کد خبر: 707265
تاریخ انتشار :

فارن پالیسی:

۳ نکته درباره حمله ایران به اسرائیل / گام بعدی تهران و تل آویو چیست؟

ایران از میزان توانمندی سامانه‌های دفاع هوایی اسرائیل به خوبی آگاه است. تقریبا با قطعیت می‌توان گفت که حمله به نوعی طراحی شده بود که حداقل بخشی از پرتابه‌ها با عبور از سامانه‌های دفاعی موجب به بار آمدن میزانی از خسارات شود. ناتوانی در دستیابی به این هدف بدون شک موجب ناامیدی تهران شده، اما ایرانی‌ها احتمالا همچنان می‌توانند ادعا کنند که حمله دو شب پیش برای مردم اسرائیل وحشت آور و برای دولتشان هشدار دهنده بوده است. ایران احتمالا امیدوار است که این حمله به اندازه کافی برای رهبران اسرائیل ناخوشایند بوده باشد که آن‌ها را وادار به توقف انجام عملیات‌هایی نظیر عملیات اول آوریل در آینده کند.

۳ نکته درباره حمله ایران به اسرائیل / گام بعدی تهران و تل آویو چیست؟
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

عضو اندیشکده مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی و استاد دانشگاه جورج تاون و کنت پولاک، تحلیلگر انستیتوی امریکن انترپرایز در یادداشتی در نشریه فارن پالیسی نوشتند: حمله اخیر ایران به اسرائیل نگرانی‌ها از فراگیر شدن یک جنگ منطقه‌ای در خاورمیانه را افزایش داده است. ایران روز شنبه حملاتی پهپادی و موشکی را علیه اسرائیل به اجرا گذاشت و یک کشتی کانتینری مرتبط با اسرائیل را در تنگه هرمز توقیف نمود. این حملات پس از آن صورت گرفت که اسرائیل در حمله‌ای هوایی به ساختمان متعلق به سفارت ایران در دمشق چند فرمانده عالیرتبه نظامی این کشور را ترور کرد.

در ادامه این مطلب آمده است: حمله روز شنبه ایران به خاک اسرائیل اندکی شدیدتر از حمله سال ۲۰۲۰ ایران با ۱۵ موشک بالستیک به پایگاه نظامی عین الاسد در عراق به تلافی ترور ژنرال قاسم سلیمانی، فرمانده وقت سپاه قدس ایران بود. این تفاوت در شدت دو حمله نکاتی را به ذهن متبادر می‌سازد.

اولا، تلافی ترور ژنرال سلیمانی تنها برای بازیابی حیثیت و غرور ایران بود. ترور جسورانه شخصیت مهم و محبوبی نظیر سلیمانی مستلزم پاسخی از جانب ایران بود، اما تهران محتاطانه عمل کرد، زیرا بیم آن داشت که جنگ با ایالات متحده بالا بگیرد. 

کسانی که در حمله اسرائیل به ساختمان سفارت ایران در دمشق کشته شدند به اندازه سلیمانی شناخته شده و قدرتمند نبودند، اما تلافی این ترور بزرگتر و پیچیده‌تر بود. این اختلاف نشان می‌دهد که حمله اخیر هدفی بیش از بازیابی حیثیت و غرور را دنبال می‌کرده است. این حمله مربوط به عنصر بازدارندگی بوده است. 

ایران از میزان توانمندی سامانه‌های دفاع هوایی اسرائیل به خوبی آگاه است. تقریبا با قطعیت می‌توان گفت که حمله به نوعی طراحی شده بود که حداقل بخشی از پرتابه‌ها با عبور از سامانه‌های دفاعی موجب به بار آمدن میزانی از خسارات شود. ناتوانی در دستیابی به این هدف بدون شک موجب ناامیدی تهران شده، اما ایرانی‌ها احتمالا همچنان می‌توانند ادعا کنند که حمله دو شب پیش برای مردم اسرائیل وحشت آور و برای دولتشان هشدار دهنده بوده است. ایران احتمالا امیدوار است که این حمله به اندازه کافی برای رهبران اسرائیل ناخوشایند بوده باشد که آن‌ها را وادار به توقف انجام عملیات‌هایی نظیر عملیات اول آوریل در آینده کند.

با این حال، هرچند حمله با ۳۰۰ پهپاد و موشک حمله‌ای سهمگین به نظر می‌رسد، اما در عین حال نشانه‌هایی از خویشتن داری نیز در آن دیده می‌شود که بیانگر نگرانی‌های تهران نسبت به افزایش بیشتر تنش است. اولا، ایران می‌توانست تعداد پهپاد‌ها و موشک‌های شلیک شده را حداقل به دو برابر حمله روز شنبه برساند. ثانیا گزارش‌های اولیه حکایت از آن دارد که تمرکز اصلی حمله بر روی یک یا دو هدف نظامی بوده است. این عامل نیز نشان می‌دهد که طرف ایرانی کاملا محتاطانه عمل کرده است. حمله ایران می‌توانست تل آویو یا حیفا را هدف قرار دهد یعنی مناطقی که تاثیر حمله را بسیار عمیق‌تر و تعداد تلفات غیرنظامیان را بیشتر کند.

ثالثا، حزب الله در این حمله نقشی نداشت. حزب الله برگ برنده اصلی ایران به شمار می‌رود. این گروه شبه نظامی با دارا بودن زرادخانه‌ای متشکل از بیش از ۱۵۰ هزار موشک و راکت می‌توانست سامانه دفاعی اسرائیل را فلج کند. اما حزب الله متحد ایران است نه عروسک خیمه شب بازی آن و یک حمله گسترده از سوی حزب الله می‌توانست موجب ایجاد یک جنگ تمام عیار با اسرائیل شود، موضوعی که حزب الله تلاش کرده از ورود به آن اجتناب نماید. تهران تنها در صورتی از کارت حزب الله استفاده می‌کند که اقدامی که قصد انجامش را دارد بسیار حیاتی و مهم باشد.

همه این مفروضات این ارزیابی استراتژیک را تقویت می‌کند که ایران به دنبال تشدید تنش با اسرائیل نیست و در واقع به شدت در تلاش است تا جلوی بالا گرفتن منازعه را بگیرد. هرچند اسرائیل به شدت متحد ایران یعنی حماس را هدف حملات خود قرار داده، اما جنگ غزه تاکنون بیشترین خدمت را به منافع ایران کرده است. حمله ۷ اکتبر حماس ضربه‌ای کاری بر پیکره اسرائیل وارد کرد، طرح‌های اسرائیل و عربستان برای عادی سازی روابط را به هم ریخت و موجب شد تا بخش عمده خاورمیانه و سایر کشور‌های جهان اسرائیل و ایالات متحده را بابت تمام این قضایا سرزنش کنند. دلیلی ندارد که ایران با دادن بهانه‌ای به دست اسرائیل برای انجام یک حمله گسترده همه آنچه از این شرایط اندوخته را بر باد دهد.

ایران تاکنون هرگز از خاک خود مستقیما اسرائیل را هدف قرار نداده بود و با حمله روز شنبه اکنون این خط قرمز را زیر پا گذاشته است. اسرائیل نیز اکنون این حق را برای خود قائل است که به صورت علنی مشابه چنین حمله‌ای را به خاک ایران انجام دهد. اما محاسبات اسرائیل نیز پیچیدگی خاص خودش را دارد. ایران مسئول تجهیز، تامین مالی و آموزش تعدادی از دشمنان منطقه‌ای اسرائیل نظیر حماس و حزب الله است. رهبران اسرائیل در حال آماده شدن برای جنگی با حزب الله هستند و برخی حتی بروز چنین جنگی را اجتناب ناپذیر می‌دانند. ایران همچنین از حوثی‌های یمن حمایت می‌کند که در پوشش ضربه زدن به اسرائیل در حال حمله به کشتیرانی بین المللی هستند. تعجبی ندارد که رهبران اسرائیل معتقد باشند توقف نفوذ منطقه‌ای ایران باید اولویت نخست این کشور باشد. 

به علاوه اسرائیل همواره بر این اعتقاد بوده که حفظ بازدارندگی اش برای تداوم حیات این دولت و امنیت شهروندانش جنبه‌ای حیاتی دارد. اسرائیل بار‌ها و بار‌ها با استناد به این تئوری بنیادین بازدارنگی به حملات مختلف پاسخ داده است: وقتی کسی به شما ضربه می‌زند اگر می‌خواهید اطمینان یابید که آن‌ها هرگز چنین کاری را تکرار نخواهند کرد، باید پاسخی ده برابر شدید‌تر به آن‌ها بدهید. در حالی که سال‌ها بود اسرائیل احساس می‌کرد به اندازه کافی امن است که بتواند اندکی از قدرت بازوی نظامی خود بکاهد و برای جلب حمایت بیشتر بین المللی تلاش نماید، حمله ۷ اکتبر بار دیگر پایبندی اسرائیل به این رویکرد را احیا کرد.

به رغم ناکامی حمله ایران، اسرائیل ممکن است همچنان این نیاز را احساس کند که باید در جایی به ایران ضربه بزند تا نشان دهد که هرگز از تلافی اقدامات دشمن و بازیابی بازدارندگی اش واهمه ندارد. اما ناکام ماندن حمله ایران احتمال چنین پاسخی را از جانب اسرائیل کاهش می‌دهد. با توجه به گرفتاری این کشور در جنگ غزه، تنفر شکل گرفته از اقدامات این رژیم در میان افکار عمومی جهان و خدشه وارد شدن به اعتبار اسرائیل، توقف تلاش‌ها برای عادی سازی روابط با کشور‌های عربی و کاهش حمایت‌های آمریکا از اقدامات تل آویو، در حال حاضر ارتش اسرائیل و اکثر مقامات دولت این کشور به دنبال کاستن از بار مشکلات نظامی هستند تا تشدید آنها. 

در عین حال اقدام نظامی مستقیم علیه ایران موجب پیچیده‌تر شدن معادلات می‌شود. از این رو به نظر می‌رسد که اسرائیل ممکن است به رویکرد قبلی خود یعنی هدف قرار دادن پرسنل و مقر‌های نظامی ایران در سوریه و لبنان و احتمالا عراق و سوریه بازگردد. 

در نهایت، موضع آمریکا کاملا ساده و روشن است. ایالات متحده می‌خواهد مانع از یک جنگی منطقه‌ای شود که می‌تواند پای نظامیان این کشور را به معرکه بکشاند، موجب آشفتگی در بازار‌های بین المللی گردد و موقعیت متحدان عرب واشنگتن را پیچیده سازد. واشنگتن می‌خواهد در عین حفاظت از اسرائیل، تل آویو را مجاب به توقف عملیات در غزه نماید. بزرگترین نفس راحت را احتمالا آن‌هایی کشیدند که شب حمله ایران در اتاق وضعیت کاخ سفید نشسته بودند و نهایتا به این ارزیابی رسیدند که نه ایران و نه اسرائیل قرار نیست اقدامات بیشتری را انجام دهند.

با این وجود، هرچند هم ایران و هم اسرائیل دلایلی قوی برای کاهش تنش دارند، اما سیاست در هر دو کشور وضعیتی آشفته دارد و نگرانی و عدم قطعیت در تهران و تل آویو موج می‌زند. یک اشتباه محاسباتی ساده نظیر این انگاره که دشمن به هر حال تنش را بالا خواهد برد، می‌تواند تبعات فاجعه باری به بار بیاورد.

آنچه آتش بازی روز شنبه ایران بار دیگر نشان داد، خطر خروج و عدم دخالت ایالات متحده در امور خاورمیانه بود. منطقه بدون حضور ایالات متحده به مکان بهتری تبدیل نخواهد شد بلکه به مکانی به مراتب خطرناک تر، غیرقابل پیش بینی تر، انفجاری‌تر و تهدید کننده‌تر برای منافع آمریکا بدل خواهد گردید. دیپلماسی آمریکا برای اطمینان بخشی به اسرائیل و کاهش احتمال افزایش تنش از سوی تل آویو کمک کرد، در حالی که نیرو‌های نظامی آمریکا نیز بخشی از دلیل خویشتن داری تهران و اجتناب از انجام اقدامات بیشتر بود. دور اخیر خشونت‌ها نشان می‌دهد که چرا باید ایالات متحده ابتکار عمل را در عقب راندن ایران و نیرو‌های نیابتی اش و همچنین تقویت متحدان واشنگتن در دست بگیرد.

منبع: انتخاب

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما