کد خبر: 24258
تاریخ انتشار :

ستاره‌سازی، سنت فراموش‌شده

ستاره‌سازی، سنت فراموش‌شده
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

جواد طوسی*: برای ستاره شدن اساسا باید این واقعیت را در نظر بگیریم که سینمای ایران چقدر به سنت ستاره‌سازی اهمیت می‌دهد تا بخواهیم به مراتب بعدی آن بپردازیم. چون داشتن یک نگاه انتزاعی بدون در نظر گرفتن موقعیت جغرافیایی ما را به سمت صحیحی سوق نخواهد داد. اصلا تعریف ما از ستاره در چه جامعه‌ای است؟ اگر تعریف ما از ستاره تنها محدود به ایران و در دوره معاصر باشد، تنها یک بازنگری ساده نشان می‌دهد که قرار نیست سینمای ما به آن جایگاه گسترده حرفه‌ای برسد. دلیل این امر را هم شاید بشود به دو بخش تقسیم کرد؛ به دلایلی بخشی از این مسئله به فضای مبتنی بر سوءتفاهم بازمی‌گردد و بخش دیگر آن به محدودیت‌های عرفی که هنوز بعد از 32 سال که فضا متفاوت شده اما به مسائل بنیادین سینمایی همچنان با تردید نگاه می‌شود و یکی از همین مسائل ستاره شدن است. در جامعه ما با یک تلقی از پیش تعیین‌شده، یک بازیگر می‌تواند از نگاه مدیر و سیاست‌ساز دولتی دردسرساز شود و بگوید یک بازیگر با مبانی عرفی جامعه متفاوت است. چون سینما در این نگاه و نقطه تردید‌آمیز تعریف می‌شود و هنوز سینما به عنوان یک رسانه مطرح و پراهمیت فرهنگی نادیده گرفته می‌شود، چون این تلقی وجود دارد که سینما وقتی در شکل قاعده‌مند باشد، می‌تواند مسائل جامعه را تحت‌الشعاع قرار دهد. از این حیث سینما همواره در کانون جاذبه و دافعه است. جاذبه برای کسانی که بی‌واسطه و با شور و عشق به این رسانه نزدیک می‌شوند و می‌خواهند بخشی از روزمرگی خود را با ارتباط برقرار کردن با رسانه‌ها پوشش دهند. اما در طبقه‌های دیگر که مسئولان دولتی را تشکیل می‌دهند سینما متفاوت و سلیقه‌ای است، سینما باید حد و مرز داشته باشد و از این جهت ما با وضعیت نهایی و معاصر کنونی سینما مواجه می‌شویم. سینمای ما در عین حال که یک تجربه موفق و فنی و تکنیکی را از سر گذرانده که نمی‌توان منکر آن شد، ولی از جنبه‌های دیگر که بتواند آن شکل درست سینما را عینیت ببخشد موفقیت چشمگیری نداشته‌ایم. از این حیث مقوله ستاره تابع شرایط خاص و مقطعی خودش است. در یک دوره مدیر فرهنگی با تسامح منطقی آمده است و سنت ستاره‌سازی را در یک فضای باز و کنترل‌شده تعریف کرده و در دوره دیگری اصلا قرار نبوده که ما ستاره داشته باشیم. ما می‌بینیم بازیگرانی که در دوره‌ای محبوبیت زیادی داشته‌اند در دوره دیگر به انزوا کشیده شدند و محبوبیتشان مخدوش شده است. مثلا در بازیگری مثل اکبر عبدی این کنتراست به خوبی دیده می‌شود که البته بخشی از آن به انتخاب غلط خود بازیگر بازمی‌گردد و این‌که ما چقدر با این بازیگران شناخته‌شده در شکل حرفه‌ای خودشان برخورد کنیم. عبدی در دوره‌ای فیلم‌هایی همچون «هنرپیشه»، «سفر جادویی»، «مادر» و «اجاره‌نشین‌ها» را بازی کرده تا نشان بدهد قابلیت متفاوت بازی کردن را داشته است. اما در مقطعی دیگر به این بازی در دم دستی‌ترین فیلم‌ها هم تن داده است. در جای دیگر فاطمه معتمدآریا در کارنامه کاری خود بازی در فیلم‌هایی چون «روسری آبی»،«هنرپیشه»،«عینک دودی» و «گیلانه» را دارد که همه این‌ها نشان‌دهنده انعطاف‌پذیری او است. پرویز پرستویی هم جزو همین دسته از بازیگران است. او در کارنامه کاری خود فیلم‌هایی چون «آژانس شیشه‌ای»، «مارمولک»، «بیدمجنون»، «مومیایی 3» و «مردعوضی» را دارد و در نگاهی کارشناسانه می‌توان گفت بازی بی‌نظیر او به تجربه‌های شخصی وی در تئاتر باز‌می‌گردد. اما قطعا نمی‌توان پرستویی را در «آژانس شیشه‌ای» با «من و زیبا» یا حتی فیلم «خرس» خسرو سینایی که هنوز اکران نشده قیاس کرد. همه این اوج و فرودها در سینمای ما وجود داشته و در بازیگران دیگری همچون مرحوم خسرو شکیبایی، داریوش ارجمند و فرامرز صدیقی وجود داشته. بازی درخشان صدیقی را در فیلم‌هایی همچون «تیغ و ابریشم» به یاد آورید و در سریال‌های تلویزیونی کنار بگذارید. هدیه تهرانی نیز یکی از مصادیق بارز این مسئله است. بازی او در فیلم‌هایی چون «شوکران» یا «قرمز» چگونه در کنار «پل چوبی» یا سریال «قلب یخی» قرار می‌گیرد؟ این بازیگران قدیمی در این کارزار بهتر توانسته‌اند موفق شوند. کسانی چون عزت‌الله انتظامی راهشان را از همان ابتدا به درستی انتخاب کرده‌اند و با کمترین خطا به جلو پیش رفته‌اند. مثلا حرکت او از «گاو» تا «دایره مینا»، «اجاره‌نشین‌ها»، «حاجی واشنگتن»، «روسری آبی»، و «حکم» کاملا آبرومندانه است. اما بازیگران ما بخشی از رفتارشناسی فرهنگی خود را در کنتراست بی‌رحمانه‌ای پیش می‌برند. ادامه حیات و حذف نشدن آن‌ها بستگی به شرایط دارد. شاید یک نمونه موفق با یک شمایل مقبول و دلپذیر از میان جوان‌ها، نگار جواهریان باشد. او با بازی در فیلم‌های شکیل راه خود را تثبیت کرده. به عنوان مثال «طلا و مس» و «این‌جا بدون من» و «حوض نقاشی» جزو کارهای خوب او است و البته شهاب حسینی هم در رده بعدی جای دارد. اساسا مقوله ستاره در سینمای ما به شکل حرفه‌ای جدی گرفته نمی‌شود. اصلا اگر ما بخواهیم به آن فکر کنیم نمی‌تواند موضوعیت و عینیت داشته باشد. آن زمان ستاره می‌تواند دیده شود که خطوط قرمزی مانند آنچه در کشور ما هست وجود نداشته باشد تا بتواند در ویترین مناسب قرار بگیرد. اما اگر در نگاه آرمانی به آن بپردازیم به بنیه اقتصادی یک رسانه که بخشی از آن می‌تواند سرگرمی باشد بازمی‌گردد. نمونه‌اش در سینمای آمریکا به خوبی وجود دارد؛ مثلا داستین هافمن، پل نیومن، رابرت دنیرو و آل‌پاچینو جزو این دسته از بازیگران هستند. یک بازیگر در عین حال اگر از شرایط مطلوب برخوردار نباشد ولی به عقیده من حتی در ناکارآمدترین شرایط هم می‌تواند با هوشمندی و فکر نکردن به مسائل اقتصادی شرایط خود را حفظ کند. ما در سینمای ایران استعداد بالقوه کم نداریم اما باید شرایط بالفعل درآمدن این استعداد را هم به وجود آورد.
* منتقد سینما

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    پیشنهاد ما

    دیگر رسانه ها