۶ عاملی که دستیابی به توافق میان ایران و آمریکا را امکانپذیر میکند/ ترامپ به جنگ در خاورمیانه «نه» میگوید
رویکرد ترامپ به ایران به جای درگیریهای ایدئولوژیک، توسط اهداف استراتژیک هدایت میشود. اولویتهای او در امور اقتصادی، اختلافات تجاری و حل مناقشاتی مانند درگیریهای اوکراین و غزه نهفته هستند. ایران اگرچه مهم است، اما یکی از عناصر دستور کار گستردهتر اوست. ترامپ با درس گرفتن از جنگ پرهزینه عراق به دنبال جلوگیری از یک درگیری طولانی دیگر در خاورمیانه است.

مذاکرات سال ۲۰۱۵، که مملو از چالشهای قابل توجهی بود، در نهایت به توافق شکننده برجام منجر شد. آن توافق امیدهایی را برای لغو تحریمها و عادیسازی روابط ایران با جهان غرب ایجاد کرد. با این وجود، آن توافق زودگذر بود و هرگز به اهداف مورد نظر خود نرسید. برجام در نهایت به دلیل ضعفهای ساختاری، فشارهای مخالفان توافق و بیاعتمادی مداوم بین طرفین با شکست مواجه شد. با خروج دولت ترامپ از آن توافق، تنشها بین تهران و واشنگتن دوباره تشدید شد و منطقه خاورمیانه را در آستانه بحرانهای پیاپی قرار داد.
این مقاله مذاکرات منتهی به برجام را با تعامل اخیر دولت ترامپ با ایران مقایسه میکند.
۶ عامل تاثیرگذار در هموارسازی مسیر مذاکرات ایران و آمریکا
برخلاف فضای دشوار و بحثبرانگیز مذاکرات منتهی به برجام، ۶ عامل برجسته اکنون مسیر هموارتری را به سوی یک توافق جدید تسهیل میکنند و چشمانداز موفقیت آن را افزایش میدهند. این عوامل از ماهیت دوجانبه مذاکرات اخیر و جاهطلبی ترامپ برای برجای گذاشتن یک میراث دیپلماتیک گرفته تا تغییر توازن قدرت منطقهای پس از وقایع ۷ اکتبر و تحولات غزه، لبنان و سوریه و هم چنین تغییر در مواضع بازیگران کلیدی مانند اسرائیل، کنگره آمریکا و کشورهای عربی خلیج فارس را شامل میشوند.
این عناصر در مجموع از یک توافق جدید حمایت میکنند. در نتیجه، پیشبینی میشود که این مذاکرات با سهولت بیشتری پیش برود و هرگونه توافق حاصل از آن مؤثرتر و بادوامتر از برجام باشد.
در ادامه به این ۶ عامل پرداخته خواهد شد:
۱- مذاکرات دو جانبه: مذاکرات فعلی بین ترامپ و ایران به طور قابل توجهی متفاوت از مذاکرات منتهی به برجام در سال ۲۰۱۵ میلادی است، زیرا دوطرفه است و عمان صرفا به عنوان یک میانجی بیطرف عمل میکند. این رویکرد ساده ذاتا چشمانداز موفقیت را افزایش میدهد.
ماهیت چندجانبه برجام، که شامل ۶ قدرت جهانی در کنار ایران بود، پیچیدگیهایی را ایجاد کرد که ناشی از تضاد منافع و رقابتها بین بازیگرانی مانند چین، روسیه، ایالات متحده و اروپا بود. به طور کلی، تعداد بیشتر شرکتکنندگان در مذاکره، چالشهای هماهنگی، مدیریت گفتوگو، همسویی منافع ملی و مقابله با مانعتراشی از سوی مخالفان را افزایش میدهد. علاوه بر این، مشارکت گستردهتر، محرمانگی مذاکره را کاهش میدهد و احتمال مطرح شدن مسائل جانبی، سوءتفاهمها و اختلالات را افزایش میدهد. چنین شرایطی به مخالفانی مانند اسرائیل اهرم بیش تری برای اعمال نفوذ و جلوگیری از پیشرفت داد. برعکس، یک گفتگوی دوجانبه متمرکز و مستقیم، این خطرات ذاتی و دخالتهای احتمالی را به حداقل میرساند. در نتیجه، مذاکرات دوجانبه جاری بین ترامپ و ایران آماده است تا سریعتر و مستقیمتر به سمت اهداف خود پیش برود.
۲- انگیزه میراث ترامپ: رویکرد ترامپ به ایران به جای درگیریهای ایدئولوژیک، توسط اهداف استراتژیک هدایت میشود. اولویتهای او در امور اقتصادی، اختلافات تجاری و حل مناقشاتی مانند درگیریهای اوکراین و غزه نهفته است. پرونده ایران اگرچه مهم است، اما یکی از عناصر دستور کار گستردهتر اوست. ترامپ با درس گرفتن از جنگ پرهزینه عراق، به دنبال جلوگیری از یک درگیری طولانی دیگر در خاورمیانه است. همان طور که او در سال ۲۰۱۸ اظهار داشت، ایالات متحده "هفت تریلیون دلار را در خاورمیانه بدون کسب هیچ دستاوردی هدر داد".
ترامپ اکنون در آخرین دوره ریاست جمهوری احتمالی خود بر حفظ میراثی ماندگار متمرکز شده است و آرزوی بزرگی ریاست جمهوری و حتی جایزه صلح نوبل را دارد. او احتمالا توافق با ایران را در کنار حل سایر درگیریها، راهی برای دستیابی به این هدف میداند. برخلاف تصورات رایج، خودمحوری ترامپ به او اجازه میدهد تا مستقل از لابیهای سنتی و جناحهای افراطی عمل کند. او آن چه را که برای "آمریکای ترامپ" مفید میداند، فارغ از محدودیتهای سیاسی متعارف دنبال میکند. این استقلال عمل ظرفیت بالقوه مذاکره موفق و عملگرایانه با ایران را افزایش میدهد.
۳- ترجیح استراتژیک ایران: محاسبات استراتژیک ایران، توافق را بر جنگ بالقوه ویرانگر با ترامپ ترجیح میدهد. یک درگیری نه تنها هزینههای اقتصادی، سیاسی و نظامی قابل توجهی را تحمیل میکند، بلکه زیرساختهای هستهای ایران و اهرم چانهزنی آینده آن کشور را نیز به شدت به خطر میاندازد. علاوه بر این، محدودیتهای اقتصادی ایران اجتناب از جنگ را ضروری میسازد. تهدید قریبالوقوع فعال شدن مکانیسم ماشه قید شده در بندهای برجام، که امکان بازگرداندن تحریمهای سازمان ملل را بدون رای شورای امنیت در صورت عدم پایبندی ایران به مفاد برجام فراهم میکند، انگیزه بیشتری برای توافق ایجاد کرده است.
با انقضای برجام در اکتبر ۲۰۲۵، خطر فعال شدن این مکانیسم افزایش مییابد. این سناریو به تحریمهای یکجانبه ایالات متحده مشروعیت بینالمللی میبخشد و تحریمهای جهانی گستردهتر علیه ایران را تشویق میکند، چشماندازی که برای تهران بسیار نامطلوب است. در نتیجه، ایران ضربالاجلهای ترامپ را فرصتی برای جلوگیری از اجماع در مورد تحریمهای بینالمللی میداند.
۴- همسویی کنگره: یک تغییر کلیدی از دوران برجام، همسویی جمهوریخواهان با ترامپ است که اکنون هم قوه مقننه و هم قوه مجریه را کنترل میکنند. با توجه به این که خروج ایالات متحده از برجام پیشرفت هستهای ایران را تسریع کرده است، آنان با انتخاب بین توافق و جنگ روبهرو هستند. نکته مهم این است که بعید به نظر میرسد دموکراتها با توافق مخالفت جدی کنند و بخش قابل توجهی از کرسیهای کنگره را در اختیار دارند. علاوه بر این، قدرت رئیس جمهور برای لغو تحریمهای ایران به تعلیقهای ۶ ماهه محدود شده است، رویهای که توسط قانون بررسی لغو تحریمهای ایران در سال ۲۰۲۳، که تصویب کنگره را برای هرگونه لغو دائمی الزامی میکند، مورد تاکید قرار گرفته است.
این قانون که در ابتدا با هدف جلوگیری از بازگشت بایدن به برجام در نظر گرفته شده بود، به طرز طعنهآمیزی مسیر ترامپ را تسهیل میکند. با کنترل جمهوریخواهان و نزدیک شدن ایران به وضعیت آستانه هستهای، حمایت دو حزبی از یک توافق جدید محتملتر است و احتمال تصویب یا همکاری کنگره در کاهش تحریمها را افزایش میدهد.
6 دلیل برای توافق میان ایران و آمریکا
۵- اولویت در حال تکامل اسرائیل: پس از ۷ اکتبر و پیشرفت هستهای شتابیافته ایران پس از خروج آمریکا از برجام، نگرانی اصلی اسرائیل به طور قاطع به مهار قابلیتهای هستهای و موشکی ایران تغییر یافته است. در طول برجام، منابع مالی تقویت شده ایران و تقویت گروههای نیابتی وابسته به آن کشور، اسرائیل را عملا در محاصره قرار داد و درگیریهای نیابتی را به دغدغه اصلی مقامهای اسرائیل تبدیل کرد.
با این وجود، تهدید مستقیم ایران هستهای اکنون بر این امر غلبه کرده است. در نتیجه و برخلاف موضع اسرائیل در سال ۲۰۱۵، آن رژیم به گفته نتانیاهو اکنون از یک توافق قوی که برنامه هستهای ایران را محدود سازد حمایت میکند و محدودیتهای خود را در حمله یکجانبه به تاسیسات ایران بدون حمایت ایالات متحده به رسمیت میشناسد. در حالی که اسرائیل هنوز به اقدام نظامی ایالات متحده علیه تاسیسات هستهای ایران امیدوار است و از چرخش ایالات متحده به شرق آسیا پس از توافق با ایران میترسد، اولویت فوری آن رژیم دستیابی به توافقی است که به طور آشکار بلندپروازیهای هستهای ایران را به عقب میراند.
با این وجود، تمایل اسرائیل برای گنجاندن صنعت موشکی ایران در هرگونه توافقی کماکان یک مانع بالقوه است که بعید به نظر میرسد از سوی تهران پذیرفته شود و بنابراین مانعی احتمالی برای مذاکرات موفقیت آمیز خواهد بود. علاوه بر این، اسرائیل کماکان نسبت به توافقی که میتواند ایران را از نظر اقتصادی توانمند کند، محتاط است امری که به طور بالقوه منجر به افزایش هزینههای نظامی علیه منافع اسرائیل و متحدان منطقهای آن میشود.
۶-پراگماتیسم (عملگرایی) کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس: کشورهای عربی خلیج فارس ثبات منطقهای را در اولویت قرار میدهند و از پیامدهای شدید درگیری ایالات متحده و ایران که ناگزیر سرزمین و اقتصادهای آنان را در بر خواهد گرفت، آگاهی دارند. فقدان قابلیتهای دفاعی مستقل قوی، آسیبپذیری آن کشورها را افزایش میدهد. برخلاف سال ۲۰۱۵ میلادی زمانی که آن کشورها عمدتا ایران پس از تحریمها را به عنوان تهدید اصلی قلمداد میکردند، چشمانداز پس از ۷ اکتبر درک آنان را تغییر داده است، به طوری که اقدامات اسرائیل اکنون با نگرانی بیشتری مشاهده میشود. این کشورها با مشاهده تاثیر درگیریهای منطقهای، مشتاق جلوگیری از بیثباتی بیشتر هستند. در نتیجه، آنان دیگر تمایلی به مانع تراشی در مسیر مذاکرات ایالات متحده و ایران ندارند. آنان احتمالا از نفوذ دیپلماتیک و رسانهای خود برای تسهیل توافق استفاده خواهند کرد. آنان یک ایران باثبات را که در برابر اقدامات اسرائیل از خود همبستگی نشان میدهد، به عنوان شریک منطقهای مطلوبتری برای حفظ تعادل قدرت در مقایسه با شریکی که بر اثر درگیری تضعیف شده باشد، قلمداد میکنند. این تغییر رویکرد پراگماتیستی ترجیح آن کشورها را برای یک راهحل دیپلماتیک که امنیت منطقهای را برای همه طرفهای درگیر تضمین میکند، برجسته میسازد.
سخن پایانی
برجام ۲۰۱۵ در یک چارچوب چندجانبه بر اساس ضرورت شکل گرفت، اما در نهایت تحت فشار سیاسی مخالفان آن توافق با شکست مواجه شد. با این وجود، شرایط امروز متفاوت است. روند مذاکرات دوجانبه، تحت تأثیر جاهطلبیهای ترامپ و تغییر پویاییهای منطقهای، مسیر مطلوبتری را ارائه میدهد. اگرچه موانعی کماکان وجود دارند، به ویژه امید مداوم اسرائیل برای ترغیب ایالات متحده به بمباران تاسیسات هستهای ایران و نگرانی آن رژیم مبنی بر این که ایالات متحده پس از توافق با ایران بر شرق آسیا تمرکز خواهد کرد و حضور نظامی خود را در خاورمیانه کاهش خواهد داد، و هم چنین گنجاندن صنعت موشکی ایران در توافق که میتواند منجر به بنبست شود، شش عامل پیشتر ذکر شده نشان میدهند که دیپلماسی بار دیگر فرصتی برای دستیابی به یک توافق سریعتر و پایدارتر پیدا کرده است.
منبع: اقتصاد 24
دیدگاه تان را بنویسید