در گفتوگو با «نامهنیوز» مطرح شد
تقی آزادارمکی: تنها راه نجات دولت در دوران پساکرونا اعتماد به طبقه متوسط است/ طبقه متوسط با طبقه فرودست بر سر اعتراضات رادیکال به توافق نمیرسد/ طبقه متوسط از ارزشهای خود کوتاه نمیآید
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
مهرشاد ایمانی: مشکلات اقتصادی ناشی از شیوع ویروس کرونا بهقدری است که بسیاری از کارشناسان اقتصادی باور دارند که دولت با عبور از کرونا به یک بحران شاید عظیمتر برخورد کند که آن ازهمگسستگی بنیانهای اقتصادی و فقیرترشدن طبقات محروم است. این پیشبینی در حالی است که اعتراضهای آبانماه سال گذشته و پیشتر در دیماه سال96 نشان داد که طبقات محروم یا همان طبقات فرودست از پس فشارهای فزاینده اقتصادی دست به اعتراضات خیابانی میزنند که البته میتواند هزینههای زیادی هم درپی داشته باشد اما در این میان، به نظر میرسد که هنوز بر سر اعتراضات عمومی برای مسائل اقتصادی میان دو طبقه فرودست و متوسط نتیجه مشترکی حاصل نشده باشد و این درحالی است که مشکلات اقتصادی طبقه متوسط را هم ازلحاظ سطح زندگی به طبقه فرودست نزدیک کرده است. اکنون که تعطیلی بسیاری از مشاغل و ضرر عمده اقتصادی ناشی از کرونا بر مردم تحمیل شده است، این گمان مطرح میشود که آیا بازهم طبقات فرودست درپی محدودترشدن سفرهشان دست به اعتراض میزنند یا خیر؟ برای بررسی این مهم ساعتی را با تقی آزادارمکی، جامعهشناس و استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، به گفتوگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
با فشارهای اقتصادی در سالهای اخیر شاهد اعتراضات بخشی از جامعه و خاصه طبقات فرودست بودیم؛ موضوعی که در سال 88 چندان اینگونه نبود و اعتراضات اجتماعی بیشتر سویه سیاسی داشت. در این سالها چه اتفاقاتی رخ داد که سمتوسوی اعتراضات دچار دگردیسی محسوسی شد؟
بعد از رخدادهای سال88 شاهد نوعی شکست سیاسی بودیم. در سال88 رهبران اعتراضات شخصیتهایی سیاسی مانند آقایان موسوی، خاتمی و کروبی بودند و در طرف مقابل آقای احمدینژاد قرار داشت که همه اینها به معنای یک اعتراض سیاسی بود، اما به دلیل وسعت آن، اعتراضات سیاسی ابعاد ملی پیدا کرد و تقریبا کلیت نظام اجتماعی را متأثر خود کرد. در واقع از سال88 به اینسو یک شکاف سیاسی پدید آمد و هرچه جلوتر آمدیم گروههای سیاسی باتوجه به هزینههایی که هرگونه اعتراض داشت، دست از کنشهای سیاسی کشیدند. فعالان سیاسی سال88 تصور میکردند که میتوان با اعتراضات سیاسی طرف مقابل را قانع به تغییراتی کرد، اما هزینههای حاصلشده آنها را به این نتیجه رساند که باید کنار بنشینند. بعد از آن هم تا به امروز هیچگاه چندصدایی در عالم سیاسی وجود نداشت و گرچه اعتدالیون وارد صحنه سیاست شدند اما آنها هم در سایه اصلاحطلبان فعالیت میکردند و نتوانستند از میزان شکاف سیاسی بکاهند؛ به همین دلیل است که امروز میبینیم اصولگرایان در نبود اصلاحطلبان بدون هیچگونه رقابتی پیروز انتخابات مجلس میشوند. با چنین فعل و انفعالی حوزه سیاست عملا فروریخت و در نهایت سیاست بیجان شد و حالا اگر آقایان روحانی یا عارف بیایند، هیچکدام نمیتوانند این شکاف را پر و عرصه سیاست را احیا کنند و حتی اگر آقای قالیباف هم بیشترین رأی را از حضور حداقلی مردم کسب میکند، مقبول عموم مردم نیست و صرفا منتخب عدهای محدود است؛ به همین دلیل نیروهای سیاسی بعد از رخدادهای سال88 مدام به عرصه سیاسی وارد میشوند و شکست میخورند و بیرون میروند حتی اگر پیروز انتخابات باشند.
جامعه دچار چه تغییر و تحولاتی شد؟
جامعه هم دچار نوعی فربگی جدی شد و کشور ایران با یک جامعه پرآرزویِ پرخاطره و متکثر مواجه شد. پیش از سال88 جامعه ایران دوگانه بود اما بعد از آن جامعهای بزرگ به اندازه سرزمین ایران در طول و عرضش با صداهای مختلف پدید آمد. بعد از رخدادهای88 قومیتها حرکت کردند و جابهجا شدند. کردها دیگر در سرزمین غرب محدود نماندند و حالا سعی کردند که عرصههای مختلف را فتح کنند. آذریها، لرها، بلوچها و اعراب هم همین وضعیت را تجربه کردند. آنها هم دریافتند که اعتراض سیاسی هزینهدار خواهد بود و به این دلیل کوشیدند که برای مثال مشاغل متعدد به دست آوردند. در حوزههای فرهنگی هم اصفهان، شیراز، مشهد، کاشان، زنجان و... موسیقی، ادبیات، شعر، تاریخنویسی را فتح کردند. همین وضعیت در دین یا تکنولوژی هم رخ داد و رقابتی مهم در نظام اجتماعی ایجاد شد که قبلا شاهد آن نبودیم و میدیدیم که جامعه ایران قدری بیارتباط با یکدیگر به حیات اجتماعی ادامه میداد. وقنی جامعه سر خود را از سیاست بیرون کشید و به حوزههای دیگر روی آورد، مسئله اصلیاش رسانه شد؛ بهنحوی که میبینیم رسانههای مجازی در اختیار تمام مردم ایران است و حتی در برابر رسانه رسمی، رسانههای بیگانه یا رسانه خانگی قرار میگیرد. اکنون مسئله مهم رسانهها سرعت است و این موضوع یک چالش بزرگ برای نظام سیاسی محسوب میشود که نمیتواند خود را با آن تطبیق دهد. اتفاق مهم در این سالها آن بود که مردم بدون جنگ و انقلاب فضای رسانهای را در اختیار خود گرفتند و مثلا دیگر موسیقی دوگانه لسآنجلسی و داخلی معنی ندارد و صدها خواننده در عرصه موسیقی حضور دارند که بر سر گرفتن سالن برج میلاد برای برگزاری کنسرت با یکدیگر دعوا دارند یا اصلا مفهومی به نام موسیقی زیرزمینی از بین رفت. همینطور است تحولاتی که درباره نوع لباسپوشیدن بخصوص خانمها شکل گرفت؛ بنابراین جامعه با دورشدن از سیاست دچار یک شکوفایی مهم شد.
چه شد که این جامعه آرامآرام به سمت اعتراضات اقتصادی رفت؟
تمام تحولات اجتماعی که گفته شد، نیاز به سرمایه اقتصادی داشت و از آنجایی که در کشور ما اقتصاد دست دولت است و بخش خصوصی بسیار ضعیفی داریم، دولت باید تأمینکننده نیازهای مردم میشد. تحریمها در کنار دیگر عوامل فشار زیادی بر اقتصاد ایران تحمیل کرد؛ همه اینها و بیش از اینها که بحثهای تخصصی اقتصادی میطلبد، جامعه و بهخصوص طبقات محروم اجتماعی را به سمت اعتراضهای اقتصادی کشاند؛ چنانکه در آبان سال98 بیشترین اعتراضات در شهرهایی مانند اسلامشهر، کرج، شهرقدس و... رخ داد. اکنون هم بحران عجیب و سخت کرونا فشار مضاعفی بر اقتصاد ایران آورده است، ندارها بیش از پیش گرفتار شدهاند و انتظار میرود که اگر اوضاع اقتصادی سامان نیابد بازهم شاهد اعتراضاتی باشیم.
برخی باور دارند که اکنون شاهد تغییراتی در طبقات اجتماعی هستیم؛ بهنحویکه با فشارهای فزاینده اقتصادی و بهخصوص فشاری که کرونا بر سفره مردم وارد کرد، طبقه متوسط ازلحاظ سطح زندگی نزدیک به طبقه فرودست شد، اما همچنان خاستگاههای طبقه متوسطیاش را دارد. آیا این گزاره درست است و اگر درست است چه تحولاتی را در ابعاد اجتماعی میتواند ایجاد کند؟
بله این گزاره درست است و طبقه متوسط امروزی ارزشهای فرهنگی خود را دارد، اما بهلحاظ اقتصادی بهشدت ضعیف شده است و این طبقه از نظر کیفیت زندگی به سمت طبقه فرودست حرکت کرده است اما بهدلیل داشتن ارزشهای فرهنگی، طبقه متوسط این تجربه تاریخی را با خود دارد که اگر قرار باشد تحولات بهشیوه خشن ازسوی طبقه فرودست هدایت شود و برای مثال اعتصابات گسترده شکل بگیرد یا تغییرات کلان بهمثابه انقلاب درنظر گرفته شود، در وهله نخست طبقه متوسط فرومیریزد و تردیدی نیست که این آگاهی تاریخی شکل گرفته است و طبقه متوسط میداند که در حرکتهای رادیکال نباید همراه طبقه فرودست شود و به همان دلیل آموزههای طبقهمتوسطی این طبقه که گرچه زندگیاش شبیه به طبقه فرودست شده است، اما در تحولات سیاسی همراه فرودستان نمیشود. از سوی دیگر، غرب هم با محوریت آمریکا بهدلیل مشکلات عدیدهای که دارد، توان راهاندازی جریانهای رادیکال در ایران را ندارد. در این بین بهزعم من طبقه متوسط سعی میکند که طبقه فرودست را قانع کند که ارزشهای این طبقه را بپذیرد. خواستههای طبقه فرودست خواستههای عموما اقتصادی است اما طبقه متوسط از نظم، اخلاق، وفاق اجتماعی و برقراری دموکراسی سخن میگوید و این پاردوکسی مهم میان این دو طبقه است به همین دلیل این دو بر سر رادیکالشدن اوضاع هیچگاه به توافق نمیرسند و چهبسا طبقه متوسط، طبقه فرودست را قانع به پذیرش ارزشهای خود کند.
بهعنوان بحث پایانی بفرمایید که کنش اجتماعی دوران پساکرونا را باتوجه به فشارهای اقتصادی چگونه ارزیابی میکنید؟
همانطور که گفتم تغییرات کلان با رفتارهای رادیکال طبقات اجتماعی رخ نمیدهد و دو طبقهای که درباره آنها صحبت کردیم بر سر کنشهای تند با هم به توافق نخواهند رسید مگر آنکه اتفاقاتی خارج از کنش مردم رخ دهد که مردم در دوران بعد از آن تأثیرگذار باشند اما بههرحال تحلیلهای متخصصان اقتصادی درباره پیامدهای کرونا مبنیبر بیکاری گسترده، تعطیلی کسبوکارها و تورم شدید پذیرفتنی است و همه اینها صدای طبقات پایین را درمیآورد اما اعتراض آنها باعث تغییری نمیشود، زیرا آنها به حمایت طبقه متوسط نیاز دارند که چنین حمایتی در سطح ایجاد تغییرات رادیکال رخ نمیدهد. نظام سیاسی هم دو راه در پیشروی خود دارد یا آنکه با همین شرایط ادامه دهد که در آن صورت باید انتظار آشفتگی و حتی فروپاشی اقتصادی را داشته باشیم یا آنکه به بازسازی اوضاع بپردازد و در این بین نقش طبقه متوسط بسیار تعیینکننده است و شاید تنها راه نجات دولت از وضعیت فعلی اعتماد و بهکارگیری طبقه متوسط باشد.
دیدگاه تان را بنویسید