کد خبر: 219513
تاریخ انتشار :

سالور: کارم را بعد از غبارروبی، دوباره شروع می‌کنم

سالور: کارم را بعد از غبارروبی، دوباره شروع می‌کنم
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

به گزارش نامه نیوز، این جمله‌ها را مریم سالور - نقاش، مجسمه‌ساز و سفالگر - در آستانه‌ی سال نو، گفت؛ کسی که امسال یکی از 9 هنرمندی بود که در اختتامیه جشنواره هنرهای تجسمی فجر به‌عنوان مفاخر هنری ایران از او تجلیل شد و نشان درجه یک هنری گرفت.

مریم سالور سال 1333 در تهران متولد شد. او در مدرسه عالی انفورماتیک پاریس درس خواند و پس از آن برای همیشه رشته‌ی فنی را رها کرد و به دنیای هنر پا گذاشته است. نام او با سفال و سرامیک گره خورده و به هنرمند صاحب سبکی در این عرصه تبدیل شده است.

با این هنرمند در آستانه‌ی سال نو به گفت‌وگو نشستیم.

اثر مریم سالور

این روزها مشغول چه کار هستید خانم سالور؟

دو سال از مرگ مادرم می‌گذرد. به‌خاطر این اتفاق خیلی افسرده و غمگین شده بودم و مدتی از کارم دور شدم. حالا چند وقتی است که آتلیه‌ام را باز کرده‌ام و می‌خواهم دوباره کارم را شروع کنم. فعلا در حال تمیزکاری و غبارروبی هستم و این کار به خودم هم کمک می‌کند تا با روحیه‌ای تازه، کار را شروع کنم.

به مادرتان وابستگی عاطفی داشتید؟

من به مادرم وابستگی عاطفی شدیدی داشتم، چون پدرم را خیلی زود از دست دادم و در تمام این سال‌ها مادرم بود که کمکم کرد و همراهم بود. او یک زن روشنفکر و فرهیخته بود که به خا طر شغلش (معلم و مدیر مدرسه) بسیاری از ساکنان منطقه‌ی شمیران او را می‌شناختند، چون یا شاگردش بودند یا در دوره‌ای با او در یک دوره درس می‌خواندند. مادرم همیشه مورد احترام همه بود.

ایشان درباره‌ی ورود شما به دنیای هنر چه نظری داشتند؟

من در یک محیط هنری و فرهنگی به دنیا آمدم و رشد کردم. مادربزرگم، مریم عمید، جزو اولین روزنامه‌نگاران زن در ایران بود. طراحی و نقاشی از سرگرمی‌های مادرم بود و بردارش هم نویسندگی می‌کرد. بنابراین کار من برای ورود به دنیای هنر و ادامه‌ دادن آن، سخت نبود؛ حتی از طرف مادرم نیز تشویق می‌شدم.

یعنی با تحصیل‌تان در این زمینه موافق بودند؟

بله؛ وقتی می‌خواستم برای ادامه تحصیل در رشته کامپیوتر به خارج از کشور بروم، مادرم گفت بهتر است علاقه‌ام را دنبال کنم و هنر را ادامه دهم. او همیشه می‌گفت مهم نیست آدم چه‌کاره شود و چه شغلی داشته باشد، مهم این است که کارش را دوست داشته باشد و از انجام آن احساس خوشحالی کند.

چطور شد که کامپیوتر را رها کردید و به سمت هنر رفتید؟

من فوق‌ دیپلم کامپیوتر را در آکسفورد لندن و دوره‌ی لیسانس را در پاریس گذراندم، اما هیچ‌وقت نتوانستم در این زمینه کار کنم، چون با روان من جور نبود. برای همین این رشته را رها کردم و پس از آشنایی با آکادمی هنر «ساوینی» در پاریس به مسیر اصلی و واقعی زندگی‌ام بازگشتم.

از دوره‌ی بازگشتن به ایران و آغاز فعالیت‌های هنری‌تان بگویید.

وقتی به ایران برگشتم تا یکی - دو سال همان سبک‌ها و فرم‌های کلاسیکی را که در آکادمی پاریس آموخته بودم، ادامه دادم که برایم مثل یک دوره‌ی تمرینی و سیاه‌مشق بود. بعد از آن بود که شروع کردم به شکستن فرم‌ها و بریدن حجم‌ها تا بالاخره به یک امضای شخصی در کارهایم رسیدم، به‌طوری که فرم، حجم و رنگ کارهایم به نقطه‌ای رسید که می‌شد تشخیص داد یک اثر هنری مشخص، کار من است یا نه.

کدام دوره‌ی فعالیت هنری‌تان را بیشتر دوست دارید؟

نمی‌توانم درباره‌ی دوره‌ی خاصی از زندگی هنری‌ام قضاوت کنم. هر دوره‌ای برای من زاده‌شدنی نو بود. با این حال احساس می‌کنم برای یک هنرمند آخرین دوره‌ی کاری‌اش به‌خاطر رسیدن به یک پختگی خاص در آفرینش هنری، بهترین و کامل‌ترین دوره باشد. آخرین سری کارهای من که بدون سرامیک و سفال و با متریال چوب و پارچه و ترکیب‌ مواد با عنوان «مترسک‌های کویر» بود که خیلی دوستشان دارم.

چرا این‌قدر دیر به دیر آثارتان را در نمایشگاه ارائه می‌کنید؟

دلیل این فاصله، علاقه و وسواس من نسبت به ارائه‌ی کارهای جدید است. دلم می‌خواهد در هر نمایشگاهی که می‌گذارم کارهای جدیدی ارائه کنم. همیشه به شاگردانم می‌گویم، اگر می‌بینید دارم خودم را تکرار می‌کنم، بگویید تا دست از کار بکشم.

هنوز تدریس می‌کنید؟

بله؛ برای هنرجویانی که دوره‌هایی را طی کرده‌اند، ورک‌شاپ‌های چند روزه در آتلیه‌ام می‌گذارم تا بیایند و کار کنند. چندبار برای تدریس در دانشگاه درخواست دادند، اما میسر نشد. من یک دختر دارم که او هم مجسمه‌سازی می‌کند. البته هنوز این هنر را به‌عنوان مسیر حرفه‌ای زندگی‌اش انتخاب نکرده، ولی استعداد خوبی دارد و کارهایش هم خوب فروش می‌رود.

از برنامه‌ی تجلیل‌ از شما در جشنواره تجسمی فجر بگویید.

من را از طرف انجمن سفال و سرامیک برای تجلیل در این مراسم، انتخاب کرد. من برای همه‌ی انجمن‌های هنری کشور احترام قائلم، چون فکر می‌کنم یک نهاد از بین خود هنرمندان هستند و می‌توان با صحبت کردن و مذاکره، مشکلات این انجمن‌ها را حل کرد. این‌که بیاییم و اعتراض کنیم و حرف بزنیم قدمی است برای حل مشکلات و اختلافات.

به سینما، موسیقی و ادبیات هم علاقه‌مندید؟

من به هر چیز خوبی علاقه دارم؛ سینما، ادبیات و موسیقی هم از علایقم هستند. فیلم‌های روز دنیا را دنبال می‌کنم و به کتاب‌های روانشناسی و فلسفه و شناخت درون علاقه‌ی زیادی دارم. هر اثر هنری که خلاقیت هنرمند در آن نمود داشته باشد و بتواند چیز جدیدی به من اضافه کند، برایم ارزشمند است و از آن لذت می‌برم.

پس از نظر شما، دنیا هنوز هم چیزهایی برای امید داشتن به زندگی دارد!

البته؛ هنوز برای زندگی کردن در این دنیا، امید هست و نباید این امید را از دست داد. جهان ما، جهان افسردگی است. خودتان می‌بینید که داعش چه کارهایی در منطقه می‌کند، کشورهای عربی چه وضعیتی دارند و زندگی مردم در این شرایط چقدر سخت شده است. این وضعیت خیلی غم‌انگیز است،‌ اما باید روی خودمان کار کنیم و به این باور برسیم که هر روزی که از راه می‌رسد، یک هدیه از طرف خداوند است. باید بهتر خودمان را پرورش دهیم و آن را با دیگران به اشتراک بگذاریم تا آن‌ها هم تأثیر بپذیرند و به زندگی امیدوار باشند.

آرزوی‌تان برای سال جدید چیست؟

آرزوی من برای سال جدید، وجود صلح و آرامش در همه دنیا است. دلم می‌خواهد هموطنانم و مردم همه‌ی کشورهای دنیا، در صلح و آرامش زندگی کنند و روزهای خوبی داشته باشند.

نوروز 94 در ایران خواهید بود؟

بله؛ نوروز در کنار خانواده‌ام هستم و از این در کنار هم بودن خیلی لذت می‌برم. «سالور»‌ها یک ایل ترکمن هستند که هنوز هم ییلاق و قشلاق می‌کنند و ما از این طایفه هستیم که پدران‌مان شهرنشین شدند و خانواده تشکیل دادند. ما سالورها نوروز در خانه‌ی یکی از دایی‌هایم جمع می‌شویم و سال نو را جشن می‌گیریم. حال‌وهوای روزهای قبل از سال تحویل و شور و شوق مردم برای خرید را هم خیلی دوست دارم و احساس خوبی از قدم زدن در شهر در این روزها به من دست می‌دهد.

دل‌تان برای چه کسی تنگ شده است؟

برای مادرم بیشتر از همه؛ دوست دارم یاد او را در کنارم زنده نگه دارم و نبودنش را باور ندارم.

منبع: ایسنا

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    پیشنهاد ما

    دیگر رسانه ها