یادداشت سردبیر؛
چله شهادت، چله سلوک
اربعین، تنها یادمانی تاریخی نیست؛ چلهای است میان خون و نور، میان ظهر عاشورا و سپیده رستگاری. این مسیر، نه فقط راهی از نجف تا کربلا، که سفری درون جان آدمی است؛ گذر از غفلت به ذکر، از غربت به حضور. در این یادداشت، اربعین را همچون میثاقی ازلی میخوانیم که هر سال، با گامهای تازه، بر صفحه تاریخ و دلها تجدید میشود؛ میثاقی که در آن، حسین قبله راه است و انسان، سالک عهد.

مصطفی صادقی / سردبیر: چهل روز از عاشورا گذشته ؛ این، چهل روزی است که در شمار روزهای ما نمیگنجد. چهل روزی است که بر تقویم زمین نمینشیند؛ چهل روزی که چونان چلهای عرفانی، جان را از خون میگذراند و به نور میرساند. این خاک، هنوز گرم است از گامهایی که در ظهر عاشورا برداشته شد و این آسمان، هنوز خمیده است از بار امانتی که بر شانهاش نهادهاند.
فرات، آرام میگذرد، اما در سینهاش موجی از عطش مانده است؛ عطشی نه برای آب، که برای حقیقت. «وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ» — و این وساطت خون حسین است که از صحرای نینوا تا افلاک کشیده شده. آن روز، خورشید، بر گودال افتاد و سایهها بلند شدند. زینب، آنچنان که کوه در برابر باد میایستد، ایستاد. سکینه، در کودکی خویش، صبر ایوب و غربت یوسف را یکجا به ارث برد و کاروان، با سرهایی که بر نیزه چون مشعل میدرخشیدند نه از شهری به شهری، که از عالمی به عالمی گذر کرد.
در اربعین نخست، بازگشت، به معنای رجوع به خاک نبود؛ بازگشت به عهد بود، به میثاق. زنان، در کنار مزارها، پیمان بستند که این خون به فراموشی سپرده نشود؛ کودکان، نامهایی را فریاد زدند که تا قیامت در طنین «یا لیتنا کنا معکم» خواهد ماند و در آن لحظه، عاشورا از حادثهای در گذشته به قبلهای برای آینده بدل شد.
اکنون، قرنها گذشته است و ما، همچون سالکی که به خانقاه موعود بازمیگردد راه همان راه را میپیماییم. این پیادهروی، تنها گذرگاه خاکی میان نجف و کربلا نیست؛ منزلگاهی است میان غفلت و ذکر، میان غیبت و حضور. گامهایی که بر این خاک نهاده میشود، گامهای طواف است؛ طوافی بر گرد حقیقتی که «لا یَزیدُهُ کَثرةُ السّائلین إلا جُوداً و کرماً».
و در پایان راه، باز همان ندا: «هَل مِن ناصر یَنصرنی؟» این بار، پاسخ نه در فریاد، که در سکوت است؛ سکوتی که از هزاران فریاد رساتر است. این سکوت، سکوت عارفان در میانه ذکر است؛ حضوری بیکلام، که از هر سخن پرمعناتر است. ما در این راه نه تنها به زیارت حسین میرویم، که به زیارت خود و هر که این راه را میرود، اگر به کربلا هم نرسد، به خویشتن رسیده است.
دیدگاه تان را بنویسید