کد خبر: 24301
تاریخ انتشار :

همایون اسعدیان: اگر حمایت فارابی نبود، کارگردانان بخش خصوصی موفق نمی‌شدند/ صنعت سینما نداریم

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

به گزارش نامه، همایون اسعدیان، رئیس کانون کارگردانان سینمای ایران، درباره مشکلات این روزهای سینما با «ایسنا» گفت‌وگو کرده است. آنچه در ادامه می‌خوانید اهم صحبت‌های اسعدیان در این گفت‌وگو است:

  • اوایل انقلاب سینما کاملا تعطیل شده و مرده بود. در آن سال‌ها دو جریان علاقمند بود که سینما را دوباره راه‌اندازی کند، جریان اول شامل فیلمسازان جوان و یا فیلمسازانی می‌شد که از گذشته هنوز تمایل به کار کردن داشتند. این جریان سعی کردند با راه‌اندازی‌ تعاونی‌های کوچک،‌ دور هم جمع شوند و فیلم بسازند. جریان دوم هم جریانی در درون حاکمیت بود (که در بنیاد فارابی و وزارت ارشاد متمرکز شده بود) و طوری حرکت می‌کرد که سینما را با تعریفی متفاوت نسبت به قبل از انقلاب و البته با حمایت‌های مالی دولتی راه‌اندازی کند. این دو جریان باعث شدند سینمای دهه‌ی 60 به وجود بیاید. اگر تحولات آن دوره را بررسی کنیم، می‌بینیم که سینمای امروز ایران کاملاً‌ بر حمایت‌های مالی دولت در دهه‌ی 60 متکی است، چرا؟ چون بسیاری از افرادی که امروز تهیه‌کننده هستند و اتفاقا داعیه‌ تهیه‌کنندگی بخش خصوصی را دارند، اگر فعالیت‌های‌شان را بررسی کنید می‌بینید که با حمایت‌های دولتی و وام‌های بنیاد فارابی یا نهاد‌های دیگر،‌ تهیه‌کننده شدند. بسیاری از کارگردانانی هم که امروز کارگردان هستند و ادعای کار در بخش خصوصی را دارند اگر حمایت‌های بنیاد فارابی از کارگردانان نبود و آنها را به عنوان تهیه‌کننده‌ فیلم‌شان قبول نمی‌کرد و وام نمی‌داد، آنها نه کارگردان می‌شدند و نه تهیه‌کننده. بسیاری از وام‌هایی که به دوستان تهیه‌کننده یا کارگردان داده می‌شد، اصلا برگردانده نشد و فارابی هم هیچ وقت در این زمینه سخت‌گیری نکرد. سینمای امروز ایران چه برای اکثریت تهیه‌کنندگان و کارگردانان و چه برای آنهایی که امروز ادعای کار در بخش خصوصی را دارند بدون اتکا به همین حمایت‌های دولتی، اصلا وجود نداشت.
  • برخلاف مسعود فراستی که در تلویزیون می‌گوید، اگر فیلمی مخاطب عام نداشته باشد، اصلا سینما نیست. من فکر می‌کنم چنین سخنی بیشتر به سفسطه شبیه است. در همه‌ دنیا و مشخصا در اروپا، نهادهای فرهنگی وجود دارند که کارشان تهیه و جمع‌آوری بودجه برای ساخت فیلم است؛ فیلم‌هایی که ممکن است بازده‌ اقتصادی نداشته باشند، مهم این است که آیا حاصل، فیلم‌ ارزشمندی می‌شود یا خیر؟ یا به تاریخ سینما چیزی اضافه می‌کند؟
  • اگر به فیلم‌های 30 سال گذشته نگاه کنید می‌بینید بسیاری از فیلم‌هایی که اکنون سینمای ما به آن‌ها افتخار می‌کند‌ با همین بودجه‌های دولتی ساخته شده است. در اینجا تنها مایلم به دو فیلم اول اصغر فرهادی، «رقص در غبار» و «شهر زیبا» که کاملا با وام بنیاد فارابی ساخته شد و هیچ‌کدام برگشت اقتصادی نداشتند اشاره کنم. نتیجه آن فیلم‌ها، تولد یک کارگردان بود که اکنون به عنوان یکی از بزرگترین افتخارات سینمای ایران شناخته می‌شود و فیلم‌هایش گردش مالی خوبی دارند.
  • اگر الان مشکلی در این زمینه پیش آمده، ناشی از آن است که بسیاری از بودجه‌ها برای پروژهایی هزینه‌شده که نه سود دنیوی دارند و نه سود اخروی! مشخصا امسال می‌بینیم بنیاد فارابی، بودجه‌ی زیادی را صرف فیلم‌هایی کرده است که بر سر حضورش در جشنواره هم اختلاف بود پس اینجا اگر بخواهیم ایرادی وارد کنیم در نوع هزینه کردن بودجه است نه اینکه آیا بودجه خرج تولید آثار می‌شود یا چیز دیگری؟!
  • صراحتا نهادهای فرهنگی که وارد این عرصه می‌شوند براساس سیاست‌ها و دیدگاه‌هایشان با برخی از کارگردانان نزدیک‌تر هستند و با برخی دیگر دورتر. مثلا شما می‌بینید کانون پرورش فکری کودکان، 30 سال است که با یک کارگردان احساس نزدیکی بیشتری می‌کند یا موسسه شهید آوینی، انجمن سینمایی دفاع مقدس هرکدام به یک شکل و... . البته این به معنای انحصار نیست. من در جریانم که انجمن دفاع مقدس امسال می‌خواست فیلم‌هایی بسازد و برای آن‌ها با بسیاری از کارگردانان در تیپ‌ها و با دیدگاه‌های مختلف تماس گرفت و دعوت به کار کرد. یعنی وضعیت به این شکل نبود که کل کارها را در انجمن دو یا سه نفر دست بگیرند و به بقیه اجازه فعالیت ندهند. یا برخلاف ادعایی که می‌شود، هر فردی می‌تواند طرح خود را به حوزه هنری ارائه دهد و اگر مورد پذیرش قرار بگیرد آنها طبیعتا روی آن سرمایه‌گذاری خواهند کرد بنابراین نمی‌توانیم ادعا کنیم که چون بودجه بیت‌المال در اختیار شماست باید من هر طرحی ارائه دادم را بپذیرید به هر حال این سخن عوامانه است.
  • طبیعتا وقتی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، حوزه هنری یا هر کدام از نهادها قصد می‌کنند بر روی پروژه‌ای سرمایه‌گذاری کنند در وهله‌ اول، فیلم باید با سیاست‌های آنها همخوانی داشته و با دیدگاه فرهنگی‌شان در تضاد نباشد. به عنوان مثال ساخت «طلا و مس»، پیشنهاد سازمان فرهنگی هنری شهرداری نبود بلکه ما ساخت این فیلم را به آن‌ها پیشنهاد دادیم و پذیرفتند. بنابراین ممکن است من فیلم‌نامه دیگری را برای مشارکت به سازمان فرهنگی هنری شهرداری ارائه بدهم و آن‌ها نپذیرند.
  • مشکل ما در ایران عمدتا در تخصیص بودجه‌هاست چون نحوه هزینه ‌کردن آن‌ها خیلی مشخص نیست. در واقع مشکل، بودجه‌های هنگفتی است که صرف تولید فیلم‌هایی می‌شود که نه دنیا را دارند و نه آخرت را! این روند نادرست، ناشی از روابط ، ارتباطات خاص و بی‌تدبیریِ افرادی است که ساخت این پروژه‌ها را تایید می‌کنند. کارگردانی که هنوز برادری‌اش ثابت نشده، چگونه می‌تواند یک پروژه چند میلیاردی را در اختیار بگیرد؟ او ابتدا باید با یک پروژه‌ی کوچک شروع کند، خودش را نشان بدهد و سپس یک پروژه بزرگ را برای ساخت به او بدهند.
  • مشکلی که در کل سیستم کشور ما وجود دارد، این است که بودجه‌های هنگفتی هزینه می‌شود که هیچ کس پاسخگوی آن نیست و کسی به بازده‌اش کاری ندارد! این را قبلا هم گفته‌ام که اگر کسی بخواهد چرتکه بیندازد فیلم «بازمانده» زنده‌یاد سیف‌اله داد و «سفر به چزابه» زنده‌یاد ملاقلی‌پور اصلا ساخته نمی‌شدند. برای این فیلم‌ها اصلا نمی‌توانیم چرتکه بیندازیم اما می‌بینید که همه قبول دارند «بازمانده» یکی از آثار شاخص سینمای ایران و یکی از قوی‌ترین و ارزشمند‌ترین فیلم‌ها درباره‌ی فلسطین است.در این زمینه می‌توان از برخی فیلم‌های کیانوش عیاری، خانم بنی‌اعتماد و... نام‌برد که بعضا برگشت اقتصادی موفقی نداشته‌اند اما جزو شاخص‌ترین آثار سینمای ما هستند.
  • نکته‌ای‌ در اینجا وجود دارد که به اعتقاد من درد عام در مدیریت کشور ما است. شما در ایران کدام مدیر را سراغ دارید که وقتی دوره‌اش تمام شد از او پرسیده شود که در این مدت چه کردی؟ در 30 سال گذشته‌ی سینمای ایران، مدیران زیادی آمدند و رفتند، کدامیک از آن‌ها پس رفتن از مسئولیت‌شان مورد این پرسش قرار گرفتند که چرا بابت فلان فیلم هزینه کردید؟ همیشه ما یک مراسم تودیع و معارفه داشتیم که از قبلی تشکر کردیم و به بعدی خوش‌آمد گفتیم. در حالی که ممکن است مدیریت قبلی باعث سقوط سازمانش شده باشد.
  • باید پرسید که آیا اصلا می‌توانیم مدعی شویم دولت در ایران سینما را رها کند و بگوید هر کسی، هر چه ساخت، ساخت؟ حاکمیت جمهوری اسلامی در عرصه‌ فرهنگ و سینما دیدگاه دارد و می‌خواهد در آن حضور داشته باشد. ما می‌توانیم با آنها کلنجار برویم، گفت‌وگو کنیم و حتی با دیدگاه بعضی از مدیران مخالف باشیم اما آیا واقعا باورپذیر است که فکر کنیم در یک زمان کوتاه‌مدت می‌توان به همه گفت، هر چه خودتان ساختید به ما ربطی ندارد، خودتان می‌دانید و مردم و شورای پروانه‌ نمایش؟! مطمئن باشید در این شرایط هیچ کس فیلم نمی‌سازد. ما ترجیح می‌دهیم اول موافقت را بگیریم و بعد فیلم بسازیم. اگر بگویند ساخت فیلم، پروانه ساخت نمی‌خواهد و هر چه می‌خواهید بسازید، مطمئن باشید بخش خصوصی دیگر در سینما کار نمی‌کند!
  • بخشی از مشکل ما این است که چیزی به نام صنعت سینما در ایران نداریم، چرا؟ چون صنعت سینما یعنی، سرمایه‌ی ثابت که ما در سینمای ایران نداریم. بالاترین دارایی تهیه‌کنندگان ما نهایتا دفترشان است. هیچ تهیه‌کننده‌ای در سینمای ایران به سمت استودیوداری یا خرید دوربین 35 میلی‌متری و ... نرفته است. کمتر تهیه‌کننده‌ای علاقمند است که پولش را در جیبش بگذارد چون می‌گوید اگر سینما به خطر افتاد، برویم ساختمان‌سازی کنیم. به همین دلیل است که با قاطعیت می‌گویم 99 درصد تهیه‌کنندگان وقتی فیلم‌شان فروش عالی داشت، تمام سودش را از سینما خارج کرده و در بخش‌های دیگر سرمایه‌گذاری کرده‌اند و دوباره با همان بودجه‌های حمایتی یا بودجه‌های اندک سرمایه‌گذاران به کارشان ادامه داده‌اند البته باید به آنها حق داد چون امنیتی در سینما وجود ندارد.
  • این نگاه برابری که اگر امکاناتی وجود دارد باید برای همه باشد، غلط است. مگر ما در هنر چنین عدایت‌محوری داریم؟ همین دوستان که چنین سخنانی را مطرح می‌کنند، اگر مدیری به سمت توزیع اینچنینی بودجه برود پس از دیدن فیلم‌های ساخته شده به او معترض می‌شوند که چرا بودجه را هدر دادی!
  • واقعیت این است که ما در عرصه‌ خیلی ویژه‌ای کار می‌کنیم. شما وقتی وارد عرصه‌ هنر و سینما می‌شوید، اصلا قاعده‌ای وجود ندارد که یک کارگردان با 30 سال تجربه، برتر از کارگردان جوان 25 ساله‌ باشد. ما در عرصه‌ای در حال کار هستیم که با سرعت رو به جلو حرکت می‌کند اما بسیاری از ما در فضای 30 سال گذشته‌ی خودمان زندگی می‌کنیم. در این شرایط، طبیعی است که جوان‌ها جای ما را بگیرند. همین اتفاق می‌افتد که عده‌ای از ما می‌نشینیم و شعار می‌دهیم که چرا کسی به فکر ما نیست! این عرصه ایده‌های نو و توانایی‌هایی می‌خواهد که جوان‌ها دارند. چرا در سینمای ایران پیشکسوتان فیلم‌های چندان خوبی نسبت به زمان جوانی‌شان نمی‌سازند اما در سینمای اروپا یا امریکا فیلمساز هرچه پا به سن می‌گذارد و تجربه‌اش بیشتر می‌شود، فیلم‌هایی حرفه‌ای‌تر و بهتر می‌سازد؟ این پرسش آخر ایسنا از رییس کانون کارگردانان است که او توضیح داد: بحث مهم در سینما به‌روز بودن ذهن است و مهم نیست که شما چند سال‌تان باشد. ما در این حرفه با ذهن‌مان سروکار داریم و این ذهن اگر نتواند با زمانش جلو بیاید و در تفکر 30 سال قبل خودش درجا بزند، موفق نخواهد بود.
  • مشکل اصلی، مشکل روشنفکری ماست که به تعبیری انگار الان هم با چیزهایی که در 30 سالگی ساختیم، ذوق می‌کنیم و نمی‌توانیم بپذیریم که جهان در حال گذر است و نسل جدید جای‌مان را می‌گیرد. به عنوان مثال برای منِ نوعی رابطه‌ی عاشقانه در فیلم‌هایم،‌ رابطه‌ای است که در دوره جوانی خودم وجود داشته است اما آن نگاه برای جوانِ امروزی کهنه است. در همین زمینه شما می‌بینید یک کارگردان 70 ساله‌ی خارجی فیلمی می‌سازد که مخاطبش جوان‌ها هستند و فروش عالی‌ دارد چون او علاوه بر پختگی ذهن، جوانی دارد و با علایق نسل‌ جدید جلو می‌آید.

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    پیشنهاد ما

    دیگر رسانه ها