روایت نیکزاد از سه خاطره جالب که در دیدار رهبر انقلاب نقل شد

علی نیکزاد در گفت‌وگو با خانه ملت، به بیان روایتی کوتاه از دیدار اعضای کنگره 3400 شهید والامقام استان اردبیل به همراه جمعی از خانواده شهدای استان با مقام معظم رهبری پرداخت.

علی نیکزاد در بیان این خاطره اظهار کرد: «توفیق شد به مناسبت کنگره 3400 شهید والامقام استان اردبیل، دیداری با حضرت آقا داشته باشیم. در این دیدار جمعی از خانواده معظم شهدا، خواهران و برادران شهدا، فرمانده سپاه استان، استاندار، نمایندگان استان اردبیل در مجلس، نماینده ولی فقیه در استان، نماینده مردم اردبیل در مجلس خبرگان و بعضی از علما مانند حجت‌الاسلام والمسلمین اجاق‌نژاد، نماینده مقام معظم رهبری در کشور آذربایجان حضور داشته باشند.

ابتدا امام‌جمعه اردبیل که نماینده خبرگان رهبری از طرف مردم استان اردبیل هستند، ضمن عرض ارادت و تشکر، برخی از مطالبات شهدا را به استحضار مقام معظم رهبری رساند. در واقع یعنی خود را در جایگاه شهید قرار داده و به‌عنوان یک شهید مطالبات خود از مردم را عنوان کرد که «امنیت»، «دفاع از خیمه ولایت»، «راستی، درستی و پاکی»، «دشمن‌شناسی»، «امید داشتن به آینده»، «خون شهدا را نظر گرفتن و با آن حرکت کردن»، «اقتصاد مقتدر»، «فرهنگ مقتدر»، «کشور و ایران مقدر» از جمله این موارد بود که شهدا از ما مطالبه داشته و دارند. در ادامه فرمانده سپاه استان اردبیل گزارشی از روند کنگره خدمت مقام معظم رهبری ارائه کرد.»

نیکزاد در ادامه به قسمتی از این جلسه که درباره شهدای شاخص استان اردبیل بود اشاره کرد و گفت: «یکی از شهدای شاخص استان اردبیل، «شهید مرحمت بالازاده» است. یک نوجوان سیزده ساله که از اردبیل به تهران می‌آید، به هر طریقی از گیت‌های بازرسی ریاست جمهوری عبور می‌کند و خودش را به رئیس جمهوری - که آن زمان حضرت آقا بودند- می‌رساند و فریاد می‌زند:« آقای خامنه‌ای! آقای خامنه‌ای»همه تعجب می‌کنند که یک پسر نوجوان چگونه وارد ریاست جمهوری شده است و رئیس جمهوری را صدا می‌زند. حضرت آقا برمی‌گردد و می‌گوید اجازه دهید این نوجوان داخل بیاید. به این ترتیب این نوجوان خدمت ایشان می‌رسد و آقا به زبان ترکی از او می‌پرسند: «اچه نکته‌ای داری؟» می‌گوید: من از شما چیزی نمی‌خواهم اما شما رئیس جمهور هستید و حرف شما در کشور اثر دارد، فقط یک خواهش دارم آن هم اینکه دستور دهید دیگر روضه حضرت قاسم (ع) را نخوانند! حضرت آقا تعجب می‌کنند که این چه خواسته‌ای است و از این پسر نوجوان می‌پرسند چرا چنین خواسته‌ای از من دارید؟ این نوجوان ادامه می‌دهد: اگر روضه قاسم حق است، که مطمئنا حق است؛ پس چرا نمی‌گذارند من به جبهه بروم؟ حضرت آقا همان‌جا یک دستخط به فرمانده لشکر عاشورا - که آن زمان در تبریز مستقر بود- می‌نویسند که این نوجوان را به جبهه بفرستید و به محافظان می‌گوید این نوجوان را به ترمینال برسانید که برود تبریز. خلاصه این نوجوان 13 ساله به جبهه می‌رود، در پنج عملیات شرکت می‌کند و در 14 سالگی شهید می‌شود.

 این یکی از خاطراتی بود که در این جلسه نقل شد و حال و هوای خوبی ایجاد کرد. خاطره جالب دیگری که در این جلسه نقل شد از شهیدی بود که خدمت مقام معظم رهبری می‌رسد و ازایشان می‌خواهد خطبه عقد او را بخوانند. حضرت آقا هم می‌پذیرند، خطبه عقد آن‌ها را می‌خوانند و ازدواج صورت می‌گیرد، اما بعد از یک هفته به جبهه می‌رود و شهید می‌شود.

سومین شهید شاخصی که فرمانده سپاه استان اردبیل در این جلسه درباره او گزارش داد، «شهید یسری» بود که آن زمان در جماران جزو سرتیم‌های خاص حفاظت حضرت امام (ره) بود؛ یک روز از حضرت امام (ره) خواهش می‌کند و به جبهه می‌رود و شهید می‌شود. البته همه شهدا خاص و شاخص‌اند و توجه‌شان متعالی است، اما این سه خاطره هم خاطرات جالبی بود که در این مراسم نقل شد.

مقام معظم رهبری هم در این جلسه دو مطلب فرمودند و گفتند: اردبیل به لحاظ دو اقدام به گردن ایران حق دارد، یکی اقدام تاریخی در دوره صفویه که ایران را از ملوک‌الطوایفی نجات داد. یکی هم اقدام مذهبی که مذهب اهل‌بیت (ع) را ترویج دادند.»