کد خبر: 677312
تاریخ انتشار :

مختصات پیشنهاد جدید غرب به ایران چگونه می‌تواند باشد؟

ایران اعلام کرده خواهان بازگشت به توافق پارسال با غرب است. اما آیا این موضوع امکان‌پذیر است؛ آنهم در سال پایانی ریاست جمهوری جو بایدن؟ رویداد24 با اشاره به یادداشت «علی واعظ» و «ولی نصر» در فارین افرز به این سوال پاسخ داده است.

مختصات پیشنهاد جدید غرب به ایران چگونه می‌تواند باشد؟
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

رویداد۲۴ نوشت: «علی واعظ» تحلیلگر ارشد امور ایران در گروه بحران و «ولی نصر» استاد علوم سیاسی دانشگاه یادداشتی به صورت مشترک در فارین افرز منتشر کرده‌اند و سازوکار یک توافق جدید با ایران را پیشنهاد داده‌اند. گزارش فارین افرز به دلیل تجربه نویسندگان آن اهمیت زیادی دارد. راب مالی نماینده ویژه جو بایدن در امور ایران پیش از این رئیس گروه بحران بوده و «علی واعظ» مدت‌ها با او همکاری کرده است. «ولی نصر» استاد ایرانی-آمریکایی دانشگاه جانز هاپکینز در رشته علوم سیاسی و مسائل خاورمیانه، سال‌ها تجربه در مطالعه ایران داشته است.

پیامدهای خروج آمریکا از برجام

در این گزارش آمده «دقیقاً پنج سال از خروج دونالد ترامپ رئیس‌جمهور سابق آمریکا از توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ با ایران و بیش از دو سال از زمانی که جو بایدن رئیس‌جمهور کنونی آمریکا تلاش‌هایش را برای بازگشت به این توافق آغاز کرد، می‌گذرد. اما با وجود امید‌های زیاد، بایدن نتوانسته برجام را احیا کند. تا حدی این شکست، شکست دولت آمریکا به شمار می‌رود. در مذاکرات اولیه، بایدن برای تحت فشار قرار دادن کنگره جهت حمایت از بازگشت به برجام در حالی به حمایت کنگره برای برنامه‌های داخلی خود نیاز داشت، مردد بود.

نویسندگان گزارش معتقدند «شکست در رسیدن به توافق نتیجه لج‌بازی ایرانی‌ها هم بوده است» دلیل آنها برای این گزاره این است: «با طولانی شدن مذاکرات، تهران موانعی را ایجاد کرد و خواسته‌های متعددی را مطرح کرد [از جمله تضمین عدم خروج مجدد دولت بعدی ایالات متحده از توافق] که واشنگتن به سادگی نتوانست آن‌ها را برآورده کند، در نتیجه از سپتامبر ۲۰۲۲ عملاً هیچ پیشرفتی در مذاکرات حاصل نشده است بنابراین دو طرف تا توافق فاصله زیادی دارند. با این حال برنامه هسته‌ای تهران پیشرفته‌تر از همیشه است.

به گفته آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، ایران اورانیوم را تا ۸۴ درصد غنی‌سازی کرده است [این مقدار فقط یک درصد کمتر از خلوص مورد نیاز برای ساخت تسلیحات اتمی است] و مواد شکافت‌پذیر غنی‌شده کافی برای چندین بمب جمع‌آوری کرده است.

به گفته مقامات پنتاگون، این کشور می‌تواند ظرف چند ماه یک سلاح هسته‌ای عملیاتی تولید کند. در نتیجه، به لطف اشتباه استراتژیک ترامپ، ایران به صورت دوفاکتو به یک کشور هسته‌ای تبدیل شده است و الان فقط به یک پیچ گوشتی و یک تصمیم سیاسی برای ساخت بمب اتم نیاز دارد. این یعنی حتی اگر مذاکرات از سر گرفته شود، بعید است که بتوان برجام را نجات داد. برنامه ایران آنقدر پیشرفته است که نمی‌توان با توافق آن را مهار کرد و فضای سیاسی در غرب برای مذاکرات معنادار مساعد نیست.

 اعتراضات گسترده و مقابله با آن، علاقه سیاست‌مداران در واشنگتن و پایتخت‌های اروپایی برای لغو تحریم‌ها علیه ایران را که بخشی از آن برای یک توافق ضروری است، از بین برده است. حمایت ایران از مسکو در جنگ روسیه و اوکراین برای غرب قابل تحمل نیست و حتی اگر واشنگتن می‌خواست خودش را به بی‌خیالی بزند و بسیاری از تحریم‌ها را برای بازگرداندن برجام لغو کند، مشخص نیست رهبران ایران واقعاً علاقه‌مند به نهایی کردن توافق با دولتی باشند که ممکن است در کمتر از دو سال از قدرت خارج شود.

پلن B روابط ایران و غرب​

در این شرایط سیاست‌مداران تلاش می‌کنند تا پلن B را طراحی کنند. نسخه‌های اولیه پلن بی عموماً همان سیاست‌های سابق است: تحریم و انزوای بین‌المللی، اقدام مخفیانه، رزمایش‌های نظامی، و تهدید‌های نظامی. سیاست‌هایی که در دو دهه گذشته نتوانسته‌اند پیشرفت‌های هسته‌ای ایران را مهار کنند.

به نظر می‌رسد کاخ سفید علاقه‌مند به نوعی توافق «کم‌تر برای کمتر» است که در آن ایالات متحده بیشتر تحریم‌های خود را حفظ می‌کند، اما در ازای مسدود کردن مهمترین جنبه‌های برنامه هسته‌ای ایران مانند غنی‌سازی با غنای بالا، در بخشی از تحریم‌ها تخفیف جزئی بدهد.

تا این لحظه، تهران به وضوح گفته که علاقه‌ای به این نوع ترتیبات ندارد. اگر ایالات متحده و اروپا نمی‌خواهند ایران به یک کشور دارای سلاح هسته‌ای تبدیل شود و اگر نمی‌خواهند به ایران حمله کنند و جنگی را برای عقب انداختن برنامه ایجاد کنند، به یک رویکرد دیپلماتیک جدید نیاز دارند.

روابط ایران و کشورهای منطقه

خوشبختانه رویداد‌های اخیر در خاورمیانه فرصتی برای چنین رویکردی ایجاد کرده است. توافق ایران و آمریکا ممکن است امکان‌پذیر نباشد اما از آنجایی که پادشاهی‌های عرب خلیج فارس روابط بهتری با تهران برقرار می‌کنند، رسیدن به یک توافق منطقه‌ای که همزمان نقش ایران در شبه‌جزیره عربستان را کاهش بدهد و با برنامه هسته‌ای ایران مقابله کند، اکنون قابل تصور است.

برخلاف برجام، این نوع توافق در کشور‌های نزدیک ایران خریدار دارد و ایران را به کشوری بسیار پایدارتر تبدیل می‌کند. این توافق‌ها به ایران آرامش اقتصادی معنادارتر و پایدارتری می‌دهد. چنین چیزی می‌تواند به طور دائم و نه به طور موقت، برنامه هسته‌ای ایران را مهار کند و ممکن است حمایت تهران از برخی شبه‌نظامیان منطقه‌ای را کاهش دهد. چنین توافقی می‌تواند ثبات بیشتری را برای بخشی از جهان که به شدت به آن نیاز دارد، به ارمغان بیاورد.

غرب در دیپلماسی هسته‌ای خود با ایران، توافق‌های محدودی را دنبال کرده است. به عنوان مثال بسیاری از مفاد برجام به مرور زمان حذف می‌شوند و این توافق عمداً مشکلات منطقه‌ای از جمله تامین مالی گروه‌های مسلح منطقه‌ای توسط ایران را نادیده می‌گیرد زیرا سیاست‌گذاران غربی معتقد بودند نمی‌توانند هم‌زمان هم به توافق هسته‌ای دست یابند و هم به تنش‌های دیگر رسیدگی کنند. آن‌ها تصمیم گرفتند ابتدا بر روی توقف برنامه هسته‌ای ایران تمرکز کنند و سپس مذاکره‌کنندگان آینده می‌توانند به مسائل دیگر بپردازند اما این رویکرد محدود دیگر قابل اجرا نیست.

برنامه هسته‌ای ایران برای محدودیت‌های موقت و اقدامات شفاف برای کاهش نگرانی‌های غرب و اسرائیل بسیار پیشرفته است. ایالات متحده نشان داده نمی‌تواند به قول خود پایبند باشد و این امر باعث می‌شود غرب نتواند منافع اقتصادی موثر و پایداری را که ایران به دنبال آن است تضمین کند. اروپایی‌ها نیز به نوبه خود ثابت کرده‌اند که نمی‌توانند بدون موافقت آمریکا به وعده‌های اقتصادی خود به ایران عمل کنند و شکست برجام نشان داد که یک توافق هسته‌ای موفق در واقع مستلزم کاهش تنش ایران با همسایگان خود است.

زمانی که برجام در سال ۲۰۱۵ نهایی شد، عربستان سعودی و امارات متحده عربی این توافق را به عنوان یک چک سفید به ایران تلقی کردند که به این کشور اجازه می‌داد نقشش در امور کشور‌های عربی را تعمیق کند و برنامه موشکی خود را گسترش دهد. نتیجه این طرز تفکر این شد که ترامپ را ترغیب کردند تا از این توافق صرف‌نظر کند. او هم دست به اقدامی اشتباه زد.

سال‌ها بعد، این کشور‌ها دریافته‌اند که از بین بردن این توافق اشتباه بزرگی بوده است. پایان برجام، موضع ایران را تغییر داد و فعالیت‌های هسته‌ای ایران را به فهرست نگرانی‌هایشان اضافه کرد. کشور‌های خلیج نه تنها نتوانستند توافق هسته‌ای را احیا کنند، بلکه نگرانی آن‌ها در مورد ایران را بیشتر شد. دلیل آن این است که در تلاش برای محدود کردن ایران، به شیوه‌هایی با ایران درگیر شده‌اند که از اوایل دهه ۲۰۰۰ رخ نداده بود.

در آگوست گذشته، کویت و امارات متحده عربی روابط دیپلماتیک خود را به طور کامل با ایران را احیا کردند و در ماه مارس، ایران و عربستان سعودی پس از هفت سال جدایی در توافقی با میانجی‌گری چین، روابط دیپلماتیک‌شان را از سر گرفتند. این توافقات به آن معناست که اکنون برای قدرتمندترین کشور‌های خاورمیانه (به استثنای اسرائیل) امکان آغاز گفت‌وگوی منطقه‌ای با ایران وجود دارد؛ گفت‌وگویی که هدف آن دستیابی به آن چیزی است که همه شرکت‌کنندگان بالقوه می‌خواهند: «امنیت فزاینده، تجارت و ایجاد منطقه عاری از سلاح هسته‌ای در خلیج فارس»

برای کشورهای عربی، شرط لازم برای دستیابی به این هدف، تضمین‌هایی از سوی ایران در مورد قدرت منطقه‌ای‌اش است، آنها احتمالا روی مواردی از این‌چنینی دست می‌گذارند: «تعهد به عدم حمایت مالی یا نظامی بازیگران غیردولتی در شبه‌جزیره عربستان»

شروط رابطه ایران و کشورهای عربی

در مقابل، این کشور‌ها خودشان متعهد می‌شوند از گروه‌هایی که ایران را بی‌ثبات می‌کنند حمایت نکنند. این رویکرد همچنین مستلزم موافقت تمامی کشور‌های حاشیه خلیج فارس با کنترل‌های سخت‌گیرانه توسعه هسته‌ای ایران است. برای مثال، این کشور‌ها می‌توانند برای همیشه غنی‌سازی اورانیوم بالای پنج درصد را کنار بگذارند، برای همیشه از بازفرآوری پلوتونیوم دست بکشند و پروتکل الحاقی معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای را تصویب کنند. این که به بازرسان سازمان ملل دسترسی غیرقابل برگشتی به همه سایت‌های اعلام‌شده و مشکوک هسته‌ای بدهد. برای برآورده ساختن این الزامات، ایران می‌تواند ذخایر ۲۰ و ۶۰ درصدی مواد شکافت‌پذیر موجود خود را به زیر پنج درصد برساند یا آن‌ها را به خارج ارسال کند. همه امضاکنندگان همچنین می‌توانند با بازرسی‌ها و سرمایه‌گذاری‌های مشترک در سوخت هسته‌ای و همچنین ایمنی و امنیت هسته‌ای موافقت کنند، همان‌طور که آرژانتین و برزیل در سال ۱۹۸۱ انجام دادند.

این مفاد هسته‌ای هزینه کمی برای همسایگان عرب ایران به همراه خواهد داشت زیرا هیچ یک از آنها، با وجود جاه‌طلبی‌های هسته‌ای عربستان سعودی، در حال حاضر یک برنامه چرخه سوخت هسته‌ای بومی ندارند که آن را کنار بگذارند. اما هزینه‌های قابل تحملی نیز برای ایران به همراه خواهد داشت.

برخلاف برجام، این مفاد به ایران اجازه می‌دهد با محدودیت‌های بلندمدت برنامه هسته‌ای خود موافقت کند، بدون اینکه زیرساخت‌های خود را از بین ببرد یا طبق قاعده سایر کشور‌های عضو معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای، که برنامه‌های هسته‌ای آن‌ها مشمول مقررات موقتی نیستند، همچنین خطر حمله ایالات متحده و اسرائیل برای برنامه هسته‌ای ایران را خنثی می‌کند، چیزی که کشور‌های عربی خلیج‌فارس نیز می‌خواهند از آن اجتناب کنند که مبادا به آسیب‌های جدی ختم شود.

در واقع، ایالات متحده و متحدان اروپایی‌اش می‌توانند [و باید] فعالانه از چنین توافقی حمایت کنند. آن‌ها باید توافق تجارت آزاد ایران و خلیج فارس را از تحریم‌ها مستثنی کنند و یک مسیر قدرتمند برای رشد اقتصادی در میان همه طرف‌های توافق ایجاد کنند.

شورای امنیت سازمان ملل می‌تواند این توافق را به‌عنوان جانشین برجام تأیید کند و پیامد‌های تنبیهی را برای نقض‌ها تعیین کند که می‌تواند شامل اجازه دادن به شرکت‌ها برای شکایت از کشور‌هایی باشد که طبق کنوانسیون سازمان ملل متحد در مورد شناسایی و اجرای آرای داوری خارجی، این توافق را نقض می‌کنند.

اگر واشنگتن پس از موافقت با معافیت توافق تجاری ایران و خلیج فارس، تحریم‌هایی را علیه آن اعمال کند، یکی از کشور‌هایی که می‌شود از آن شکایت کرد، خود ایالات متحده است.

تثبیت توافق هسته‌ای در چارچوب منطقه‌ای همچنین اعمال مجدد تحریم‌ها را برای ایالات متحده دشوارتر می‌کند زیرا برخلاف سال ۲۰۱۸، واشنگتن با مقاومت دوستان عرب خلیج فارس خود مواجه خواهد شد. پس برای ایران، این توافق ممکن است از طول عمر تضمین شده‌ای برخوردار باشد که برجام ارائه نکرده بود و یکی از کاستی‌های کلیدی توافق برجام به شمار می‌رفت.

یک توافق منطقه‌ای وسیع با مخالفت مخالفان ایران در ایالات متحده و اروپا مواجه خواهد شد. ممکن است آن را به عنوان راه نجاتی برای جمهوری اسلامی ببینند. با این حال شایان ذکر است که روابط صمیمانه با همسایگان ایران (و مخصوصا غرب) مانع از فروپاشی رژیم شاه در سال ۱۹۷۹ نشد.

همچنین یک توافق راه‌حلی جادویی نخواهد بود که تمام تنش‌های اصلی منطقه را حل کند اما به هر حال بسیاری از کشور‌های اروپایی، اقتصاد خود را به روسیه گره زده‌اند و هیچ کاری برای جلوگیری از حمله مسکو به اوکراین انجام ندادند.

اگرچه روابط اقتصادی قوی‌تر نمی‌تواند ثبات را تضمین کند، اما آسیب رساندن به همسایگانش را برای تهران پرهزینه‌تر می‌کند. با افزایش وابستگی متقابل اقتصادی با ایران، کشور‌های ثروتمند عربی خلیج فارس اهرم‌های بیشتری برای مقابله با تهران به دست خواهند آورد و سیاست‌های تهاجمی را از بین می‌برند.

ایران نیز به نوبه خود فرصت بازسازی اقتصاد خود را خواهد داشت. همین مزایا توضیح می‌دهد چرا زمانی که ایران چنین توافقی را در گفتگو با سیاست‌مداران عمانی، قطری، عربستانی و حتی ایرانی پیشنهاد کرد، بازخورد مثبت دریافت کرد. مقامات کشور‌های حاشیه خلیج فارس نشان دادند که در صورت حمایت ایالات متحده، از چنین توافقی استقبال خواهند کرد.

برای واشنگتن و متحدانش، یک توافق منطقه‌ای گسترده مزایای دیگری نیز خواهد داشت. چنین توافقی هم به عنوان مدیریت بحران عمل می‌کند، هم به توقف توسعه بیشتر هسته‌ای ایران کمک می‌کند و هم محدودیت‌های دائمی و اقدامات شفاف‌ساز را در برنامه هسته‌ای تهران تقویت می‌کند. از طرفی جلوی رقابت میان همسایگان ایران برای دستیابی به فناوری چرخه سوخت هسته‌ای را هم می‌گیرد.

به عبارت دیگر این توافق، توافقی به مراتب بادوام‌تر و قدرتمندتر از برجام خواهد بود و اگر این توافق تنش‌ها را بین ایران و همسایگانش کاهش دهد، به ایالات متحده این امکان را می‌دهد که بر نگرانی‌های سیاسی مهمی مانند تغییرات آب‌وهوایی و رقابت قدرت‌های بزرگ تمرکز کند.

مهمتر از همه، این توافق برخلاف احیای برجام، در واقع شدنی است. شاید بلندپروازانه باشد اما جهان به ترتیباتی جاه‌طلبانه نیاز دارد که مسائل هسته‌ای و منطقه‌ای را با هم ادغام کند و ثبات پایدار در خاورمیانه را ایجاد کند. بهترین راه برای حل یک مشکل، بزرگنمایی و زوم کردن روی آن است.

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها