تله صهیونیستی برای ایران
به تازگی غلامعلی حداد عادل در برنامه تلویزیونی «به افق فلسطین» درباره جنگ رژیم صهیونیستی و غزه خطاب به آن هایی که خواهان ورود ایران به این جنگ هستند، گفته است: «به اشخاصی که خواهان ورود ایران به جنگ غزه هستند باید گفت شاید این، همان چیزی باشد که رژیم صهیونیستی میخواهد، یعنی تبدیل نبرد غزه به جنگ ایران و آمریکا.
به تازگی غلامعلی حداد عادل در برنامه تلویزیونی «به افق فلسطین» درباره جنگ رژیم صهیونیستی و غزه خطاب به آن هایی که خواهان ورود ایران به این جنگ هستند، گفته است: «به اشخاصی که خواهان ورود ایران به جنگ غزه هستند باید گفت شاید این، همان چیزی باشد که رژیم صهیونیستی میخواهد، یعنی تبدیل نبرد غزه به جنگ ایران و آمریکا. اگر این اتفاق بیفتد، آن که جان سالم به در میبرد، رژیم صهیونیستی خواهد بود. شاید ورود ایران به جنگ، به نفع آرمان فلسطین نباشد».موضوعی که حدادعادل اشاره میکند ناظر به مواضع طیفهایی است که مدام بر ورود ایران به جنگ مستقیم با رژیم صهیونیستی تأکید میکنند؛ گزارهای که نه استراتژیک است و نه حتی میتواند منافع محور مقاومت را تأمین کند و به گفته حدادعادل چه بسا به نفع رژیم صهیونیستی تمام شود. البته که ممکن است شرایط جنگ دستخوش تغییراتی شود و ایران ناگزیر به ورود به این جنگ شود اما به نظر میرسد تا زمانی که صهیونیستها گستره جنگ را افزایش ندادهاند، ورود ایران به جنگ یعنی کشاندن پای آمریکا به این جنگ.پیشتر نیز حسین جابری انصاری معاون عربی و آفریقایی پیشین وزارت خارجه درباره این دیدگاه در خصوص ورود ایران و حزب ا... به جنگ غزه گفت: ورود بازیگران دیگر به این شکلی که الان هستیم بیش از آن که به نفع فلسطین باشد به ضرر آنها خواهد بود. چون ورود بازیگران دیگر میز بازی را چپه میکند و بحران را بینالمللی میکند و طرف حساب به جای اینکه اسرائیل باشد قدرتهای دیگر خواهند بود.وی ادامه داد: "این مسئله شرقی و غربی هم ندارد. واقعیتهای تاریخ را فراموش نکنیم. این یک معرکه استراتژیک دراز مدت است. همانطور که 18 سال مقاومت در لبنان جنگید و با استفاده حداکثری از حداقل امکانات توانست اسرائیلیها را از لبنان در سال 2000 بیرون کند. همانطور که مقاومت و انتفاضه فلسطین توانست در درون سرزمین فلسطین تاریخی، عقب نشینی بیقید و شرط را بر اسرائیل و آریل شارون که یکی از تندرو ترین سیاستمداران تاریخ اسرائیل بود تحمیل بکند به همین شکل باید گام به گام و ذره ذره قدرت درونی اسرائیل و حمایت بیرونش مستهلک بشود تا منجر به عقب نشینی آن شود. "واقعیت نیز این است که اگر مقاومت در روزهای اول حمله گسترده میکرد ممکن بود آمریکا وارد درگیری مستقیم شود و به تبع، انواعی از کنش و واکنشهای غیرقابل پیشبینی برای طرفین رخ دهد که برآیندش صرفا هزینه باشد. اما با صبر و ایجاد ضربههای کوچک، طرف مقابل را دچار فرسایش و استیصال کرده است. مقاومت اولا در جبهه شمالی نشان داد آماده درگیر شدن است؛ به ویژه آنکه در خلال تلفاتگیری، دستگاههای اطلاعاتی را که به مثابه چشم صهیونیستهاست نابود کرد تا ترس از حمله از شمال را تقویت کند. همین صبر باعث شد تا به مرور، آمریکا از اسرائیل فاصله بگیرد و بایدن ورود به جنگ درصورت ورود حزبا... را تکذیب کند. به ویژه آنکه مقاومت با ایجاد یک تهدید معتبر در سوریه و عراق به پنتاگون اخطار عملیاتی داد. حمله از یمن هم آخرین برگ رو شده در صحنه بود. ورود ایران آن چیزی است که اسرائیل برای دخیل کردن آمریکا در این جنگ نیاز داشت. اما تا بدینجا این مقاومت است که قدم بعدی را تعریف میکند نه اسرائیل.با این حال، به تازگی علیرضا پناهیان در سخنانی گفت: «در مقابل تشخیص این که چه زمانی باید جنگ کرد و چه زمانی باید صلح کرد، یک جریانی وجود دارد که همیشه طرف صلح را میگیرد، همیشه طرف سلامت و عافیت را میگیرد؛ به این جریان، جریان «سازشکار» میگوییم».این سخنان پاسخ تلویحی علی باقری کنی را در پی داشت و گفت: «هنر دیپلمات حرفهای آن است که همه توان و ظرفیت خود را برای تامین منافع ملی در عرصه خارجی بهکار گیرد؛ اما انحراف از این مسیر و تلاش برای استفاده از ظرفیت سیاست خارجی در بازیهای سیاسی داخلی، جفا به منافع ملی و بازی در مسیر تحقق اهداف بیگانگان است... گذر زمان دوراندیشی ایران در موضوع فلسطین را ثابت کرد».به هر روی ورود به یک جنگ تمامعیار مناسبات و استراتژیهای خاص خود را میطلبد و نمیشود با رویکردی احساسی درباره این موضوع سخن گفت که تعیین این استراتژیها در ورودکردن یا نکردن به جنگ با دستگاههای تصمیمگیرنده کلان کشور است و شاید بد نباشد افراد در این موضوع حساس قدری با وسواس سیاسی اظهارنظر کنند.
منبع: خراسان
دیدگاه تان را بنویسید