تحلیل «نامهنیوز»؛
مخاطرات ناامنی روانی اجتماعی
اگر وضعیت به شکل کنونی ادامه یابد شاهد افزایش فاصله و شکاف میان مردم و مسئولان خواهیم بود؛ پدیدهای منفی که بر بیاعتمادیها میافزاید.
آرزو فرشید: شاید بیراه نباشد اگر بگوییم امید به آینده مهمترین دلیل مردم برای تحرک هرچه بیشتر چه در عرصه زندگی شخصی و چه در حوزه اجتماعی است. وقتی امید نسبت به آینده وجود داشته باشد مردم برای زندگی خود برنامهریزی میکنند، در جهت برنامههایشان تلاش میکنند و چنین تکاپوهایی در ابعاد کلان کشور را پر شور و نشاط میکند؛ در همه حوزهها اعم از اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی. در مقابل اگر بیاطمینانی از آینده وجود داشته باشد طبیعی است که برنامهریزی برای آینده هم میسر نخواهد بود. برای مثال مردم با شرایطی در حوزه اقتصادی مواجهاند که عملا نمیتوانند برای خرید یک خودرو مثلا در دو سال آینده برنامهریزی کنند و با اندوختن مقداری پسانداز ماهانه بعد از دو سال به هدف خود یعنی خرید یک خودرو برسند. این مثال کوچکی بود از وضعیت مبهم اقتصادی پیش روی مردم ایران. ناامنی روانی باعث میشود که مردم نتوانند بر آینده خود حساب باز کنند. یکی از پیامدهای تلخ ناامنی روانی مهاجرت است؛ کمااینکه در سالهای شاهد بالا رفتن میزان مهاجرت بودهایم؛ آن هم مهاجرت نخبگانی که سالها در این کشور تحصیل کردهاند و قرار بود همه مردم از تخصصشان بهرهمند شود.
افسردگی و بعضا خودکشی یکی دیگر از پیامدهای بیاطمینانی از آینده است و البته در کنار این دو باید افزایش آمار طلاق را هم بیفزاییم. در حوزه اجتماعی مبهم بودن آینده نتایج نامطلوب دیگری هم بر جای گذاشته است؛ از جمله پایین آمدن سطح آثار فرهنگی چه از نظر کمی و چه از حیث کیفی. یکدستسازی فرهنگی در نهادهای مختلف هم بر این موضوع دامن زده است؛ به نحوی که میببنیم امکانات برای فعالیت فرهنگی تنها یک طیف خاص مهیاست.
در حوزه سیاسی هم ناامنی روانی باعث شده است که مردم شور و شوق سابق برای مشارکت سیاسی نداشته باشند؛ نمونه واضحش انتخابات است که در دوره اخیر انتخابات مجلس کاهش آراء محسوس و قابل توجهی را شاهد بویدم.
افزون بر همه اینها مردم در شرایطی که از آینده خود و فرزندانشان اطمینان ندارند اولا به دایره زندگی شخصیشان محدود میشوند و سعی میکنند اگر هنر کنند گلیم خود را از آب بیرون بیاورند و ثانیا نه توان و نه انگیزه لازم را دارند تا با تصمیمات مسئولان همراهی لازم را داشته باشند و اصلا به تصمیمات مأخوذه اعتماد لازم را هم ندارند و پر واضح است وقتی مردم با عرصه سیاست قهر کنند پیشبرد تصمیمات حاکمیتی مشکل میشود. البته در کنار اینها نباید از احتمال اعتراضات مردمی هم گذشت که در گذشته دیدهایم گاهی اعتراضات به شکل خشنی هم انجام میشود و این موضوع را میتوان به عنوان به عنوان یک مخاطره مهم در نظر گرفت.
در مجموع اگر وضعیت به شکل کنونی ادامه یابد علاوه بر تبعات منفی مذکور شاهد افزایش فاصله و شکاف میان مردم و مسئولان خواهیم بود؛ پدیدهای منفی که بر دامنه بیاعتمادیها میافزاید.
دیدگاه تان را بنویسید