تله خودساخته ترامپ درباره ایران
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، بیش از سه دهه است که میگوید ایران در آستانه ساخت سلاح هستهای است. این در حالی است که حتی ساعت خراب هم روزی دو بار درست کار میکند، باور به آنچه نتانیاهو درباره مسائل هستهای ایران میگوید، نادیده گرفتن این است که او برای مدت طولانی تا چه حد اشتباه کرده است.

به گزارش نامهنیوز، اندیشکده کوئینسی در مقالهای با عنوان «استفاده و سوءاستفاده ترامپ از اطلاعات ایران» نوشت: دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، در طول یک هفته، دو بار با آژانسهای اطلاعاتی ایالات متحده بر سر مسائل مربوط به برنامه هستهای ایران اختلاف نظر پیدا کرده است. در هر دو مورد، ترامپ روایت مورد علاقه خود را پیش میبرد، اما تفاوتهای اساسی در این دو مورد در جهتهای متفاوتی وجود داشت.
پیش از پیوستن ایالات متحده به حمله اسرائیل به ایران، ترامپ شهادت قبلی رئیس سازمان اطلاعات ملی، تولسی گابارد، را که در آن قضاوت جامعه اطلاعاتی مبنی بر این بود که «ایران در حال ساخت سلاح هستهای نیست و رهبر انقلاب ایران، برنامه تسلیحات هستهای را که در سال ۲۰۰۳ متوقف کرده بود، مجاز نکرده است»، رد کرد. وقتی از او درباره این شهادت سؤال شد، ترامپ گفت: «او اشتباه میکند.»
سپس، پس از حمله هوایی آمریکا که ترامپ ادعا کرد «قابلیتهای هستهای کلیدی ایران را کاملاً نابود کرده است»، گزارشهای مطبوعاتی درباره یک ارزیابی اولیه لو رفته از آژانس اطلاعات دفاعی حاکی از آن بود که حملات هوایی آمریکا احتمالاً برنامه ایران را تنها چند ماه به تأخیر انداخته است. کاخ سفید واکنش نشان داد و خود ترامپ بار دیگر بر «نابودی کامل» تأکید کرد. کارولین لویت، سخنگوی مطبوعاتی کاخ سفید، اعلام کرد که ارزیابی اطلاعاتی گزارششده «کاملاً اشتباه» است.
در مورد اول، ترامپ آژانسهای اطلاعاتی آمریکا را متهم به کماهمیت جلوه دادن یک تهدید ادعایی کرد. در مورد دوم، او عملاً آنها را متهم به ارزیابی بیش از حد آنچه از این «تهدید» پس از حمله آمریکا باقی مانده بود، کرد. آژانسهای اطلاعاتی در مورد اول خوشبینانه و سادهلوح نبودند که ناگهان در مورد دوم به هشداردهندگان جنگطلب تبدیل شوند.
در عوض، این اپیزودها نشاندهنده تلاش ترامپ برای تبدیل داستان به روایتی است که در آن او ظاهراً با یک تهدید جدی مواجه شده و با اقدام جسورانه خود آن را از بین برده است.
دولت با تمام توان تلاش کرده تا هر گونه ارزیابی مبنی بر اینکه تأثیر حملات هوایی آمریکا بر برنامه هستهای ایران چندان عمیق و طولانیمدت نبوده را بیاعتبار کند. جان رتکلیف، رئیس سیا، بیانیهای صادر کرد که «مجموعهای از اطلاعات معتبر نشان میدهد برنامه هستهای ایران در اثر حملات هدفمند اخیر به شدت آسیب دیده است.» گابارد، رئیس سازمان اطلاعات ملی، در شبکههای اجتماعی اظهار داشت که «اطلاعات جدید آنچه رئیسجمهور بارها گفته است را تائید میکند؛ تأسیسات هستهای ایران نابود شدهاند»، در حالی که او رسانههای «پروپاگاندا» را به دلیل گزارش ارزیابی لو رفته آژانس اطلاعات دفاعی مورد انتقاد قرار داد.
این واکنشها از مسائل اصلی، یعنی اینکه آیا حملات هوایی عاقلانه بودند و در آینده چه اتفاقی در رویارویی با ایران خواهد افتاد، غفلت میکنند. کسی منکر این نیست که حمله آمریکا خسارات سنگینی وارد کرده است. بمبهای ۳۰,۰۰۰ پوندی معمولاً چنین کاری میکنند. وزیر امور خارجه ایران اذعان کرده که «خسارات قابل توجه و جدی» به تأسیسات هستهای در اثر حملات آمریکا وارد شده است.
اما حتی خسارات فیزیکی شدید به این معنا نیست که توانایی بازسازی و احیای برنامه وجود ندارد. همچنین این امر نفی نمیکند که حتی با وجود خسارات شدید به تأسیسات هدف، مواد و تجهیزات باقیمانده میتوانند پایهای برای احیا باشند.
تأسیسات غنیسازی زیرزمینی فردو، هدف اصلی آن بمبهای ۳۰,۰۰۰ پوندی، بیشترین توجه را در اظهارنظرهای پس از حمله به خود جلب کرده است. این تأسیسات چنان عمیق در زیر زمین است که دلیل خوبی وجود دارد که حتی چندین بمب سنگرشکن نتوانند آن را نابود کنند، اگرچه رافائل گروسی، رئیس آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA)، ارزیابی میکند که حساسیت سانتریفیوژهای غنیسازی به لرزش به این معناست که سانتریفیوژها احتمالاً از کار افتادهاند.
نویسنده در ادامه ادعا میکند که احتمال بالایی وجود دارد که ایران، با پیشبینی حملات، حداقل بخشی از اورانیوم غنیشده خود را به مکانهای نامعلومی منتقل کرده باشد. این ممکن است شامل ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده تا ۶۰ درصد که در فوردو بوده است، باشد.
همچنین استعدادهای علمی و مهندسی که در برنامه هستهای چنددههای ایران دخیل بودهاند و در میان افراد زیادی در ایران وجود دارد، باقی ماندهاند که حتی اسرائیل نمیتواند آنها را ترور کند. این استعدادها میتوانند برای بازسازی هر یک از تأسیسات هستهای، به کار گرفته شوند.
در این میان، جدولهای زمانی فرضی برای بازسازی احتمالی برنامه هستهای ایران بدون پایه و اساس مشخص و علمی به تلاشها برای جهتدهی به این داستان اضافه شدهاند.
رتکلیف و گابارد هر دو از «سالها» زمان لازم برای بازسازی صحبت کردند. ترامپ گفت برنامه ایران «برای سالها از بین رفته است.» وقتی از او پرسیده شد که آیا ایالات متحده دوباره به ایران حمله خواهد کرد، ترامپ پاسخ داد: «من مجبور نخواهم بود نگران آن باشم»، که تلویحاً به این معناست که در سه سال و نیم باقیمانده از دولتش برنامه بازسازیشده ایران وجود نخواهد داشت.
تاکنون امکان پیشبینیهایی که فراتر از حدسهای آگاهانه باشند وجود ندارد؛ نه تنها به این دلیل که پیشبینیهای مبتنی بر شواهد مستحکم نیازمند مشاهدات میدانی است که نه IAEA و نه ایالات متحده در حال حاضر به آن دسترسی ندارند. جدول زمانی بازسازی برنامه هستهای در یک کشور به اولویتهایی که دولت بازسازیکننده به پروژه میدهد و فداکاریهایی که برای دستیابی به هدفش حاضر به انجام آنهاست، بستگی دارد.
نویسنده در ادامه به برخی نمونه های تاریخی اشاره میکند که البته در حال حاضر دلیلی برای انتساب شباهت های ایران امروز به رویکرد انتخابی آنها وجود ندارد: در این زمینه، به یاد داریم که در دهه ۱۹۷۰، ذوالفقار علی بوتو، نخستوزیر پاکستان، اعلام کرد که پاکستانیها «اگر لازم باشد علف خواهند خورد، حتی گرسنه خواهند ماند» تا سلاح هستهای به دست آورند. عراق صدام حسین، پس از بمباران رآکتور هستهای عراق توسط اسرائیل در سال ۱۹۸۱، یک برنامه هستهای مخفیانه با اولویت بالا را آغاز کرد که عراق را بسیار بیشتر از آنچه پیش از حمله اسرائیل در مسیر دستیابی به سلاح هستهای بود، به این هدف نزدیک کرد.
اغراق در تهدید خارجی بهویژه زمانی آسان است که بتوان آنها را به نیت کشور هدف نسبت داد و نه الزاما قابلیت فنی در اختیار آن. طرح ادعا درباره قابلیتهای فنی هسته ای یک کشور ممکن است بعدها با شواهد مادی نقض شود، در حالی که اثبات یا رد نیات شامل سؤال دشوارتر درباره آنچه در ذهن رهبران خارجی است، میشود.
اگر هیچ مدرک معتبری از نیت ایران برای ساخت سلاح هستهای پیدا نشود، ترامپ میتواند ادعا کند که اقدام قاطع او باعث ترساندن یا منصرف کردن ایرانیها از این گام شده است. از سوی دیگر، اگر حملات اسرائیل و آمریکا باعث شود ایرانیها — با دیدن نیاز به بازدارندگی قویتر — به سمت ساخت سلاح هستهای بروند، ترامپ میتواند ادعا کند که این نیت ایران از ابتدا بوده است. برای عموم دشوار خواهد بود که تشخیص دهند چه چیزی در این داستان درست و چه چیزی نادرست است.
مردم آمریکا پیشداوریهای خاص خود را دارند که به این نوع جهتدهی دولت کمک میکند، از جمله تمایل به فرض بدترین حالت در مورد هر چیزی که به ایران مربوط باشد. دولت همچنین میتواند از نادانی اساسی عمومی در این موضوع بهرهبرداری کند، همانطور که یک نظرسنجی در سال ۲۰۲۱ نشان داد که ۶۱ درصد از پاسخدهندگان به اشتباه معتقد بودند ایران قبلاً سلاح هستهای در اختیار داشته است.
تلاشهای بیوقفه دولت اسرائیل برای به تصویر کشیدن ایران بهعنوان یک تهدید جدی، بر ادراکات نخبگان و همچنین عموم مردم تأثیر گذاشته است. اسرائیل اطلاعاتی پراکنده را در این کمپین هشداردهنده وارد کرده است که شامل بهاصطلاح «افشاگریهای جدید» میشود که فراتر از دانش قبلی نیست، یا مشاهدات غیرمستقیمی هستند که نیازمند زنجیرهای از بدترین فرضیات برای ارتباط آنها با تصمیم ادعایی ایران برای ساخت بمب است.
اسرائیل از طریق عملیات تهاجمی خود نشان داده که نفوذ اطلاعاتیاش در ایران تا چه حد گسترده است. اگر اطلاعات ناچیز ارائهشده درباره تصمیم ادعایی ایران برای ساخت سلاح هستهای بهترین چیزی است که میتواند ارائه دهد، این ناچیزی خود نشانهای است که ایران چنین تصمیمی نگرفته بود.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، بیش از سه دهه است که میگوید ایران در آستانه ساخت سلاح هستهای است. این در حالی است که حتی ساعت خراب هم روزی دو بار درست کار میکند، باور به آنچه نتانیاهو درباره مسائل هستهای ایران میگوید، نادیده گرفتن این است که او برای مدت طولانی تا چه حد اشتباه کرده است. همچنین این مساله را نادیده میگیرد که هر گونه افشاگری اطلاعاتی اسرائیل در این موضوع مطمئناً با توجه به هدف قوی اسرائیل برای درگیر کردن ایالات متحده در جنگی علیه ایران، مغرضانه است.
میتوان با اطمینان فرض کرد که هر اطلاعاتی که اسرائیل ارائه میدهد، بخش کوچکی از آن چیزی است که جمعآوری کرده و با دقت انتخاب شده تا تلاشش برای کشاندن ایالات متحده به جنگ را حمایت کند. این به نام گزینش مغرضانه شناخته میشود. آمریکاییها باید این مفهوم را درک کنند، با توجه به اینکه ۲۲ سال پیش هدف استفاده مشابه مغرضانه از اطلاعات برای توجیه حمله به عراق بودند.
بیانیههای اخیر رتکلیف و گابارد برای حمایت از ادعاهای ترامپ درباره «نابودی» نمونه دیگری از گزینش مغرضانه است؛ این بیانیهها ارزیابی نیستند. برای مثال، وقتی رتکلیف به «اطلاعات جدید» اشاره میکند که «چندین تأسیسات هستهای کلیدی ایران نابود شده و باید در طول سالها بازسازی شوند»، این چیزی درباره آنچه نابود نشده و پتانسیل بازسازی کل برنامه هستهای ایران نمیگوید.
ترامپ پیشتر به دنبال توافقی با ایران بود که بتواند آن را بهعنوان «توافقی بهتر» از آنچه باراک اوباما به دست آورده بود، تبلیغ کند اما حالا که نتانیاهو او را به جنگ با ایران کشانده، ترامپ میگوید: «برایم اهمیتی ندارد که توافقی داشته باشم یا نه.» او به سختی میتواند شواهد ادامه قابلیتهای هستهای ایران را نادیده بگیرد و ارزیابیهای اطلاعاتی آمریکا در این موضوع را کنار بزند.
ترامپ تحت فشار خواهد بود تا با این قابلیتها برخورد کند و به سختی میتواند به پیشبینی خود مبنی بر اینکه لازم نیست نگران حملات اضافی به ایران باشد، پایبند بماند. این فشار بهویژه از سوی دولت اسرائیل خواهد بود، که هدفش برای درگیری نظامی ایالات متحده علیه ایران ادامه خواهد یافت و وزیر «دفاعش»، اسرائیل کاتس، درباره یک «سیاست اجرایی» شامل حملات بیشتر علیه ایران صحبت میکند.
در عین حال، وظیفه اطلاعاتی نظارت بر آنچه از برنامه هستهای ایران باقی مانده است، دشوارتر از همیشه خواهد بود. هیچ جایگزینی برای نظارت میدانی توسط بازرسان بینالمللی وجود ندارد، بهویژه نوع نظارتی که در توافق جامع امضا شده توسط ایران در سال ۲۰۱۵ پیشبینی شده بود و ترامپ سه سال بعد آن را کنار گذاشت. ایران، که از آژانس بینالمللی انرژی اتمی به دلیل عدم محکومیت رسمی حملات اسرائیل و آمریکا خشمگین است و به این آژانس مظنون است که اطلاعاتی به اسرائیل ارائه داده که حملات و ترورهای اسرائیل را تسهیل کرده، عجلهای برای بازگرداندن دسترسی بازرسان ندارد.
دیدگاه تان را بنویسید