پشت پرده سخنرانی ترامپ علیه ایران
ترامپ میکوشید همزمان در چهار جبهه بدرخشد: تأثیرگذاری بر افکار عمومی عربی، فشار روانی بر تیم مذاکره کننده ایرانی، بازاریابی برای تحریمهای جدید و نمایش قدرت برای مردم دنیا.

دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا بار دیگر در خاورمیانه با نیشکلامی حسابشده علیه ایران ظاهر شد. او در نشست مشترک سرمایهگذاری عربستان و آمریکا در ریاض، ایران را با شدیدترین عبارات هدف حمله قرار داد. اقدامی که بیش از آن که از موضع دیپلماتیک نشئت گرفته باشد، نشانگر رویکرد تجاری–تبلیغاتی او به سیاست خارجی بود. اما هدف این هجمه، تنها تهران نبود؛ ترامپ میکوشید همزمان در چهار جبهه بدرخشد: تأثیرگذاری بر افکار عمومی عربی، فشار روانی بر تیم مذاکره کننده ایرانی، بازاریابی برای تحریمهای جدید و نمایش قدرت برای مردم دنیا.
مهندسی افکار عمومی با خلیج فارس
چند روز پیش از سخنرانی، تیم ترامپ عمداً مسئله تغییر نام خلیج فارس را مطرح کرد. یک ترفند کلاسیک برای تحریک افکار عمومی در ایران و جهان عرب. این اقدام، نوعی آمادهسازی روانی بود تا سخنرانی ترامپ در ریاض به یکی از پرمخاطبترین نطقهای منطقهای او بدل شود. موفق هم شد. رسانههای ایرانی، عربی و غربی با حساسیت بالا این نطق را پوشش دادند. سپس، ترامپ از این فضا بهرهبرداری کامل کرد و با الفاظی تحقیرآمیز ایران را هدف قرار داد. او ایران را به تخریب خاورمیانه متهم کرد. بیآن که حتی اشارهای به نقش آمریکا در شکلگیری فاجعههای منطقه داشته باشد. نکته جالب این که رهبر انقلاب در سخنرانی اخیرشان به نحوی با اشاره به جوسازی علیه خلیج فارس به صورت غیرمستقیم فرمودند: «نباید اجازه بدهند ملت های مسلمان، نباید اجازه بدهند. با شایعههای گوناگون، با حرف های گوناگون، با پیش آوردن مسائل جدید، حرف های جدید بیربط، بیمعنی سعی می کنند ذهن ها را از مسئله فلسطین منصرف کنند.» اما این پروژه صرفاً محدود به جنگ روایتها نبود. در هفتههای اخیر، موجی از تحرکات دیپلماتیک میان تهران و پایتختهای عربی از سفرهای پیاپی مقامات ایرانی به منطقه تا بازگشایی مسیرهای گفتوگو با ریاض نشان از شکستهشدن یخهای تاریخی دارد. روندی که آشکارا منافع ترامپ را تهدید میکند چراکه او همواره بر دوقطبیسازی منطقه و ارائه چهرهای هیولایی از ایران برای فروش سیاستهای فشار حداکثری و تحریمهای ثانویه سرمایهگذاری کرده است. ترامپ، نگران از همگرایی تدریجی ایران و اعراب، با احیای خطوط گسل هویتی، تلاش دارد روند عادیسازی روابط منطقهای را متوقف کند و بار دیگر پروژه ایرانهراسی را به مرکز گفتوگوهای سیاسی و رسانهای بازگرداند. چرا که در نهایت، همه این نمایشها بخشی از مدل بازاریابی ترامپ برای فروش تسلیحات، با دشمنسازی مصنوعی است.
آینه تناقضهای ترامپ
در متن پرهیاهوی سیاست خاورمیانه، آن چه از تریبون رئیسجمهور آمریکا شنیده شد، بیش از آنکه بر پایه واقعنگری یا تحلیل راهبردی باشد، بازتابی از خودفریبی و وارونگی حقیقت است. دونالد ترامپ، با لحنی متوهمانه، ایران را عامل ویرانی، بیثباتی و فساد در منطقه معرفی میکند. در حالیکه کارنامه سیاست خارجی آمریکا خود لبریز از جنگهای فرسایشی، کودتاهای مخرب و پروژههای شکستخورده ملتسازی است. بر پایه پژوهشهای دانشگاه براون، آمریکا و متحدانش طی بیست سال گذشته بیش از ۸ تریلیون دلار در جنگهای خاورمیانه هزینه کردهاند؛ جنگهایی که حاصل آن نزدیک به ۹۰۰ هزار کشته و میلیونها آواره است. آیا این توسعه است یا تخریب سیستماتیک با ظاهری انساندوستانه؟ افغانستان، نماد تلخ این واقعیت است: کشوری که پس از دو دهه اشغال و ۲.۳ تریلیون دلار هزینه، هنوز ۹۷درصد مردمش زیر خط فقرند. ترامپ، ایران را نیروی مخرب مینامد؛ اما خود در سال ۲۰۱۶ اعتراف کرد که داعش، ساخته سیاستهای دولت اوباما و هیلاری کلینتون بود، همان پدیده تروریستی که یک دهه تمام، امنیت خاورمیانه و اروپا را به گروگان گرفت و اکنون، در تناقضی آشکار، کاخ سفید از رفع تحریمهای سوریه برای منجی سازی از خود سخن میگوید، در حالیکه همزمان، رژیم صهیونیستی بهعنوان بازوی نیابتی واشنگتن، زیرساختهای دفاعی سوریه را بیوقفه هدف قرار میدهد. آنچه در ظاهر، دفاع از ثبات منطقه خوانده میشود، در واقع بازتولید بیثباتی با ابزار رسانه و دروغ است.
منبع: خراسان
دیدگاه تان را بنویسید