«نامه نیوز» گزارش میدهد
پایان عصر لیدرهای سیاسی؟
مطالبهمحور شدن آراء مردم مهمترین دلیلی است که نقش لیدرهای سیاسی را در شرایط امروزی کمرنگ کرده است.
نامه نیوز - اگر حتی به یک دهه گذشته نگاه کنیم، میبینیم که لیدرهای سیاسی در بزنگاههای مهم تعیینکننده بودند؛ چه در عرصه انتخابات و چه غیر از آن. آنها میگفتند و نیروهایشان اجرا میکردند. اگر بحث و اختلافی هم در بین بود، آن لیدر سیاسی حرف آخر را میزد. مثلا نقشی که روزگاری علیاکبر ناطق نوری در جناح راست ایفا میکرد یا نقش آیتالله مهدوی کنی در بین اصولگرایان یا در این سو سید محمد خاتمی نقش لیدری کامل اصلاحطلبان را برعهده داشت.
کارکرد لیدرها چندگانه بود؛ نخست اجماعسازی درونتشکیلاتی، دوم جلوگیری از پیشروی اختلافها و سوم سیاستگذاری که این سیاستگذاری یا با ابتکار عمل خودش انجام میشد یا تجمیع نظرات موجود در قالب یک تصمیم تشکیلاتی. گروهها و احزاب هر یک از جناحهای سیاسی هم سعی میکردند هرچه بیشتر خود را نزدیک به شخص لیدر کنند و بتوانند نظر او را جلب کنند.
اینها در حوزه درونتشکیلاتی بود اما لیدر، قدرت خود را به واسطه نفوذش در سرمایه اجتماعی جبهه سیاسیاش دریافت میکرد. برای مثال مخاطبان اصولگرایان سخن آیتالله مهدوی کنی را میپذیرفتند یا اگر خاتمی میگفت «تکرار میکنم» سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان یکپارچه میشدند و همین نفوذ کلام آنها بود که زیرمجموعههایشان را وادار به تبعیت میکرد.
به تدریج اما لیدرهای سیاسی جایگاه سابق خود را از دست دادند و اگر اکنون اصلاحطلبان بگویند خاتمی فلان سخن را گفته شاید تنها بخش اندکی از سرمایه سابق اجتماعی جبهه اصلاحات به صرف سخن خاتمی پای کار بیاید. این وضعیت چند دلیل عمده دارد:
1. اکنون مردم سعی میکنند خود تعیینکننده باشند؛ به این معنی که رابطه مرید و مرادی میان لیدرهای سیاسی و سرمایه اجتماعی وجود ندارد؛ چه آنکه اصلا این لیدرهای سیاسی هستند که باید پیرو خواستههای مردم حرکت کنند.
2. نکته دیگر که میتواند در ادامه موضوع قبل باشد، مطالبهگر شدن آراء عمومی است. به این معنی که حتی اگر دهسال گذشته یک لیدر سیاسی میگفت به فلان لیست رأی دهید، ممکن بود جامعه هدفش به صرف آنکه او گفته است، به آن لیست رأی میدادند اما امروز اگر مردم به لیستی رأی دهند بررسی میکنند که آیا آن لیست میتواند مطالباتشان را محقق کند.
3. مسئله بعدی کارکرد رسانههاست. اکنون رسانه به شکل سنتی نیست که یکسری رسانهها نزدیک به این گروه سیاسی و یکسری رسانهها هم طرفدار آن گروه باشند. اکنون رسانههای اجتماعی در اختیار خود مردم است و عمدتا این خود مردم هستند به یکدیگر نوع نگاه ارائه میدهند. با این اوصاف هیچیک از گروهها و لیدرها مصون از نقد نیست و همین شده است که برای مثال اگر سید محمد خاتمی در انتخابات مجلس یازدهم میگوید مخاطبان اصلاحطلبان به همه لیست رأی دهند و چنین هم میشود اما در شرایطی که فراکسیون امید در مجلس دهم خوب عمل نمیکند، مردم در فضای مجازی عمده مسئولیت را بر عهده خاتمی میدانند و به او نقدهای صریحی مطرح میکنند.
با این اوصاف به نظر میرسد در تمام این سالها هرچه قدر تحزب رشد کافی را نداشته است اما نگاه مردم ایران به سمت حزبیشدن رفته است؛ به این معنی که آنها دیگر چندان کاری به نفرات یک گروه یا جناح سیاسی ندارند بلکه برایشان مهم است که آن نفرات یا آن مجموعه چه برنامههایی ارائه میدهد و با ارزیابی برنامهها و راهبردها رأی خود را به صندوق میاندازند. طبیعی است در این شرایط آن گروهی پیروز انتخابات میشود که بیش از آن که مانند گذشته متکی به نامها باشد، متکی به کار علمی و تخصصی و برنامههایش است.
دیدگاه تان را بنویسید