افشاگری میلاد حاتمی از کشتار پنهانی در اوین
حمله اسرائیل به اوین خیلی مرگبار بود
میلاد حاتمی برای اولینبار پس از پنج سال سکوت، با انتشار یک فایل صوتی از حمله اسرائیل به زندان اوین سخن گفت و خود را شاهد عینی این حادثه وحشتناک معرفی کرد.

میلاد حاتمی با انتشار یک فایل صوتی گفت: برای اولین بار پس از دستگیری، صدایم را میشنوید. وظیفه ملی و علاقه به کشورم، به ویژه پس از جنایت وقیحانهای که توسط اسرائیل در زندان اوین رخ داد، مرا بر آن داشت که سخن بگویم. من خودم شاهد عینی این حادثه بودم.
در پنج سال بازداشتم، از مسئولان قضایی گرفته تا کارکنان زندان، کادر پزشکی و حتی سربازان وظیفه، همگی به نوعی امانتدار ما بودند؛ چه من و چه سایر زندانیها. انصافاً طی این مدت، از همه فقط خدمترسانی، احترام و پیگیری امور زندانیان را دیدم. با وجود اینکه ساعت اداری تا ۱ یا ۲ ظهر بود، بسیاری از مسئولان تا ساعت ۸ شب در محل میماندند و به کار زندانیان رسیدگی میکردند.
به عنوان مثال، معاون زندان، آقای توسلی، فردی بود که زندانیان با هر عنوان اتهامیای او را دوست داشتند، چون همیشه تا حد توان به همه کمک میکرد. نهتنها ایشان، بلکه سایر همکاران و حتی شهدای زندان نیز واقعاً انسانهای خوبی بودند. اینطور نیست که تعریف غیرواقعی کنم یا کسی فکر کند این حرفها را صرفاً برای عفو گرفتن میگویم؛ اگر اینطور بود در این پنج سال بارها صدایم را به گوش میرساندم، نه اینکه در سکوت باشم.
واقعا اگر کسی ذرهای عِرق ملی داشته باشد از وقایع دردناک کشور – به ویژه شهادت بسیاری از هموطنان – قلبش به درد خواهد آمد. بعید میدانم در هیچ جنگی سابقه داشته باشد که زندان یک کشور بمباران شود. در آن روز، من با چشمان خودم صحنههایی دیدم که غیرقابل تصور بود. بسیاری از رسانهها گفتند فقط سَردرِ زندان اوین هدف قرار گرفته، اما علت بیان حرفهایم بعد از پنج سال این است که گفتن چنین دروغ بزرگی هم ظلم است و هم یکبار برای همیشه خودم یقین پیدا کردم که این رسانهها برای منافع خودشان هر دروغی بتوانند میگویند. بهداری زندان دقیقاً چسبیده به بند ما بود و کاملاً تخریب شد. گذشته از اینکه خیلیها همان ابتدا شهید شدند، حتی برخی در نقاط دورتر بر اثر موج انفجار تکهتکه شدند.
یکی از این شهدا، آقای امید ملّاشهری، از افسرا نگهبانهای زحمتکش بود؛ من خودم پیکر این عزیز را جلوی اندرزگاه مشاهده کردم. همچنین کادر درمانی زندان، خانوادههایی که برای ملاقات آمده بودند، بانوان شاغل در ساختمان اداری – که بسیاری از آنها جوان بودند و آرزوهای زیادی داشتند – و سربازان وظیفه و البته زندانیانی که من با چشم خودم دیدم. واقعاً چه گناهی کرده بودند؟ این چه جنگ ناجوانمردانهای است؟ حتی یکی از کادر درمانی، خانم دکتر مکارم، متخصص عفونی که بسیاری از زندانیان را درمان کرده بود، جلوی در اندرزگاه با موج انفجار به بیرون پرتاب شد و دست و پاهایش به طرز فجیعی شکست.
با گذشت چند هفته از این حادثه، من هنوز تحت تأثیر این وقایع و شوک ناشی از شهادت این افراد بیگناه هستم. جدا از مسئله زندان اوین، معتقدم در کل کشور، هر انسانی با هر گرایش فکری و سلیقهای، امروز باید همه با هم، یکرنگ و یکصدا و متحد باشیم. چرا که اگر خاک کشورمان از بین برود، دیگر جایی برای حل اختلافات باقی نخواهد ماند. شاید عدهای به دلیل مشکلات موجود تصور کنند با تسلط اسرائیل و آمریکا بر کشور، همه چیز گل و بلبل خواهد شد، اما کافی است نگاهی به کشورهایی بیندازیم که تحت سلطه آنها قرار گرفتهاند و ببینیم چه ویرانهای از آنها باقی مانده است. همه اینها با وعده «ما با مردم عادی کاری نداریم» آغاز شده است.
یک بزرگی میگفت رسانه همیشه دشمن را مظلوم و مظلوم را دشمن نشان میدهد. حرف آخر اینکه آرزو میکنم کشورم هیچگاه درگیر جنگ و تجاوزی نباشد و مردم نیز به رفاهی که شایستهاش هستند، برسند و همیشه در سلامتی، آرامش و آسایش زندگی کنند.
منبع: روزنامه اطلاعات
دیدگاه تان را بنویسید