کد خبر: 697491
تاریخ انتشار :

حجتی کرمانی: اندیشه‌ آقای جنتی درست نیست

عضو مجلس خبرگان قانون اساسی با اشاره به اندیشه های دبیر شورای نگهبان تصریح کرد: من خودم شخصا آقای جنتی را از نظر شخصی قبول دارم. من با ایشان از زمان طلبگی محشور بودم؛ از آن‌وقتی که ایشان بدو بدو دنبال درس و بحث می‌رفت تا مدرسه کرمانی‌ها، من تازه از زندان آزاد شده بودم، ایشان را بسیار مخلص و بسیار فعال می‌دانم و تمام وجودش کار و فعالیت و اینها است، ولی اندیشه‌اش اندیشه درستی نیست

حجتی کرمانی: اندیشه‌ آقای جنتی درست نیست
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

جناب آقای حجتی کرمانی! لطفا در‌باره مسأله انتخابات و هشدار اخیر و چندباره ی آقای متکی بر اینکه آمار مشارکت در تهران به شدت پایین است، نظر خودتان را بیان فرمایید.

درباره آقای متکی که گفتید ایشان به عنوان سخن‌گوی اصول‌گرایان هشدار داده است که آمار انتخابات در تهران پایین است. من می‌خواستم اتفاقا در مورد خود مسأله اصول‌گرایان و این‌که آقای متکی سخن‌گوی‌ آنها است و هم‌چنین در مورد اصلاح‌طلبان سخن بگویم؛ من در مورد اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان عقیده‌ خاص خودم را دارم. چون خودم را هم اصول‌گرا و هم اصلاح‌طلب می‌دانم.

به همین دلیل، نه اصول‌گرایان من را قبول دارند و نه اصلاح‌طلب‌ها! چون من در هر دو طیف، امثال آقای متکی را سراغ دارم که خیلی آدم‌های مصلح و مخلص و خوبی هستند؛ با ایشان  هم‌دوره بودیم و حتی با ایشان به حوزه انتخایبه‌اش نزدیک شمال رفته بودیم، شب و روز با هم بودیم و به اخلاق ایشان واقفم؛ وقتی هم که وزیر بودند، همین طور. از اصول‌گراهایی که من به آنها ارادت دارم، آقای عسکراولادی، همین آقای متکی و دیگرانی که هستند.

در طیف مقابل هم امثال آقای خاتمی و دیگران و پیروان راستین امام خمینی که در سلک اصلاح طلبان حساب می‌شوند و در رأس‌ آنها آقای سید محمد خاتمی است.

اصول‌گراها هم طیف‌های مختلفی دارند. البته من اصل این تقسیم را قبول ندارم؛ برای اینکه هر حزبی، هر گروهی، هر دسته‌ای از قدیم اساس‌نامه داشتند، مرام‌نامه داشتند، مانیفست –به قول امروزی‌ها- داشتند. من نمی‌دانم مانیفست اصلاح‌طلبی چیست؟ یا مانیفست اصول‌گرایی چیست؟ مرام‌نامه‌شان چیست؟ حزب‌شان چیست و در کجا تعریف شده است؟ اصلاح‌طلب یعنی چه و در کجا تعریف شده است؟ اصول‌گرا یعنی چه؟ بنابراین، در عمل ما می‌بینیم یک عده‌ای از افراد مثل آقای متکی که افراد اصولی و معتقد هستند، می‌گویند ما اصول‌گرا هستیم و راست هم می‌گویند. ولی یک عده‌ای هم هستند که چماق به‌دستند یا فحاشند یا تندی می‌کنند یا تهمت می زنند و  غیر از خودشان را قبول ندارند، به افراد فحش می‌دهند و ناسزا می‌گویند، آنها می‌گویند ما اصول‌گرا هستیم.

بنابراین، در طیف اصولگرایی هم آقای متکی وجود دارد، هم چماق‌دارهای خیابانی! اینها همه می‌گویند ما اصول‌گرا هستیم. در طیف اصلاح‌طلب هم آدم‌هایی مثل آقای خاتمی است که در نجابت، در تقوا، در تقوای سیاسی و در صداقت نظیر ندارد. آقای خاتمی چندین‌بار به من در مورد آیت الله خامنه‌ای گفتند؛ {گفتند} «من کسی را لایق‌تر از آقای خامنه‌ای برای رهبری سراغ ندارم؛ ولی خب، با ایشان اختلاف نظر دارم».

از این آقایان در بین اصلاح‌طلبان داریم، تا کسانی که اصل نظام را قبول ندارند، [همه] می‌گویند ما اصلاح‌طلبیم؛ یا به آقای خامنه‌ای جسارت می‌کنند و یا حتی به امام. اینها هم خودشان را اصلاح‌طلب می‌دانند. چون مانیفستی نیست، چون مرام‌نامه‌ای نیست، چون اساس‌نامه‌ای نیست، هم اصلاح‌طلب قاتی‌پاتی و شلوغ‌وپلوغ است هم اصولگرا؛ هر کسی ادعا می‌کند؛ هر روزنامه‌ای، هر آدمی، حتی هر اوباشی و آدم عقده‌ای از این طرف و از آن طرف و هم آدم‌های اصولی و اصحاب فکر. 

کسانی هم میانه‌رو هستند مثل آنهایی که اسمشان را «اعتدال و توسعه» گذاشته‌اند و طرفداران آقای روحانی و دولت آقای روحانی{را شامل می شوند که} معمولا آنها نه در این طیف می‌گنجند و نه در آن طیف؛ آنها هم طیفی هستند که به عنوان اعتدال و توسعه در زمان آقای هاشمی شکل گرفتند و امثال ذالک.

بنابراین، مطلب آقای متکی مطلب بسیار درستی است، ولی خود آن طیف غالب، مثلا طیف پایداری‌ها که به عنوان عَلَم آن طیف هستند یا حتی چماق به‌دست‌ها، اینها کسانی هستند که نمی‌گذارند نظر آقای متکی عمل بشود، مانع این کار خود اینها هستند. یعنی طیفی از اینها هستند که نمی‌گذارند.

اما مشکل قانونی و آن چیزی که به نظر من مانع اصلی است، یک نهاد قانونی است که در قانون اساسی آمده است و همه‌شان هم محترم هستند.

یعنی می‌خواهید عواملی که باعث کاهش مشارکت شده است را بیان کنید؟

بله. اما عامل قانونی و اصلی که به ظاهر بی‌سر و صدا اما در لباس قانون است و افراد خوبی هم هستند، منتها صلابت و تعصباتشان  باعث به وجود آمدن این وضع شده است شورای نگهبان است.

من جسارت نمی‌کنم، می‌گویم آدم‌های خوبی هستند. من خودم شخصا آقای جنتی را از نظر شخصی قبول دارم. من با ایشان از زمان طلبگی محشور بودم؛ از آن‌وقتی که ایشان بدو بدو دنبال درس و بحث می‌رفت تا مدرسه کرمانی‌ها، من تازه از زندان آزاد شده بودم، ایشان را بسیار مخلص و بسیار فعال می‌دانم و تمام وجودش کار و فعالیت و اینها است، ولی اندیشه‌اش اندیشه درستی نیست و من با اندیشه ایشان سخت مخالفم و کسانی هم که تحت نظر ایشان، شورای نگهبان را اداره می‌کنند، آنها هم حالا یا به تبع ایشان یا احتمالا اگرچه خودشان افرادی صاحب نظر باشند، ولی نظرشان ذوب در نظر آقای جنتی است. آنها را من نمی‌توانم قضاوت کنم، ولی به هرحال، کل شورای نگهبان، یعنی این نهاد قانونی که باید طبق عدل و انصاف و استدلال و منطق و بر طبق موازین شرعی و عقلی و قرآنی حکم کند، به نظر من گرفتار شده است. زیرا افرادی را که به میزان جزئی زاویه‌ دارند –به قول و نظر خودشان- را هم رد صلاحیت می‌کنند.

نمونه‌اش خود من هستم؛ من خودم تجربه‌اش را دارم. من خودم نزدیک‌ترین فرد به آقای خامنه‌ای هستم؛ از نظر رفاقت و سابقه در روی کره زمین کسی مثل من به آقای خامنه‌ای نزدیک نیست-با همه اختلاف نظرهایی که با هم داریم- ولی از نظر رفاقت و دوستی و محبت قلبی هیچ‌کس نسبت به ایشان از من به ایشان نزدیکتر نیست. وقتی با ایشان ملاقات می‌کنم، می‌بینم همان آقای خامنه‌ای سال 37 با من رفیق است و خودشان هم بارها اظهار کرده است که ما همان رفاقت را داریم و از صمیم دل. راست هم می‌گوید. ولی اختلاف نظر زیادی هم داریم.

من به خاطر زاویه‌ فکری که با شرایط جاری دارم، اینها من را رد صلاحیت می‌کنند؛ من را از نمایندگی مجلس خبرگان –همین مجلسی که الآن است- رد کردند. وقتی که در روزنامه اطلاعات مقاله نوشتم آقای کدخدایی جوابی داد به من که من هم جوابش را دادم. می‌گفت، شما یک وقتی بنی صدری بودید. آقاجان! وقتی که من متهم بودم به بنی صدری، امام در رأس بنی‌صدری‌ها بود. تو یک جوان محصل دانشجویی بودی که فقط از طریق روزنامه‌ها و هیاهو و جنجال، فکر می‌کردی من بنی‌صدری هستم!

بعد هم که بنی صدر با امام درافتاد، من خودم شش سال مشاور ریاست جمهوری آقای خامنه‌ای بودم. آنها را یادشان رفته! همین که من یک زاویه‌ای دارم، یک فکر مستقلی برای خودم دارم که شرایط حاضر را قبول ندارم، من را رد صلاحیت می‌کنند. حالا نه تنها من، آیت‌الله سید محمد بجنوردی را رد می‌کنند، حاج سید حسن آقای خمینی را رد می‌کنند، دیگران و دیگران را رد می‌کنند. در شرایط جدید که بدتر! 

بعدها حتی آقای لاریجانی و علی آقای مطهری هم رد شدند.

توسعه پیدا کرد به امثال لاریجانی و دیگران؛ یعنی این‌ها دایره را آن‌قدر تنگ گرفته‌اند که دیگر کسی نمانده است که مردم به او رأی بدهند. 

عرض کردم علی آقای مطهری را هم رد کردند. 

مطهری را هم رد کردند. مردمان شناخته‌شده‌ای که مدت‌ها در سیاست بودند؛ رئیس مجلس بوده، یا وزیر بوده یا وکیل بوده‌اند.

بالأخره این افراد امتحان خودشان را داده‌اند؛ یک زاویه نگاهی دارند، یک حرف مستقلی زده‌اند که به قول اینهایی که خودشان را ذوب در ولایت می‌دانند –بعضی‌ها راست هم می‌گویند و بعضی‌ها هم دروغ می‌گویند- یک زاویه‌ای دیدی دارند با حرف آقای خامنه‌ای، در حالی که هر صاحب نظری یک نظریه‌ای دارد. خود آقا هم گفته؛ اگر کسی نظریه‌ای دارد که موافق با من نباشد، من حرفی ندارم. اینها کاسه‌ از آش داغ‌ترند و همه اینها را رد می‌کنند. وقتی که مردم تنگ‌نظری، سلیقه‌ای عمل کردن، بی‌قانونی و بی‌تقوایی سیاسی را ببینند{مشارکت شان کم می شود}. البته از نظر شخصی، گفتم من پشت سر آقای جنتی نماز می‌خوانم، ولی از نظر سیاسی نه 

بنابراین، به آقای متکی همین را می‌خواهم عرض بکنم. اگر این مطلب به آقای متکی برسد، ایشان حرف‌های من را صددرصد قبول خواهد کرد.

آن بینشی که من در مورد آقای منوچهر متکی دارم، می‌دانم که این حرف‌های من را قبول دارد. بنابراین، علاج درد آقای متکی این نیست که همفکران خودشان یا  به قول شما اصولگرایان یا هر کسی یا روحانیون را  دعوت کند به اینکه بیایید یک کاری بکنید در تهران مردم رأی بدهند بلکه  او اصل کار و علت کاهش مشارکت را باید پیدا کند و آن علت؛ شورای نگهبان است. 

شورای نگهبان هیچ‌کس را قبول ندارد. تنها کسی که می‌تواند رویه غلط شورای نگهبان را اصلاح کند، شخص آقای خامنه‌ای است؛ تنها و تنها ایشان قدرت این را دارد که دستور بدهد به آقای جنتی و بگوید این رویه غلط را کنار بگذارید.

افرادی را که بی‌خودی رد می‌کنید، مثل حجتی کرمانی، مثل حسن آقای خمینی، سید محمد بجنوردی، علی مطهری، لاریجانی و امثال ذلک، هر کسی که سرش به تنش میارزیده، هرکسی که یک زاویه‌ای داشته است، درست نیست.

از طرف دیگر فقط یک عده حرف‌گوش‌کن مطیع را قبول می‌کنید که بعد رئیس شوند؛ مثل این آقای رئیسی و من در همان وقت به آقای خامنه‌ای نوشتم و پیام دادم و پیام هم پخش شد، نوشتم آقا! این آقای رئیسی در مدتی که رئیس قوه قضاییه بوده، تبلیغاتش را کرده، سخنرانی‌هایش را کرده، بعد هم صد و بیست نفر در مجلس -دستوری یا هر طوری- دعوتش کردند که این رئیس جمهور است؛ معلوم است که این رئیس جمهور می‌شود، دیگر چرا خرج می‌کنید؟ یک حکمی بهش بدهید که رئیس جمهور بشود و برود دنبال کارش. این‌قدر خرج می‌کنید و انتخابات می‌کنید که چه بشود؟

بنابراین، مادامی‌که اینها این سیاست را دارند که امثال کسانی را بیاورند سر کار که هیچ لایق این کار نیست و دولتی را بیاورند سر کار که اصلا مردم نمی‌شناسند که این‌ها کجا بودند؟ که بودند؟ و خودشان هم با خودشان متناقضند و خیلی مبتدی حرف می‌زنند. معلوم است که سیاست بلد نیستند؛ چه رئیس‌شان و چه دیگران.

البته چند نفر آدم سیاستمدار کمابیش در میان‌شان وجود دارد، من نفی کلی نمی‌کنم، در همه‌جا آدم‌های خوب پیدا می‌شوند، ولی لایق این کار نیستند. یک دولت مطیع بی‌فکر بدون برنامه. تا وقتی این طوری باشد، مردم شرکت نمی‌کنند. بنابراین، من مطلب آقای متکی را قبول دارم. ولی آنچه که آقای متکی از روی صداقت و از روی دلسوزی فرموده، معلول است. ایشان معلول را ذکر کرده و من علت را ذکر می‌کنم؛ علت، تنگ‌نظری، بی‌دقتی و بی‌سیاستی شورای نگهبان است.

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما