کوروش احمدی:
اسرائیل در حال اقدام درباره گسترش درگیریها به حزبالله و ایران است
کوروش احمدی دیپلمات سابق ایران در سازمان ملل می گوید: واقعیت این است که طی سه ماه اول جنگ غزه هدف اسرائیل و آمریکا منحصر کردن جنگ به غزه بود. و برای این منظور آمریکا و اسرائیل از جمله کرارا تاکید می کردند که ایران در برنامه ریزی عملیات 7 اکتبر دست نداشته است.
افزایش تنش میان ایران و آمریکا، شرایط خاصی در منطقه رقم زده است. کارشناسان نگران گسترش تنش به مناطق دیگر و جنگی همه جانبه در خاورمیانه به محوریت ایران و اسراییل و امریکا هستند.
به جهت بررسی موضوع فوق «انتخاب» گفت و گویی با کوروش احمدی،دیپلمات سابق ایران در سازمان ملل و کارشناس روابط بین الملل انجام داده که در ادامه مشروح آنرا میخوانیم:
افزایش زد و خورد های میان ایران و اسراییل تا چه حد ناشی از تمایل اسراییل برای درگیر کردن ایران است؟
فکر می کنم شاهد شکل گیری دوره جدیدی در جریان جنگ غزه و نیز سیاست بین الملل در مورد منطقه هستیم. حملات اسرائیل طی حدود یک ماه گذشته علیه اهدافی در سوریه و لبنان واهداف مشخصی که با ترور مقامات بلندپایه نظامی سپاه (برخلاف گذشته) و حزب الله و حماس همراه بوده، می تواند یکی از نشانه های این دوره جدید باشد. قبل از شروع این ترورها، مشخص شده بود که ماشین جنگی اسرائیل در غزه به نوعی در گِل مانده است. هیچ نشانه ای مبنی بر نزدیک شدن اسرائیل به اهداف اعلام شده اش یعنی نابودی حماس، آزادی گروگانها و دفع تهدید از ناحیه غزه مشهود نبود و نیست. به گزارش وال استریت جورنال به نقل از مقامات اطلاعاتی آمریکا، اسرائیل تا کنون تنها توانسته است حداکثر 20 تا 30 درصد پرسنل نظامی حماس را از رده خارج کند. این در حالی است که حماس همچنان در زمین و از طریق پرتاب موشک قادر به انجام عملیات است. از سوی دیگر، تلفات سنگین ناشی از بمباران های کور و بی هدف اسرائیل در مناطق مسکونی غزه و تخریب بیش از 70 درصد از این مناطق و شرایط بسیار نامساعد چند میلیون فلسطینی بخاطر بی خانمانی و نبود غذا و اقلام بهداشتی خشم بی سابقه ای علیه اسرائیل در افکار عمومی بین المللی از جمله در کشورهای غربی که حامیان اسرائیل هستند، ایجاد کرده است. همچنین شاهد فشاری از سوی آمریکا و اروپا بر اسرائیل برای تمام کردن یا محدود کردن حملات خود در غزه هستیم. غرب از اسرائیل می خواهد که به موازات اقدامات نظامی یک طرح سیاسی نیز ارائه کند و این چیزی است که دست راستی های اسرائیل آشکارا از انجام آن ناتوان هستند. چون هر طرح سیاسی در حکم امضای حکم مرگ افکار نژادپرستانه شان خواهد بود. علاوه بر فشارهای بین المللی، دولت نتانیاهو از داخل و نیز از داخل ارتش تحت فشارهایی قرار دارد. اختلاف در دولت اسرائیل و بین جناح های مختلف ائتلاف حاکم نیز اوج گرفته است. بنا به نوشته نیویورک تایمز نیز برخی فرماندهان نظامی به این روزنامه گفته اند که استراتژی دولت را نوعی توهم می دانند و گفته اند که از جمله دو هدف اصلی یعنی نابودی حماس و آزادی گروگانها در تعارض با یکدیگر قرار دارند و معتقدند که آزادی گروگانها صرفا از راههای دیپلماتیک ممکن است. در شرایطی که دولت نتانیاهو در چنین مخمصه ای قرار گرفته، این احتمال وجود دارد که انجام حملات بی سابقه علیه اهداف ایران در سوریه و حزب الله در لبنان که با تلفات در بین سرداران سپاه همراه بوده، ناشی از تلاش دولت نتانیاهو برای یافتن مفری برای نجات از انتقادات گسترده جاری و بازکردن جبهه های جدیدی باشد.
ایران برای رفع این خطر چه اقدامی میتواند انجام دهد؟
ایران تا کنون سیاست درستی مبنی بر خویشتن داری و اجتناب از درگیر شدن در جنگ داشته است. فکر می کنم که این سیاست درست باید ادامه یابد و تحریکات اسرائیل موجب تغییری در این سیاست نشود. مسئله این است که احتمالا دولت نتانیاهو این تصور را دارد که در صورت درگیری مستقیم با ایران یا حزب الله غرب ناچار از همراه شدن با اسرائیل و توقف انتقاد از دولت نتانیاهو خواهد شد و به این ترتیب فرصت یک تنفس برایش ایجاد خواهد شد. به هر حال، ممکن است برخی از برنامه ریزان سیاسی اسرائیل در این اندیشه باشند که نهایتا باید برای توقف تهدید حزب الله علیه مناطق مرزی اسرائیل با لبنان و بازگشت جمعیت به منطقه بطور گسترده با حزب الله درگیر شوند. برخی حتی در فکر اعمال دوباره به اصطلاح "دکترین ضاحیه" مانند جنایاتی که در ضاحیه بیروت در 2006 مرتکب شدند، هستند که مطابق آن باید مناطق وسیع غیرمسکونی تخریب شوند و برای سالها طرف مقابل درگیر بازسازی ویرانی ها شود. درک بنده این است که کاری که ایران باید بکند اجتناب از شرایطی است که غرب با اسرائیل همراه شود و دست آن را برای ماجراجویی ها بیشتر باز بگذارد.
این تنش های تا چه حد ممکن است کل منطقه را فرا بگیرد؟
واقعیت این است که طی سه ماه اول جنگ غزه هدف اسرائیل و آمریکا منحصر کردن جنگ به غزه بود. و برای این منظور آمریکا و اسرائیل از جمله کرارا تاکید می کردند که ایران در برنامه ریزی عملیات 7 اکتبر دست نداشته است. اما با شکست اسرائیل در نیل به اهدافش به نظر می رسد که اسرائیل از اواخر آذر در حال بررسی و اقدام در مورد گسترش درگیری ها به حزب الله و ایران است.
عملیات حوثی ها در دریای سرخ اگر چه از نظر اعمال فشارهای اقتصادی به اسرائیل و فشارهای حیثیتی به آمریکا موثر بوده، اما این تاثیر را نیز داشته که در جهت گستردن جنگ در سطح منطقه بوده است.
پساز پایان جنگ غزه هم این تنش ها ادامه خواهد یافت؟
به نظر می رسد که با پایان جنگ غزه، تنش ها به داخل اسرائیل از طریق بالاگرفتن نزاع بین جناح های مختلف این رژیم و نیز به رابطه اسرائیل و غرب در ارتباط با یک راه حل قطعی برای مسئله فلسطین و نیز بین کشورهای منطقه و غرب در ارتباط با بازسازی غزه و نحوه اداره این باریکه منتقل خواهد شد. فعلا چنین به نظر می رسد که غرب دریافته و مصمم شده که در صورت عدم حل نهایی مسئله فلسطین چهار روز یکبار آش همین خواهد بود کاسه همین. بایدن از هم اینک تحرکاتی را در این رابطه شروع کرده و صحبت از یک راه حل در قالب ایده دو کشور می کند. اما این تصور که می توان یک کشور فلسطینی بدون ارتش ایجاد کرد، از هم اکنون طرح او را محکوم به شکست می کند چرا که فلسطین بدون ارتش چیزی معادل همین دولت خودگردان کنونی خواهد بود که مشکل می تواند یک کشور مستقل خوانده شود. اروپا نیز در این جهت گامهایی برداشته که معرف یک تحول سیاسی عظیم در نتیجه جنگ غزه است.
دیدگاه تان را بنویسید