ایران در سهراهی بزرگ تاریخ؛ نه موشک کافیست، نه مذاکره التماسی!
مجید شاکری، اقتصاددان، در تحلیلی تازه با اشاره به سه رویکرد غالب درباره آینده ایران پس از تنشهای نظامی اخیر، هشدار داده کشور در آستانه یک انتخاب سرنوشتساز قرار دارد: افراط در مقاومت نظامی، تفریط در اعتماد به مذاکره، یا واقعگرایی درکمحور از رقابت قدرتهای جهانی.

مجید شاکری، اقتصاددان، در تحلیلی تازه از فضای سیاسی و اقتصادی ایران پس از دور تازه تنشها با آمریکا و اسرائیل، سه رویکرد اصلی در مواجهه با تحولات را توصیف کرده و هشدار داده آینده ایران به انتخابی حساس بین افراط، تفریط و واقعگرایی بستگی دارد. او تاکید کرده نه موشک و نه امضای فوری هیچ قطعنامهای، پاسخ همهجانبه به چالشهای ایران نیست.
ایران در سهراهی استراتژیک
مجید شاکری در یادداشت خود با عنوان «ایران و سهراهی سرنوشتساز» نوشته است: «پس از توقف درگیری مستقیم بین ایران و آمریکا و رژیم صهیونیستی، اکنون سه نگاه متفاوت در حال ارائه جمعبندی از مسیر آینده هستند.»
او نگاه نخست را متعلق به کسانی میداند که این جنگ را نتیجه طبیعی «ظلمستیزی» و «سازشناپذیری» ایران میدانند و مسئله را منطقهای تعریف میکنند. به گفته او، این گروه تمرکز خود را بر «پدافند قوی و موشکهای قویتر» گذاشتهاند و راهبرد مؤثر را امنیتی – نظامی میدانند: «مسئله فوری آنها پدافند قوی و موشکهای قویتر است... ایده آنها در سیاست خارجی نفی مذاکره و در حوزه اقتصادی تمرکز بر مقاومسازی اقتصاد با اقدامات داخلی است.»
طیف دوم: توسعه بهجای مقاومت
گروه دوم در تحلیل شاکری کسانی هستند که جنگ را در قالب روابط بلندمدت ایران و آمریکا میبینند و راهحل را «مذاکره فوری» و بازگشت به مسیر عادیسازی میدانند: «معتقدند اگر تهران تصمیم بگیرد که زودتر مذاکره کند، میشود به سبک پذیرش قطعنامه ۵۹۸ فرصتی خرید و کشور خسته از تحریم را به نقطه امنی رساند... کافی است تمرکز تهران از ظلمستیزی به توسعه منتقل شود تا بین ۱ تا ۲.۳ تریلیون دلار سرمایه به ایران سرازیر شود.»
شاکری میگوید این طیف بدون توجه به تحولات کلان جهانی، از ۲۰۰۸ تا جنگ اوکراین، همواره مذاکره را راهحل قطعی میدانند و هیچگاه نمیپرسند «مگر ممکن است یک راهحل ساده، در همیشه تاریخ معتبر باشد؟»
گروه سوم: درک ریشههای ژئوپلیتیک بیثباتی ایران.
اما مهمترین بخش تحلیل شاکری مربوط به گروه سوم است؛ گروهی که بهزعم او در حال قدرتگیری است و شرایط منطقهای و جهانی را در بستری کلانتر میبیند. از نظر این گروه، موضوع فراتر از ایران و اسرائیل یا پرونده هستهای است: «این گروه اساساً جنگ را منطقهای نمیبیند و آن را در چارچوب درگیری بین قدرتهای بزرگ تفسیر میکنند... فارغ از اینکه چه حکومتی در ایران سر کار باشد، این حکومت نباید باثبات باشد؛ اگرچه معنای این بیثباتی از تجزیه در نگاه اسرائیل تا دولت کلنگی در نگاه آمریکا متغیر است.»
این تحلیلگران معتقدند راهحل ایران نه صرفاً در مذاکره و نه در تسلیح بیشتر است، بلکه در «ثبات داخلی پایدار» و درک درست از رقابت قدرتهای جهانی است. شاکری مینویسد: «مادامی که آمریکا از بیثباتسازی ایران مأیوس نشده، مذاکره خصوصاً خارج از انتفاع و بدون ضمانتهای مشخص، نهتنها سودی ندارد بلکه به بیثباتسازی کمک میکند... تنها بعد از نشان دادن امکان اداره باثبات ایران بدون مذاکرات گسترده است که رقابت قدرتها به نفع ایران ممکن خواهد شد.»
وقت تصمیم است: افراط، تفریط یا واقعگرایی؟
شاکری در پایان تاکید میکند که دو گروه نخست گرفتار نگاههای ثابت و بدون زمان هستند؛ یکی مقاومت نظامی را مطلق میداند، دیگری مذاکره را مقدس. اما گروه سوم با توجه به تحولات پیوسته، در جستجوی تعادل است: «آینده ایران به عنوان یک کشور یکپارچه با حکومت مرکزی قوی و سوار بر ریل توسعه در گرو انتخاب در این سهراهی بین افراط، تفریط و میانهروی است... جنگ اخیر با همه تلخیهایش، ترکهایی را در ذهن مجموعه حکمرانی به نفع گروه سوم فراهم کرده است.»
منبع: فرهیختگان
دیدگاه تان را بنویسید