یادداشت تحلیلی اختصاصی نامهنیوز
بازگشت علی لاریجانی؛ نشانهای از چرخش ساختاری در جمهوری اسلامی
عبدالرضا داوری تحلیلگر مسائل سیاسی در یادداشتی نوشت: بازگشت علی لاریجانی را باید نه پایان یک روند، بلکه آغاز مرحلهای جدید دانست.

متن یادداشت عبدالرضا داوری به شرح زیر است:
بازگشت علی لاریجانی به راس دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی پس از ۱۸ سال، رویدادی صرفاً اداری نیست؛ بلکه بازتابدهنده یک تحول ژرف و معنادار در ساخت قدرت جمهوری اسلامی است. در شرایطی که نظم ایدئولوژیک بنیادگرا با چالشهای عمیق داخلی و بینالمللی مواجه شده و توان اقناع اجتماعی و مدیریت کارآمد را از دست داده، حضور مجدد لاریجانی میتواند سرآغاز یک بازمهندسی در نهادهای راهبردی نظام تلقی شود.
*علی لاریجانی؛ نماینده یک بلوک تاریخی
علی لاریجانی تنها یک سیاستمدار با سابقه نیست، بلکه نماد یک ائتلاف تاریخی در ساخت قدرت جمهوری اسلامی است؛ ائتلاف روحانیت عالیرتبه و تکنوکراتهای بروکرات. او در دهههای اخیر همواره در نقش میانجی و موزانهگر بین جریانهای ایدئولوژیک و نخبگان فنسالار ظاهر شده و تلاش کرده مدل حکمرانی جمهوری اسلامی را به سوی عقلانیت، توسعهگرایی و دیپلماسی پایدار هدایت کند. نقش او در تصویب برجام، مدیریت مجلس دهم، و تعامل با نهاد رهبری، گواهی بر این جایگاه راهبردی است.
*خستگی از حکومت ایدئولوژیک؛ زمینههای زمینه بازگشت
لاریجانی را باید در ناکارآمدی مدل خالصسازی بنیادگرایان در سالهای ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۳ جستوجو کرد. در این دوره، با تسلط کامل بنیادگرایان بر دولت، روحانیت، تکنوکراتها و حتی بدنه اجتماعی مردم به حاشیه رانده شدند. اما نتیجه، نه ثبات و پیشرفت، بلکه تشدید بحرانهای اقتصادی، انزوای دیپلماتیک، نارضایتی عمومی و اعتراضات گسترده ۱۴۰۱ بود. این بحرانها نشان داد که نظام برای عبور از وضع موجود، نیازمند بازتعادل در منابع قدرت و بازگشت به یک الگوی حکمرانی متعادل است.
*بازآرایی چهارگانه منابع قدرت
تحلیل ساختار جمهوری اسلامی در چهار دهه اخیر نشان میدهد که چهار منبع اصلی قدرت—روحانیت عالیرتبه، حزبالله، بروکراتها، و تودههای مردم—در ادوار مختلف، نقشهای متغیری داشتهاند. بازگشت لاریجانی به عرصه امنیتی کشور، نشانهای از تلاش برای احیای این توازن چهارجانبه است؛ الگویی که در دهه ۱۳۷۰ با موفقیت نسبی تجربه شد و جمهوری اسلامی را از جنگ، تخریم و انزوای بینالمللی به سوی بازسازی سیاسی، توسعه اقتصادی و تعادل اجتماعی سوق داد.
*پیامهای استراتژیک بازگشت لاریجانی
۱. بازگشت عقلانیت تکنوکراتیک: انتصاب لاریجانی پیامی روشن است به بدنه نخبگانی و مدیریتی کشور مبنی بر پایان دوره مدیریت ایدئولوژیک صرف و بازگشت تجربه، تعقل و برنامهمحوری در حوزه سیاست خارجی و امنیت ملی.
2.مهار تندروی و افراطگرایی: حضور مجدد لاریجانی در شعام، به معنای حاشیهنشینی تدریجی افراطگرایان، دولت سایه، و نیروهای انقلابی رادیکال است که در سالهای گذشته، بخشهای حیاتی حکمرانی را به چالش کشیدند.
3.احیای دیپلماسی و تعامل جهانی: لاریجانی شخصیتی است که هم به رهبری نزدیک است، هم برای غرب و شرق چهرهای قابل مذاکره محسوب میشود. او میتواند پل ارتباطی میان ساختار حاکم و قدرتهای جهانی باشد؛ بهویژه در شرایطی که کشور نیازمند رفع تحریمها و بازسازی روابط بینالمللی است.
4.تقویت جایگاه روحانیت عالیرتبه: بازگشت او همزمان با تضعیف منبع قدرت حزبالله پس از جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل، نشانهای از بازگشت روحانیت به عنوان مرکز مرجعیت سیاسی است. روحانیتی که در سالهای اخیر تا حد زیادی به حاشیه رفته و اکنون بار دیگر در حال بازیابی موقعیت راهبردی خود است.
*فراتر از انتصاب؛ یک چرخش ساختاری
اگر بازگشت علی لاریجانی را تنها یک انتصاب تلقی کنیم، معنای سیاسی و تاریخی آن را درنیافتهایم. این بازگشت، نماد چرخش ساختاری در سیاستگذاری کلان جمهوری اسلامی است؛ چرخشی از مدیریت تند و پرهزینهی ایدئولوژیک به سوی حکمرانی واقعگرا، معتدل، و نهادمحور. اگر این روند ادامه یابد، ممکن است شاهد شکلگیری دوباره ائتلافی باشیم که با اتکای همزمان به روحانیت، تکنوکراتها، امنیتسازان و مردم، جمهوری اسلامی را از بحرانهای متراکم عبور دهد.
*جمعبندی
آغازی برای یک نظم نو؟
بازگشت علی لاریجانی را باید نه پایان یک روند، بلکه آغاز مرحلهای جدید دانست؛ مرحلهای که در آن، ساختار حکمرانی جمهوری اسلامی به ضرورت تجدیدنظر در الگوهای گذشته تن داده و در پی بازسازی تعادل میان نهاد دین، منطق دولت، نیاز مردم و اقتضائات امنیت است. این تعادل شکننده اما حیاتی، میتواند تنها راه نجات نظام از بحرانهای انباشته امروز باشد. آیا این بازگشت، زمینهساز احیای یک مدل پایدار حکمرانی خواهد شد؟ یا صرفاً واکنشی موقتی به بحرانهاست؟ پاسخ این پرسش، آینده جمهوری اسلامی را تعیین خواهد کرد.
دیدگاه تان را بنویسید