کاستیهای آموزشوپرورش امریکا؛هزینههای زیاد و بازدهی کم
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
امتیازها از امتیازهایی که تا 1000 بالا می روند، آمریکا، میانگین امتیازی پیرامون 500 دریافت کرد؛ امتیاز 502 در علم (17 از 34 کشور) امتیاز 500 در خواندن (14 از 34 کشور) و امتیاز 487 در ریاضی (25 م از 34 کشور). برای کشوری که بیشتر،در زمینه های گوناگون به عنوان یکی از کشورهای پیشرو در جهان شناخته می شود، این امتیازها، بی گمان، نگران کننده است. و اگر به میزان هزینه کرد آمریکا در آموزش و پرورش دقت کنیم، حتی نگران کنندهتر میشود. هزینه ها و کارکردها این رخداد، از سر آن نیست که آمریکا- در سنجش با دیگر کشورها- در آموزش و پرورش سرمایهگذاری نکرده باشد. واقعیت این است که آمریکا، با بیش از 800 میلیارد دلار در سال، پیشگام در هزینههای آموزشی است- پنج برابر بیش از ژاپن، دومین کشور هزینه کنندهی آموزشی. هنگامی که ما این عدد را با خرج آموزشی کشوری همچون کانادا می سنجیم، درمی یابیم که اوضاع به راستی تا چه اندازه خراب است. کانادا سالانه چیزی پیرامون 65.4 میلیارد دلار در آموزش و پرورش هزینه میکند (حتی کمتر از 10 درصد هزینه ی آمریکا)، اما دانش آموزان 15 ساله کانادایی، در درس ریاضی، یک سال از دانش آموزان آمریکایی جلوترند و در خواندن و علم، بیش از نیمی از یک سال آموزشی، پیش هستند. این روند تا سطح دبیرستان نیز، متوقف نمیشود. آمریکا، نسبت به دیگر کشورهای پیشرو، پذیرای دانش آموختهی دانشکدهای[کالج] کمتری بوده است؛ مصداق آن نیز فروافتادن از جایگاه دوم در سال 1995 به سیزدهم در سال 2008 است. بدترین خبرها به هر رو، آنچه به راستی منطقی نمینماید این است که پنداری این پول و هزینه در حال ناپدید شدن است. در نخستین نشست سران جهانی آموزش، شواهدی هم از این مسآله رخ نمود که هم اکنون از آموزگاران آمریکایی، پشتیبانی اندکی انجام میپذیرد. بیشتر آموزگاران در آمریکا، در آغاز کارشان، به ناگزیر به زیر وام رفته و میروند و به صورت میانگین، تنها 60 درصد از میانگین درآمد دانش آموختگان دانشکدهای استخدام شده در دیگر زمینهها را داشته اند. بگذریم از این که درآمد آموزگارانی که سر و کارشان با جماعتهای تنگدست میافتد، اغلب از آموزگاران منطقههای ثروتمندتر، کمتر است، و هزینه ی بسیاری از لوازم ضروری خودشان را هم باید پرداخت کنند. همچنین شواهدی ارائه شد که آمریکا، به جای افزایش حقوق ها، بیشتر خواستار این بوده که استانداردها را پایین بیاورد، و بسیاری از آموزگاران، فرصتهای کمی داشته اند تا با یکدیگر همکاری کنند. اینها روشن میسازد که چرا یک سوم آموزگاران تازه کار آمریکایی، در پنچ سال نخست کارشان، دست از کار می کشند. کشورهایی مانند سنگاپور و فنلاند، کمابیش، نگرشی سراسر مخالف این رویکرد دارند. در سنگاپور، آموزگاران خیلی خوب حقوق میگیرند، درآمدی به اندازهی درآمد پزشکان تازه کار دارند و در محیطی بسیار همیارانه کار می کنند. فنلاند، به آموزگارانش اجازه میدهد تا برنامهی کارشناسی ارشدشان را پی بگیرند و از آنها پشتیبانی می کند؛ البته در همهی این مدت، به آنها حقوق نیز می پردازد. تنها خبر خوب تنها خبر خوب برای آمریکا، که از این گزارش بیرون آمد این است که این شرایط دشوار، هم اکنون به گستره همگانی کشیده شده و دولت اوباما، دست کم کوشیده است تا به اصلاحاتی دست بزند. دولت اوباما، با پرداخت 100 میلیارد دلار به ایالتهای گوناگون، تلاش داشته تا بستهای انگیزه بخش را راه اندازی کند، اما آیا به راستی، آنچه که این سامانه به آن نیاز دارد، پول بیشتر است؟ هر چند که رییس جمهور اوباما و آرنه دونکن، وزیر آموزش و پرورش، از این کار مهم پشتیبانی کردند، اما با مخالفت جمهوری خواهان روبهرو گشت. کارشناسان و سیاستمداران، بر این باورند که جمهوری خواهان، در برابر هرگونه اصلاح آموزشی دموکرات محور، همانند ایست بازرسی نیرومندی، انجام وظیفه خواهند کرد. در هر حال، پول بیشتر، هر شرایط دشوار بنیادینی را، روبه راه نخواهد ساخت. سخن پایانی با این که آمریکا هم اکنون، دست کم پنج برابر بیشتر از دیگر کشورها، روی آموزش و پرورش هزینه میکند و در کارکرد آموزشی، یکریز، رو به کاستی دارد، چه بسا، صرف پول بیشتر در آموزش، پاسخ فراخور نباشد. با این همه، یک چیز روشن است، اینکه این سامانه، از کاستیای رنج میبرد و باید کاری کرد. آموزگاران، به پشتیبانی بیشتری نیاز دارند، البته نه تنها به شکل حقوقهای بالا- هرچند که این کار هم میتواند کمک کند. پشتیبانی دیگر، به شکل بورسهایی است برای پیشبرد هرگونه کار آموزگار- مدار. محیطی پشتیبان برای همکاری آموزگاران نیز، میتواند آغازی ثمربخش باشد. ناگفته نماند که با 800 میلیاردی که سالانه در آمریکا، خرج آموزش و پرورش می شود، ما براین گمانیم که همهی اینها، می توانند قابل دسترس باشد.
نویسنده: جوآ ال هاناتی/ سپتامبر 2012 برگردان: مهدی بهلولی
دیدگاه تان را بنویسید