحه مورد تأکید قرار گرفت.
امام فرمودند: اگر این طور است شما به وظیفه خود عمل کنید. (منظور ابتان برخورد با مهدی هاشمی بود) . در پاسخ عرض کردم: و ما حرفی نداریم، اما لازم است که شما به آقای منتظری پیغام بدهید که دست خود را از سر این گروه بردارند. امام فرمودند: «بگذار بد فکر کنم»
در یکی از ملاقاتهای بعدی حضرت امام از مدارس تحت نظارت آقای منتظری اظهار نگرانی کردند و فرمودند که گزارشی از این مدارس برای ایشان تهیه شود. در آن جلسه توضیحاتی پیرامون انحلال واحد اطلاعات سپاه اصفهان و آمدن تعدادی از آنان پس از تصفیه به قم و اشتغال به تحصيل در مدارس مذکور به خدمت ایشان عرض شد.
پس از اینکه در پیگیری مسأله أوراق منتشره برضد یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در اوایل سال ۶۵ ، پرونده مهدی هاشمی از اصفهان خواسته و دریافت شد، فتوکپی بخشی از این پرونده به خدمت حضرت امام ارسال گردید.
در این که گزارش را شخصا به خدمت حضرت امام تقدیم کردم یا توسط حاج احمد آقا تقدیم شد شک دارم. بههرحال، تقاضای من این بود که ایشان در صورتی که رسیدگی به جرایم مهدی هاشمی را مصلحت میدانند کتبا پاسخ دهند. تنها در این صورت موضوع قابل پیگیری بود. توسط حاج احمد آقا(خمینی) پاسخ امام به این شرح عنوان شد:
«ایشان به وظیفه شرعی خود عمل کند، ولی من چیزی نمی نویسم.»
چون يقين داشتم که آقای منتظری، بدون دخالت مستقیم حضرت امام، مانع رسیدگی خواهند شد، تکلیف را به علت عدم وجود قدرت، از خود ساقط دیدم.
حدود شش ماه از موضوع ملاقات با حضرت امام گذشته بود که حادثه کشف خانه تیمی پیش آمد، ایشان اكنون نه تنها با هيچ يک از پیشنهادهای ما مبنی بر آزاد کردن مسئول خانه تیمی و... و نیز تقاضاهای مسئولان، مبنی بر ملاحظه در پیگیری قضايا، موافقت نکردند که حتی قاطعانه بر دستگیری همه متخلفان و از جمله مهدی هاشمی تاکید داشتند. اما چرا؟
تصور من این است که از نظر امام اهمیت اتهامات مربوط به مهدی هاشمی و جریان او در قبل از انقلاب، در صورتی که خلافکاریهای آنها تداوم نیافته باشد، در حدی نبود که خود شخصا وارد ماجرا شود و با آقای منتظری برخورد کند...
(ادامه دارد...)
دیدگاه تان را بنویسید