افشای نامه محرمانه حضرت امام و اعدام های سال 67
دو حادثه توروریستی بزرگ یعنی انفجار حزب جمهوری و انفجار نخست وزیری، در کنار یک عملیات پیچیده نظامی یعنی فروغ جاویدان ، بیانگر توان تشکیلاتی منافقین مزدور بوده که معمولا در سالگرد این حوادث، ماشین تبلیغاتی خود را نیز روشن کرده و ذهن فرزندان ما را از حقایق و واقعیت های تاریخی آن زمان منحرف می سازند.
ضعیف شدن ارتش ایران بدلیل تحریم ها و عدم امکان خرید تجهیزات نظامی از سایر کشورهای دنیا.
حمله شیمیایی عراق درجبهه ها و عدم وجود تجهیزات لازم برای مقابله با آن، نظیر ماسک و ...
وضعیت نامناسب مالی نظام که نخست وزیر وقت از قول وزرای اقتصاد و بودجه منابع مورد نیاز جنگ را زیر صفر اعلام کرده بود.
ارسال سریترین اطلاعات مسائل جنگ به صدام از طریق امریکای ها که هر گونه ابتکار عمل را از رزمندگان ما سلب کرده بود و افزایش تمایل امریکا به گسترش دامنه جنگ به خلیج فارس با ساقط کردن هواپیمای مسافربری.
خدشه دار شدن " وحدت ملی " که این عنصر حیاتی در آن ایام (پذیرش قطعنامه) در معرض هجمه های قرار گرفته بود. و به واسطه اختلافاتی که دامنگیر هر دو تشکل بزرگ شاخص و مقوم انقلاب اسلامی، یعنی « حزب جمهوری » ، " جامعه روحانیت " و شده بود تأثیرات منفی شگرفی بر روحیه رزمندگان اسلام ایجاد کرده بود و استعفاهای مکرر نخست وزیر هم در آن شرایط خاص مزید بر علت شده بود.
اعلام مسئول تبلیغات جنگ مبنی بر این که مردم فهمیده اند که دیگر پیروزی سریعی به دست نمی آید بنابراین شوق رفتن آنها به جبهه کم شده است و در آینده نزدیک جبهه ها با کمبود نیرو مواجه خواهند شد.
عملیات گسترده صدام در روزهای پایانی جنگ به خوزستان، که تا آستانه تصرف برخی از شهرهای این استان پیش رفته بود.
حمله گسترده منافقین از غرب کشور همزمان با حمله عراق به خوزستان که باعث گردید سه شهر در عرض 5 ساعت سقوط کند و ارتش منافقین به 36 کیلومتری کرمانشاه برسند و فتح تهران را نیز با یک عملیات بسیار حساب شده در عرض 33 ساعت آینده درکانون برنامه ریزی دقیق خود قرار داده بودند.
آماده شدن " منافقین زندانی " برای پیوستن به همرزمان خود پس از تصرف شهرهای اسلام آباد، کرمانشاه، همدان ، قزوین و تهران و نهایتا سراسر کشور
سه مورد اخیر که کشور را وارد بحران عمیق کرد فقط کمتر از 8 روز اتفاق افتاد. احتمال سقوط برخی از شهرهای خوزستان، پیشروی غیر قابل باور منافقین از غرب کشور و فتح شهرها یکی پس از دیگری، حضور پررنگ امریکا در خلیج فارس و تمایل او به وسعت دادن به جنگ و کشاندن آن به خلیج فارس ، خدشه دار شدن وحدت ملی در داخل، وضعیت نامناسب مالی، کمبود نیروی انسانی و ....هر فرمانده جنگی را ناچار می کرد که در مجموعه چنین شرایطی، " تصمیمات جنگی و به موقع " بگیرد و هیچکس از چنین فرماندهی در چنین شرایط دشواری انتظار انجام تشریفات حقوقی و قضایی برای اعضای گروهکی که در مسیر حمله خود به هیچ جنبنده ای در شهرهای ایران رحم نکرده بودند، نداشته و ندارد و حتی حضرت امام در پاسخ به نامه معروف حاج احمد آقا، صرفا بر تسریع حکم اعدام ها تاکید می کند و می فرمایند*سریعاً دشمنان اسلام را نابود کنید و این نشان می دهد که از نظر " زمانی " چقدر سرنوشت انقلاب و کشور به اتخاذ چنین تصمیمی مهمی و نحوه اجرای دقیق آن ارتباط پیدا کرده بود.
و به قول مقام معظم رهبری هم نباید توقع داشت برای زندانیانی که در آن شرایط خاص بر سر موضع بودند و تمایل داشتن پا به رکاب مسعود رجوی بجنگند گل و شیرینی برده شود!
پس از پایان یافتن این دوران پر التهاب عملیات گسترده فروغ جاویدان که از روز ۳ مرداد آغاز و ۷ مرداد به پایان رسید و اکثر مراجع روزهای ششم تا هفتم مرداد را نیز زمان اعدام زندانیان اعلام می کنند، وضعیت زندان ها به حالت عادی برگشت .
جزئیات محورهای فوق که باعث صدور حکم امام شد در حد اختصار در زیر آورده شده است تا نسل جوان ما که امروز به شیوه دیگری (جنگ نرم) در معرض تهاجم رسانه ای منافقین قرار گرفته اند با شناخت خیانت ها و جنایت های آنان در سال 67 بیشتر آشنا شده و بدانند که این گروهک خود فروخته در چه شرایطی به کشور مان حمله کردند و چه جنایت های را در مسیر تصرفات خود برای مردم ایران رقم زدند تا مبادا در ذهن پاک آنها جای شهید و جلاد عوض شود.
بررسی وضعیت عراق در هنگام پذیرش قطعنامه
روند جنگ بعد از تصرف فاو تغییر محسوسی پیدا کرد. دنیا شروع به مسلح کردن صدام نمود. فرانسوی ها هواپیماهای پیشرفته سوپر اتاندارد و میراژ 2000 ، روسها مدرنترین هواپیماهای جنگنده دورپرواز و بلند پرواز، آلمانی ها مواد لازم برای تولید سلاح شیمیایی و کشورهای دیگر .... را در اختیار صدام گذاشتند. سیل ۵۵ میلیارد دلار منابع از کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس یعنی عربستان، کویت و امارات روانه عراق شد. و همه این امکانات مالی و نظامی، صحنه جنگ را در سال 67 به صورت کامل به نفع صدام تغییر داد. عراقی های که در آغاز جنگ 400 هواپیما در اختیار داشتند و در طول جنگ همه آنها ساقط شده بود حالا در زمان پذیرش قطعنامه به700 هواپیمایی روز دنیا (سوخو ۲۴ با موشک رادارزن و میگ ۲۵ دوربرد که تا تهران میآمد) مسلح شده بودند و 12 لشگر زرهی آنها که به طور تقریبی در طول جنگ 8 ساله متلاشی شده بود در زمان پذیرش قطعنامه به 56 لشکر تا دندان مسلح افزایش پیدا کرده بود و مجموع این عوامل از ارتش عراق چنان ارتش قدرتمندی را ساخته بود که بر مبنای هر گونه قواعد و قوانین عادی جنگ در دنیا، تنها باید این کشور پیروز جنگ قلمداد می شد. تمام پیروزیهای دو سه سال اخیر ایران که در عرض مدت کوتاه سه ماهه منتهی به پایان جنگ از دست رفت بود موید این واقعت تلخ است. و صدام با اتکا به همین توانمندی ها 4 روز پس از پذیرش قطعنامه به خوزستان حمله کرد و ناباورانه تا نزدیکی های خرمشهر پیشروی نمود. و بیم آن می رفت که این شهر مجدداً به تصرف کامل عراقی ها در آید.
از سوی دیگر صدام در برابر سکوت مجامع جهانی به طور وسیعی مناطق مسکونی و جبهه ها را بمباران شیمیایی می کرد در صورتی که رزمندگان ما حتی ماسک برای مقابله با این سلاح های شیمیایی پیشرفته عراقی های در اختیار نداشتند و سربازان و فرزندان این کشور در جبهه های جنگ " عین برگ خزان در یک عصر پاییزی " بر زمین می ریختند. و هیچ بعید نبود که صدام یکی از آن بمبهایی شیمیایی را که در مناطق مسکونی حلبچه انداخت و آن فجایع بزرگ بشری را رقم زد، در شهرهای پرجمعیت ما نظیر تبریز ، تهران و اهواز هم بیاندازد و مجدداً آن جنایت ها را سطح گسترده تری تکرار نماید.
با قدرتمندتر شدن ارتش عراق و فجایعی که صدام یکی پس از دیگری می آفرید ادامه جنگ را برای حضرت امام بعنوان فرمانده کل قوا بسیار مشکل کرده بود. مضافا به این که ما از نظر نظامی، سیاسی، اقتصادی در داخل کشور هم در وضعیت خوبی به سر نمی بردیم شرایط برای ما هر لحظه سخت و سختر می شد و پذیرش قطعنامه تنها راه برون رفت از بحران ها و نجات ملت ایران شناسایی و به حضرت امام پیشنهاد شده بود. درقسمتهای بعدی سعی می شود مجموعه شرایطی داخلی که امام را به این جمعبندی برای قبول قطعنامه رساند نیز تشریح گردد.
بررسی وضعیت ایران در هنگام پذیرش قطعنامه
طبیعی بود که در یک نبرد هشت ساله و طی حدود ۱۱۵ عملیات در هزار و ۳۰۰ تا ۴۰۰ کیلومتر دفاع مقدس، قوای نظامی ما نیز در شرایط تحریم و ضعف اقتصادی تحلیل رفته باشد به گونه ای که کمتر از ۱۵ درصد بودجه کل کشور برای دفاع در دوران جنگ تحمیلی و پشتیبانی از آن هزینه می شد و در مقایسه با رقم 55 میلیارد دلاری که کشورهای عربی به صدام داده بودند رقم 4 میلیارد دلاری که آقای محسن برای تجهیزات مورد نیاز جنگ از امام درخواست کرده بود رقم بسیار ناچیزی به نظر می رسید که همان میزان کم هم ، قابل تامین نبود.
نامه ای که ۱۸ سال بعد از پایان جنگ هشت ساله عراق علیه کشورمان از شمار نامه های طبقه بندی شده درآمد و در تاریخ هفتم مهر ۱۳۸۵ منتشر شد، دلایل امنیتی و لجستیکی و استراتژیک پذیرش قطنامه ۵۹۸ سازمان ملل متحد که در ۲۵ تیر ۱۳۶۷ صادر شد را روشن می سازد.
وضعیت آن زمان را حضرت امام در نامه خودچنین تشریح می فرمایند
بسم الله الرحمن الرحیم
فرمانده مزبور نوشته است تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم؛ ممکن است در صورت داشتن وسایلی که در طول پنج سال به دست می آوریم قدرت عملیات انهدامی و یا مقابله به مثل را داشته باشیم و بعد از پایان سال 71 اگر ما دارای 350 تیپ پیاده و 2500 تانک و 3000 توپ و 300 هواپیمای جنگی و 300 هلیکوپتر و قدرت ساختن مقدار قابل توجهی از سلاح های [مختلف] که از ضرورت های جنگ در آن موقع است داشته باشیم، می توان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی داشته باشیم.
آقای نخست وزیر از قول وزرای اقتصاد و بودجه وضع مالی نظام را زیر صفر اعلام کرده اند، مسئولین جنگ می گویند تنها سلاح هایی را که در شکست های اخیر از دست داده ایم، به اندازه تمام بودجه است که برای سپاه و ارتش در سال جاری در نظر گرفته شده بود.
مسئولین سیاسی می گویند از آنجا که مردم فهمیده اند پیروزی سریعی به دست نمی آید، شوق رفتن به جبهه در آنها کم شده است. شما عزیزان از هر کس بهتر می دانید که این تصمیم برای من چون زهر کشنده است ولی راضی به رضای خداوند متعال هستم و برای صیانت از دین او و حفاظت از جمهوری اسلامی اگر آبرویی داشته باشیم خرج می کنیم.
خداوندا! ما برای دین تو قیام کردیم و برای دین تو جنگیدیم و برای حفظ دین تو آتش بس را قبول می کنیم. خداوندا! تو خود شاهدی که ما لحظه ای با آمریکا و شوروی و تمامی قدرت های جهان سر سازش نداریم و سازش با ابر قدرت ها و قدرت ها را پشت کردن به اصول اسلامی خود می دانیم. خداوندا! در جهان شرک و کفر و نفاق، در جهان پول و قدرت و حیله و دو رویی، ما غریبیم، تو خود یاری مان کن. خداوندا! در همیشه تاریخ وقتی انبیاء و علماء تصمیم گرفته اند مصلح جامعه گردند و علم و عمل را درهم آمیزند و جامعه ای دور از فساد و تباهی تشکیل دهند، با مخالفت های ابو جهل ها وابو سفیان های زمان خود مواجه شده اند. خداوندا! ما فرزندان اسلام و انقلاب مان را برای رضای تو قربانی کردیم، غیر از توهیچکس را نداریم، ما را برای اجرای فرامین و قوانین خود یاری فرما. خداوندا! از تو می خواهم تا هر چه زودتر شهادت را نصیبم فرمایی.
گفتم جلسه ای تشکیل گردد تا آتش بس را به مردم تفهیم نمایند. مواظب باشید، ممکن است افراد داغ و تند با شعارهای انقلابی شما را از آنچه صلاح اسلام است دور کنند.
وضعیت داخلی از فحوای نامه امام قابل تشخیص است ولی از همه مهمتر امروز با علنی شدن روابط پشت پرده جنگ مشخص شده است که سریترین اطلاعات مسائل جنگ ما را امریکایی ها به عراقیها منعکس میکردند. یعنی ما کاملا در همه مواضع مانند ماهی در آکواریمی در معرض دید کامل عراقی ها قرار داشتیم.
در ۱۲ تیرماه ۶۷ یک فروند هواپیمای مسافری ایران با شلیک موشک از ناو وینسنس آمریکا نیز هدف قرار گرفت و به فرماندهی ناو جایزه داده شد تا امریکا به ما نشان دهد تا چه میزان علاقه مند است میدان جنگ را به خلیج فارس بکشاند تا این میزان وسعت طولانی هم به 1300 تا 1400 کیلومتر وسعت جنگ فعلی اضافه شود و شرایط را برای ما سخت تر نماید.که با پذیرش قطعنامه این بهانه تا حدودی از دست آمریکاها خارج شد.
وضعیت سیاسی داخل کشور
اگر صلح را مجموعه اى از آتش بس، عقب نشینى، تعیین متجاوز، تأمین خسارت هاى وارده و... بدانیم، باید بگوییم که در آن زمان، هیچ گونه پیشنهاد صلحى ارائه نشده بود و شوراى امنیت و دیگران، تنها آتش بس و در واقع حالت نه جنگ نه صلح را توصیه مى کردند فاصله بیش از یک سال بین تصویب قطعنامه 598 در شورای امنیت تا پذیرش آتشبس از سوی ایران زمان برده بود که نهایتاً عراق آتشبس را در روز 29 مرداد 1367 پذیرفت.
ولی وحدت ملی در این ایام (پذیرش قطعنامه) در داخل کشور در معرض هجمه های جدی قرار گرفته بود. اختلافات داخلی حزب جمهوری اسلامی، وضعیت را به گونه ای رقم زده بود که موسسین حزب از امام انحلال آن را درخواست کرده بودند و برای حضرت امام نوشتند که در شرایط موجود، ضرورتی برای وجود تشکل حزبی نیست و جامعه به وحدت و انسجام ملی نیازمند است و ممکن است تحزب بهانهای برای ایجاد اختلاف و موجب خدشه دار شدن وحدت ملت شود و پیشنهاد کردند حزب جمهوری اسلامی فعالیتهای خود را متوقف کند. امام نیز در پاسخ به نامه فوق، با این پیشنهاد موافقت کردند.
پس از انحلال حزب جمهوری اسلامی، جامعه روحانیت مبارز (به عنوان تشکلی شاخص که بسیاری از یاران با سابقه و شناخته شده و مورد اعتماد حضرت امام در آن حاضر بودند) نقش بارزتری پیدا کرد. ضمناً عملکرد مناسب این تشکل و حضور افراد برجسته در آن موجب شده بود که حضرت امام مستقیماً ماهانه مبلغی را به عنوان مقرری برای این تشکل تعیین نمایند.
اما همین جامعه روحانیت با این درجه از اهمیت نیز در سال های پایانی جنگ دچار مناقشات درون حزبی شد و در پی آن عده ای هم چون آقایان کروبی، خاتمی و… اقدام به انشعاب از آن کرده و مجمع روحانیون مبارز را تاسیس نمودند انشعابی بزرگ و تاثیرگذار از «جامعه روحانیت مبارز» که بعدها در سرنوشت سیاسی کشورمان بسیار تاثیر گذار بود.
همه این مناقشات سیاسی در انتخابات دوره سوم که یکی از جنجالی ترین انتخابات دهه شصت بود خودش را بخوبی نشان داد در آن مقطع که با حوادث سرنوشت ساز جنگ همزمان شده و درگیری های بین سیاسیون و شورای نگهبان به اوج خودرسیده بود به گونه ای که مخالفان "وزیر کشور پیشنهادی " را به عنوان مخالفان امام به جامعه معرفی می کردند که سرانجام با دخالت و وساطت خود حضرت امام این قائله نیز پایان یافت، اما این اختلافات بدون تردید تأثیرات منفی شگرفی بر روحیه رزمندگان اسلام بوجود می آورد.
استعفاهای مکرر نخست وزیر هم در آن شرایط مزید بر علت شده بود که نهایتا امام راحل (ره) در مقابل آخرین استعفای میرحسین واکنش تندی از خود نشان داد و مرقوم فرمودند:«جناب آقای موسوی ، نخست وزیر محترم … نامه استعفای شما باعث تعجب شد. حق این بود که اگر تصمیم بدین کار داشتید ، لااقل من و یا مسئولین رده بالای نظام را در جریان می گذاشتید… در زمانی که مردم حزب الله برای یاری اسلام فرزندان خود را به قربانگاه می برند این چه وقت گله و استعفاست …
شروع عملیات ارتش عراق در خوزستان
ارتش بعث عراق 4 روز پس از پذیرش قطعنامه توسط ایران، مجدد به ایران حمله کرد و آغازگر تهاجم وسیعی در جنوب شد. تا راه نفوذ برای ارتش مجاهدین خلق در غرب کشور باز شود . نیروهای عراقی در دشتهای جنوب و غرب اهواز خود را به جاده اهواز - خرمشهر رساندند و خرمشهر را مورد تهدید دوباره قرار دادند. حمله مجدد عراق که از روز 31 تیر آغاز شد و تا دوم مرداد به طول انجامید، منجر به پیشروی 30 کیلومتری ارتش عراق در خاک ایران شد.
شروع عملیات فروغ جاویدان
اطلاعات سری کشور از طریق امریکایی ها، صدام و نفوذی های داخل در اختیار منافقین قرار می گرفت آنها از طریق این اطلاعات به این جمعبندی رسیده بودند که نظام جمهوری اسلامی ایران بسیار آسیب پذیر شده است . از نظر آنها جمهوری اسلامی تنها در صورتی حاضر به پذیرش قطعنامه می شود که حتما به لحاظ سیاسی ،نظامی و اقتصادی به بنبست کامل رسیده باشد. که در صورت حمله و ساقط کردن آن زمینه را برای انتقال قدرت به سازمان منافقین فراهم خواهد کرد.
منافقین قبل از این عملیات بزرگ چند عملیات نسبتاً موفق هم در همان سال انجام داده بودند که باعث افزایش روحیه اعضا و هوادارانش شده بود. یعنی پیش از عملیات فروغ جاویدان، دو عملیات در مرزهای ایران به نامهای "آفتاب" و "چلچراغ" انجام شده بود. عملیات آفتاب در نیمه شب هفتم فروردین ۱۳۶۷ در مرزهای جنوبی کشور و در چهل کیلومتری شهر شوش و عملیات چلچراغ نیز در ساعت ۱۲ شب ۲۸ خرداد ۱۳۶۷ و در غرب کشور انجام شد و در حال طراحی عملیات بزرگتری بودند که میخواستند در سالگرد آغاز جنگ (۳۱ شهریور) انجام بدهند و به تهران برسند. ولی پذیرش قطعنامه آنها را به تکاپو انداخت تا عملیاتشان را جلو بیندازند. پس سریع فراخوان دادند، نیروهایشان را از سراسر اروپا و آمریکا به عراق بردند تا برای عملیات آموزش ببینند. نیروی های بهاستعداد تقریبی 15 هزار نفر را آماده جنگ کردند برای تمامی منافقین کارتهای شناسایی صادر شده بود و در آنها مشخصات کامل افراد ، کشورهای محل سکونت و حتی زمان اعزام آنها از قبل در این کارت ها درج شده بود (سه روز قبل، دو روز قبل و حتی روز حمله). مسئولان این گروهک به هواداران خود گفته بودند که هرچه سریعتر خودشان را به عراق برسانند و اگر نرسانند در دولت آینده هیچ گونه مسئولیتی به آنها داده نخواهد شد.
صدام هم در جلسه هماهنگی عملیات به رجوی گفت بود: شاید این آخرین فرصت طلایی برای نابودی رژیم فعلی باشد و طی یک نطق تلویزیونی قبل از عملیات هم رسماً اعلام کرده بود که:”…بعد از مدتی خواهید دید که چگونه مجاهیدن خلق به اعماق خاک خودشان نفوذ خواهند کرد و شما همینطور پیوستن مردم ایران به صفوف آنها را با چشمان خود خواهید دید”
"طرح جنگی عملیات فروغ جاویدان" که بعدها از یگانهای منافقین به دست کارشناسان نظامی رسیده بود به خوبی نشان می داد که چقدر حسابشده و دقیق این عملیات طراحی شده بود. در آن طرح دقیقا مشخص شده بود که هر فرد در هر بازه زمانی و مکانی، چه کارهایی را باید انجام دهد.اینطرح پنج مرحله داشت که در آنها، چهار شهر اسلام آباد، کرمانشاه، همدان و قزوین فتح میشد. در اینچهار مرحله منافقین پیش بینی کرده بودند که مخالفان حکومت ایران و همچنین زندانی ها را با خود همراه ، مراکز مهم و نظامی شهرها را منهدم و آماده مرحله نهایی عملیات، یعنی فتح تهران میشدند.
ارتش عراق در روز ۳۱ تیر ماه ۱۳۶۷ چندین روستای ایران در اطراف کرمانشاه شامل روستاهای "زرده"، روستاهای "نساردیره"، "نساردیره سفلی" و "شاه مار دیره" از توابع شهرستان گیلانغرب، "شیخ صله" از توابع شهرستان ثلاث باباجانی، "دودان" از توابع شهرستان پاوه و روستای "باباجانی" از توابع شهرستان دالاهو را با بمبهای گاز خردل و گاز اعصاب بمباران کرد. تا راه را برای منافقین باز کند. این بمبارانها به مرگ صدها غیرنظامی و مجروحیت چندین هزار نفر از افراد غیرنظامی منجر شد. دامها و زمینهای کشاورزی که محل معیشت مردم بود، نابود شده و تا مدتها آلوده شدند. بسیاری از مجروحان این روستا به دلیل آثار بمبهای شیمیایی به بیماریهای اعصاب، سرطان و… مبتلا شده و کودکانی با انواعی از مشکلات و بیماریهای مادرزادی در این روستاها به دنیا آمدند. در این میان بسته شدن جاده ارتباطی روستاها به کرمانشاه توسط مجاهدین خلق در ناتوانی مردم برای اعزام به بیمارستان و بالا رفتن تلفات انجامید و از سوی دیگر به دلیل نداشتن سابقه پزشکی بسیاری از مجروحان شیمیایی تا سالها شناسایی نشده و از خدمات درمانی محروم ماندند.
در شب ۳۱ تیر ماه ، پس از حمله ارتش عراق به جبهههای جنوب (خوزستان)، نیروهای سازمان مجاهدین خلق در مقر سازمان جمع شدند. رجوی سخنرانی طولانیای کرد و گفت: «مگر ما نگفته بودیم اول مهران بعد تهران؟ دیگر وقت آن رسیده است که به ایران برویم. نقشه عملیات بزرگی را کشیده ایم و براساس تقسیمات انجام شده،۴۸ساعته به تهران خواهیم رسید…کاری که ما میخواهیم انجام دهیم در حد توان و اشل یک ابرقدرت بزرگ است،زیرا فقط یک ابرقدرت است که می تواند سه روزه یک کشور بزرگ را فتح نماید”.:”مطمئن باشید نیروهای ما آنطرف مرزها منتظر هستند و به محض ورود به ما خواهند پیوست”.
در این عملیات اعضای سازمان منافقین با 25 تیپ شرکت داشتند و تجهیزات فراوانی از جمله 120 دستگاه تانک سبک کاسکاول برزیلی، 40 نفربر پیامپی، 30 عرابه توپ 122میلیمتری، حدود 240 خمپارهانداز، 100 موشک آرپیجیهفت، 700 تیربار، 20 تفنگ 106میلیمتری، 60 مسلسل دوشکا و حدود 1000 خودرو بههمراه داشتند.لذا تیپهایی که تشکیل داده بودند تیپ 200نفره بود که وقتی بیایند داخل هر شهری تبدیل به لشکر 10000نفری و 5000نفری میشود.
با گشوده شدن معبرها از طریق بمباران های ارتش صدام، مطابق برنامه ریزی انجام شده، یگانهای منافقین مقارن ساعت 14:30 دقیقه روز سوم مرداد ماه 1367 از قرارگاه خود در عمق خاک عراق حرکت کرده و با عبور از مرز خسروی عملیات گسترده خود را آغاز کردند؛ از آنجا که بیشتر نیروهای ایرانی در جبهههای جنوب حضور داشتند، عناصر سازمان مجاهدین خلق (منافقین) با کمترین درگیری ممکن، در ساعت 18:30 دقیقه نخستین تانکهای خود را وارد شهر کرند کرده و سپس بهسمت اسلامآباد غرب حرکت کردند و در ادامه این عملیات وحشتناک، شهر اسلامآباد به صورت کامل به تصرف نیروهای سازمان درآمد آنگاه ارتش آزادی بخش منافقین تا گردنه حسن آباد در شرق "اسلام آباد" پیشروی کردند و برای تجدید سازمان در آنجا مستقر شدند در حالی که رسیدن منافقان به این منطقه برای هیچکس از مسولین ارشد کشور قابل باور نبود .هرچند شهر سقوط کرده بود، اما تروریستهای منافقان، چنان زهرچشمی از خلق خدا گرفتند که صدام در طول جنایت هشتسالهاش انجام نداده بود. دیدن صحنههای فجیع به دار کشیدن بچههای زخمی بسیجی، ارتشی و سپاهی جلوی بیمارستان اصلی شهر، واقعاً فضای دلخراشی را به تصویر کشیده بود. آنها در راهشان هر جنبندهای را می کشتند و مردم وحشتزده از پیشروی آنها فرار می کردند. من اصلاً نمیخواهم راجع به جنایات که آنها در مسیر این ۱۵۰ کیلومتر مرتکب شدند صحبت کنم”که در کتاب خاطرات خانم ایران ترابی به خوبی آورده شده است که منافقین در اسلامآباد غرب روی زن حاملهای شرطبندی میکردند و سپس شکم آن زن را پاره و نوزادش را بیرون میآوردند تا ببینند پسر است یا دختر”.مردم اسلامآباد غرب یا همان شهر شهیدان مرصاد تنها ساکنان این جهان هستند که معنی حکومت سیاه منافقان را درک کرده بودند د و می توانند به جهانیان در خصوص نوع حکومت آنها گزارش دهند. منافقین در همان روزهای اولیه ، به قدری پیش روی کرده بودند که عراق در تمام روزهای نخستین جنگ سرزمین های ما را اشغال کرده بود . همهچیز با شتاب رخ میدهد؛ هم فرار مردم بیپناه، هم پیشروی منافقین.
گروهک منافقین پس از تصرف این شهر، منتظر شکست مقاومت بازدارنده نیروهای ما در تنگه چهار زبر شدند تا به سوی کرمانشاه پیشروی کنند، لذا تمام امکانات خود را در پشت این تنگه جمع کرده و آماده شدند تا به محض باز شدن راه، در مدت کوتاهی شهر کرمانشاه را تصرف نمایند. جنگ در چهارزبر خیلی شدید شد. منافقین مرتب ارتفاعات و خاکریز را میکوبند: تویوتاهای منافقین با سرعت به سمت خاکریزها حرکت کرده و از میان آتش آرپیجیهایی که به سوی آنها شلیک میشد عبور میکردند ولی هر آنچه که از شب تا صبح منافقین کوبیدند، به در بسته چهارزبر خورد به گونه ای که دیگر برای آنها اطمینان حاصل شده بود که از این تنگه نمی توانند معبری را برای خود باز کنند.
رادیو منافقین نیز با فعالیت 24 ساعته خود و ارسال پیام های به مردم باختران از آنها می خواست که زمینه را برای ورود ارتش به اصطلاح آزادی بخش مهیا کنند و آماده جذب در گردانها و لشکرها باشند. هواپیماهای عراقی نیز در سطح گسترده اقدام به پخش اعلامیه های کرده و از مردم می خواستند که یا تسلیم و یا منطقه را ترک کنند.
هرچند در آغاز عملیات نیروهای سازمان توانستند در عرض 24 ساعت خود را به 34 کیلومتری کرمانشاه برسانند، اما برخلاف تصور مسئولان ارشد سازمان منافقین ، مردم هیچگونه همراهی با آنان نکردند، حتی پس از اطلاع از تجاوز گروه تروریستی منافقان، درصدد مقابله برآمده و به جبهههای جنگ اعزام شدند.و قائله این عملیات با این دردسرهای بزرگ با دستور امام، هم برای حضور جوانان درجبهه (عملیات پرشکوه مرصاد) و هم برای اعدام منافقین در زندان ها خاتمه پیدا کرد.
منافقین زندانی
عملیات فروغ جاویدان روز۳ مرداد آغاز شد و۷ مرداد پایان یافت. اعدامها نیز پس از صدور فرمان امام خمینی در شش مرداد، شروع شدند ولی اکثر مراجع روزهای ششم تا هفتم مرداد را هنگام اعدامها میدانند.
امام خمینی در حکم تاریخی خود اینچنین آورده بود که :
از آنجایی که منافقین خائن به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هرچه می گویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کرده اند و با توجه به محارب بودن منافقین و جنگ کلاسیک آنها در شمال ، غرب و جنوب کشور با همکاریهای حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنها برای صدام علیه ملت مسلمان ایران و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانه آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تا کنون، کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام هستند و تشخیص موضوع نیز در تهران با رای اکثریت آقایان حجتالاسلام نیری دامت افاضاته (قاضی شرع) و جناب آقای اشراقی(دادستان تهران) و نمایندهای از وزارت اطلاعات می باشد.
امام در پاسخ به نامه حاج سید احمد آقا که پرسیده بودندآیا این حکم شامل کسانی که محاکمه شدهاند و دوران زندانشان به زودی تمام میشود هم می شود یا خیر؟ فرمودند بسمه تعالی در تمام موارد فوق هر کس در هر مرحله، اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است.
سریعاً دشمنان اسلام را نابود کنید. در صورت رسیدگی به وضع پروندهها در هر صورت که حکم سریعتر اجرا گردد همان مورد نظر است.
مقام معظم رهبری نیز در این رابطه می فرمایند"....این آدمی که توی زندان، از داخل زندان با حرکات منافقین که حمله مسلحانه کردند به داخل مرزهای جمهوری اسلامی … ارتباط دارد، او را به نظر شما باید برایش نقل و نبات ببرند؟ اگر ارتباطش با آن دستگاه مشخص شده، باید چه کارش کرد؟ او محکوم به اعدام است و اعدامش هم میکنیم. با این مسئله شوخی نمیکنیم"
منافقین که در زندان بودند اگر از موضعشان کوتاه میآمدند عفو میخوردند . وقتی جریان عملیات مرصاد پیش آمد، آیتالله ریشهری وزیر اطلاعات بود و از امام عفو آنها را تقاضا کرد و هزاران نفر از منافقین تواب از زندان آزاد شدند. اسناد آن موجود است. یعنی در همان شرایطی که حکم امام رسید تا منافقینی که بر سر موضع پافشاری دارند اعدام شوند، حدود 7 هزار نفر از زندان که بر سر موضوع خود پافشاری نداشتن در طول سالیان اخیر آزاد شده بودند هرچند اطلاعات بدست آمده از کشته شدگان منافقین حکایت از آن داشت که که 30درصد از کشتهشدگان منافقین در عملیات فروغ جاویدان را «محکومان به زندان با جرایم اقدام علیه امنیت ملی در قالب تروریسم» تشکیل می¬دادند که عمدتاً بین سالهای 60 تا 67 از زندانهای جمهوری اسلامی ایران آزاد شده بودند.
در این عملیات، هزار و ۶۰۰ تا دو هزار تن از نیروهای منافقین به هلاکت رسیدند و حدود هزار تن دیگر نیز زخمی شدند که در میان کشته شدگان و اسرا تعداد زیادی از کادرهای سازمان و فرماندهان تیپها دیده میشدند .پس از عملیات فروغ جاویدان که حالا تبدیل به غروب جاویدان شده بود، قریب به 4 هزار نفر از نیروهای سازمان زنده ماندند که در پادگان اشرف سازماندهی شدند. صدام باز هم از این گروهک خود فروخته استفاده ابزاری کرد و ماموریت جدیدی به آنها داد یعنی به دستور صدام سازمان مجاهدین خلق اقدام به کشتار شیعیان و کردهای عراقی کردند و جالب این است که بدانیم که منافقین بیشتراز شیعیان عراق، کردها را کشتند و اموال مردم کرد را غارت کردند. منافقین در این جریان، حتی از نیرهای وفادار به صدام نیز بهتر عمل کردند.
این یادداشت طولانی را با طرح یک سوال از شما خواننده گرامی به پایان می برم .
بسیاری از منافقین مستقر در زندان ها به این دلیل که به هئیت های سه نفره اعلام می کردند که " با مبارزه مسلحانه علیه نظام موافق نبوده و منبعد با تشکیلات سازمان همکاری نخواهند کرد مشمول حکم امام قرار نگرفته و اعدام نمی شدند ولی در مقابل، کسانی هم وجود داشتند که بر سر موضع خود (عملیات مسلحانه علیه مردم این کشور) اصرار می ورزیدند و رسما اعلام می کردند که به ارتش آزادی بخش منافقین خواهد پیوست.
حال اگر شما در آن زمان بجای حضرت امام فرمانده کل قوا بودید و درمقابل حفظ جان مردم ایران مسئولیت داشتید، در مورد سرنوشت این گروه دوم ، که از همان جنس افرادی بودند که در داخل 17000 نفر از بهترین های مردم را شهید کرده بودند و بعد در شرایطی جنگ ما با عراق ، به ارتش صدام پیوسته و همزمان با او یک عملیات گسترده نظامی را برای کشتار مردم به شقی ترین شکل ممکن به راه انداخته باشند و خودشان را با سرعت غیر قابل باوری به 34 کیلومتری کرمانشاه رسانده و قرار گذاشته باشند که در عرض 33 ساعت آینده پیروزی خودشان را در تهران جشن بگیرند چه تصمیمی می گرفتید؟
دیدگاه تان را بنویسید