شقایق دهقان: روی دوستی و رفاقت من حساب نکنید
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
به گزارش نامه، صفحه آخر این شماره «همشهری جوان» به شقایق دهقان اختصاص دارد و صحبتهای این بازیگر طنز درباره دوستی، زندگی و عشق.
چند تا رفیق دارید که اگر امشب بخواهند بیایند خانهتان و شما حوصله نداشته باشد، به آنها راستش را میگویید؟
من دوستهایی دارم که خیلی دوستشون دارم، خیلی هم دلم براشون تنگ میشه ولی هر وقت فکر میکنم قرار بذارم ببینمشون میبینم حوصله ندارم، ولی اگه اونها بخوان قرار بذارن که بیان پیشم تو رودروایستی میمونم و بهشون میگم که بیان. الان که فکر میکنم میبینم هم آدم بیحوصلهای حوصلهای هستم، هم چیزی رو که بهش میگن «شهامت نه گفتن» رو ندارم. اصلا میتونین تو دوستی و رفاقت هیچ حسابی رو من نکنین! چیزی که اصلا بهش افتخار نمیکنم و اصولا یکی از نقطه ضعفهای بزرگ زندگیمه.
اگر روباه بودید به جای لکلک دوست داشتید کی را به مهمانیتان دعوت کنید و بهش آنطور غذا بدهید؟
اگر روباه بودم ترجیح میدادم روباهها رو به خونهام دعوت کنم! اصولا از دیدن تحقیر شدن کسی لذت نمیبرم، خیلی وقتا شده که دلم خواسته و انتظار کشیدم که کسی که کار بدی در حقم کرده یا رفتار بدی باهام داشته یه بلایی سرش بیاید یا بدجوری تحقیر بشه اما وقتش که رسیده دیدم این ماجرا خیلی هم خوشحالم نمیکنه و سعی میکنم از مواجهه باهاش فرار کنم. هیچ وقت نتوانستم اون جوری که دلم میخواد از ته دل لبخند بزنم و بگم «آخیش! حالش جا اومد، دلم خنک شد!» برنده شدن، از بالا نگاه کردن و لبخندهای پیروزمندانه زدن تو کار من نیست، ترجیح میدم خودمو کنار بکشم.
اگر آخرین بازمانده زمین باشید چه کار میکنید؟
من هیچ کاری نمیکنم، دقیقا هیچ کاری! چون تنها بازمانده زمین که هیچ، من اگه تنها بازمانده خانوادهام هم باشم نهایتا سه روز میتونم دوام بیاورم و خودمو زنده نگه دارم. چون به شدت از همه نظر به خانوادهام وابستهام. جدای از همه اینها مطمئنم قبل از اینکه از گرسنگی، تغییرات شدید آب و هوا یا حوادث غیرقابل پیشبینی بمیرم حتما از فشار حرف نزدن و تعریف نکردن برای دیگران از اتفاقاتی که شاهدش هستم، میمیرم.
یک بلکلیست پنج نفره بنویسید 1. مجله یا روزنامهای که بدون اطلاع از من و از طرف من و خودشون مقاله و دستنویس تقدیم میکنن یا مصاحبههایی چاپ میکنن که من روحم هم ازشون خبر نداره.
2. تهیهکنندههایی که در حالی که به همه عوامل کار حتی اونهایی که دستمزدهای خیلی کم و ناچیز میگیرن بدهکارن و با خیال راحت با خانواده به مسافرت میرن.
3. همکارهای بازیگری که به جای فکر کردن به یک کار گروهی و داشتن هدف مشترک برای ساختن یک کار خوب به دیده شدن خودشون فکر میکنن و برای رسیدن به این هدف از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنن.
4. مغازهدارها، پزشکها، کارمندهای بانک و... که بیاحترامی میکنن و ارباب رجوع رو از خودشون میرنجونن (حاضرم مسافتهای طولانیتری رو طی کنم، وقت بیشتری صرف کنم ولی بدونم جایی که کار دارم و بهشون احتیاج دارم با من و دیگران با احترام رفتار میکنن) 5. از اونجایی که تقریبا مطمئنم هیچ کس رو تو زندگیم دلخور و ناراحت نکردم یا اگه تصادفا باعث دلخوری کسی شدم حتما سعی کردم جبرانش کنم، اگه سعیم جواب نداد دیگه برام اهمیتی نداره و به جاش دیگه رابطهمو با اون آدم ادامه نمیدم.
میتوانید جایی/ کسی/ چیزی را نام ببرید که زندگیتان را به دو قسمت قبل و بعد تقسیم کرده باشد؟
من هر وقت میخوام حساب کنم یه کاری رو چند سال پیش انجام دادم یا یه اتفاقی چند سال پیش افتاده با زمان ضبط و پخش سریال پاورچین که سال 81 کار کردیم میسنجم، مثلا حساب میکنم که فیلم زیر نور ماه رو سه سال قبل از سریال پاورچین بازی میکردم، یا خونهای که توی نیاوران اجاره کردیم دو سال بعد از پخش سریال پاورچین بود. شاید چون اولین کار من بود که تو اون زمان خیلی مورد توجه قرار گرفت و درست همزمان شد با آشناییم با مهراب که نویسنده اون سریال بود. مطمئنم که مهراب قاسمخانی پررنگترین و دو قسمت کنندهترین اتفاق زندگی منه.
دیدگاه تان را بنویسید