عبدالله ویسی: من یک مربی خیلی موفق هستم!
عبدالله ویسی در گفت و گو با "ورزش سه" از روزهای تلخ و شیرین خود با نفت آبادان و فولاد حرف زد؛ او از خیلی مسائل دلخور است.
به گزارش "ورزش سه"، عبدالله ویسی بعد از جدایی از نفت آبادان در پایان نیم فصل رقابتهای لیگ بیست و سوم و چند هفته خانهنشینی در 10 هفته پایانی هدایت فولاد خوزستان را برعهده گرفت و توانست این تیم ریشهدار و پرامکانات خوزستانی را از سقوط نجات بدهد.
فولادیها که تا هفته آخر یکی از کاندیداهای جدی سقوط بودند، در روز آخر با برد شیرین مقابل نساجی در قائمشهر نه تنها سهمیه خود را در لیگ حفظ کردند که در نهایت مسابقات را با رتبه یازدهم خاتمه دادند تا یکبار دیگر خیلیها از این اتفاق به عنوان معجزه عبدالله ویسی یاد کنند.
ویسی که تیمهای زیادی مثل پیکان و نفت آبادان را هم در روز آخر از سقوط رهایی داده بود، با فولاد نیز این کار را انجام داد و حالا چند روز بعد از اتفاق خارقالعاده در قائمشهر از روزهایی حرف میزند که در فصل اخیر گذرانده است.
-امسال، سختترین سال زندگیام بود
- ایمان داشتم فولاد در لیگ برتر میماند، حتی بعد از گل دقیقه 98 پیکان
-برخی اشتباهات باعث شد تا بقای ما به تاخیر بیفتد
-نفت آبادان را سیزدهم تحویل دادم و 70 روز وقت داشتند سرمربی جدید بگذارند
-نمیتوانند با فرار روبه جلو مردم شریف آبادان را گول بزنند
-درباره امکانات فولاد حرف زدم گفتند عبدالله دیوانه شده، همان حرف را مارتینز زد گفتند دمش گرم
-بازهم میگویم منصوریان فولاد را برای سهمیه آسیایی بسته بود
-قبل از بازی با نساجی همه باهم به خاطر شهاب گردان گریه کردیم
- همه لحظاتم در فولاد تلخ بود، همه مدام میگفتند این دفعه دیگر نباز!
-بهرام رضاییان کلیدیترین نقش را در بقای فولاد داشت، او فقط به من انرژی مثبت داد
-چه کسی گفته باید به حرف ادمین پیجهای فیک گوش کنند؟
-افراد معلوم الحال و بیمار که فقط تخریب میکنند را به ورزشگاه راه ندهند
-میگویند شانسی با استقلال خوزستان قهرمان شدم، صبا و نفت آبادان هم شانسی بود؟
-صد درصد حقم است در فولاد به کارم ادامه بدهم
مشروح گفت و گوی ویسی با "ورزش سه" را در ادامه میخوانید:
**رقابتهای این فصل برای شما به خوبی و شادی تمام شد، اما فکر میکنم مثل سال گذشته که نفت رو نگه داشتید به این بقا به خاطر توقعات زیاد و فشار زیادی که روی مجموعه فولاد بود، زیاد توجه نشد.
همینطور است؛ خداراشکر سال بعد فولاد با خیر و خوشی تمام شد. اتفاقاتی برای فولاد رخ داد که باعث ناراحتی مردم خوزستان شده بود. از من خواسته شدم تا بیایم و تیم را نگه دارم. به من گفتند که فقط تیم را در لیگ برتر نگه دار و در این مسیر واقعا اذیت شدم. ناراحتیهایی هم پیش آمد، اما تمام تمرکزم را گذاشتم تا موفق شویم. طبق تحلیلی که کردم به مدیران باشگاه و کارخانه فولاد از روز اول گفتم که برای بقا 10 امتیاز میخواهیم که توانستیم 10 امتیاز را بگیریم. میتوانستیم بیشتر هم امتیاز جمع کنیم، اما خداراشکر که توانستیم در لیگ برتر بمانیم و البته رتبه خوبی هم در پایان به دست بیاوریم.
**شما در فوتبال جاهای مختلفی بودید و سالهای سخت زیادی را پشت سر گذاشتید. آیا میتوان گفت امسال سختترین سال زندگی فوتبالی شما بوده یا نه؟
واقعا سختترین سال زندگیام بود؛ بقا با فولاد حتی از سال قبل که به نفت آبادان رفتم و 8 امتیاز عقب بودیم هم سختتر بود. به هر حال فولاد باشگاهی بزرگ و با امکانات است که تا سال قبل در باشگاه های آسیا حضور داشت. همه همت کردند و کمک کردند، مدیران کارخانه و باشگاه حمایت خوبی داشتند و اجازه ندادند تمرکز مان بهم بخورد و کاری کردند آرامش داشته باشیم. از همه عزیزانی که کمک کردند تشکر میکنم و خداراشکر روز آخر مسابقات مردم را خوشحال کردیم.
**شما در تیمهای مختلفی کار کردید؛ شاید بعد از گلی که مقابل پیکان در لحظات پایانی بازی ماقبل آخر دریافت کردید، تصور میشد سقوط فولاد قطعی شده است. آیا آن لحظه از بقا ناامید شده بودید؟
هیچ وقت ناامید نشده بودم؛ من ایمان داشتم که تیممان در لیگ برتر میماند. کمی بقای ما طول کشید و دلیلش این بود که تیم ما به چند قسمت تبدیل شده بود و تصور میکردم زودتر بتوانیم یکدستش کنیم، حتی اوایل فکر میکردم بازی های آخر تشریفاتی باشد و فرصت کنیم جوانان را بازی بدهیم. اشتباهاتی داشتیم که کار به روز آخر کشید. بعضی داوریها و اتفاقات فوتبالی هم به نفع ما نبود و به ضرر ما تمام شد. به هر حال کار به بازیهای آخر کشید اما حتی بعد از گلی که از پیکان در لحظات پایانی بازی خوردیم هم مطمئن بودم که در لیگ برتر باقی میمانیم. ما مقابل نساجی هم دقیقه ای گل زدیم که جایی برای جبران آنها نبود، درست مثل گلی که از پیکان در دقیقه 98 خوردیم. با این حال تجربه بازی قبلی با پیکان به من کمک کرد تا بازی با نساجی را در دقایق پایانی کنترل کنیم و پیروز از زمین خارج شویم.
**فولاد در این فصل مربیان زیادی عوض کرد، روزی که آقای رضاییان به عنوان مدیرعامل دست روی شما گذاشت با اطمینان شما را آورد که تیم را در لیگ برتر نگه میدارید. در این مسیر اما ممکن بود این ناامیدی برای مدیرعامل پیش بیاید و تصمیم دیگری بگیرد. آیا اصلا در روزهای آخر این احساس را کردید که ممکن است تصمیمی درباره شما گرفته شود؟
هرگز اینچنین احساسی را در کار کردن با آقای رضاییان تجربه نکردم. او همیشه به من انرژی داد، همیشه با هم صحبت میکردیم و مدام میگفت تو متخصص این کار هستی. تا روز آخر هم چنین انرژیای را به من داد. همین بود که انرژی مرا برای کار کردن بیشتر کرد و در نهایت خداراشکر موفق شدیم.
**شما در پیکان تهران تجربه مشابهی داشتید؛ آن زمان پیکان را در لیگ حفظ کردید و امسال باعث سقوط پیکان شدید. چه حسی دارید؟
من قبلا هم یکبار گفتم که با دیگر تیم خوزستانی (استقلال خوزستان) رفیقیم اما شرایط طوری شده بود که رقیب باشیم و تلاش کنیم دیگری را به لیگ یک بیندازیم! درباره پیکان هم اینطور است. پیکان تیم ریشهداری است که سابقه خوبی دارد و حیف است به لیگ یک بیفتد، اما به هر حال این اتفاق رخ داده و این طبیعت فوتبال است. حتی شخصا دوست نداشتم نفت آبادان به لیگ یک سقوط کند، اما آنها روزهای زیادی را از دست دادند و در نهایت افتادند.
**اتفاقا درباره نفت آبادان بحثهایی پیرامون شما وجود دارد؛ برخی به شما انتقاد میکنند که نفت را شما بستید و یکی از دلایل سقوط این تیم را به تیم بستن شما نسبت میدهند. در این خصوص توضیح میدهید؟
برای اولین بار میخواهم توضیح بدهم؛ نفت آبادانی که الان سقوط کرده را من هفته دوازدهم تحویل داده بودم. آن روز به مدیران باشگاه گفتم که دیگر نمیمانم. آنها گفتند تا نیم فصل بمان و بعد برو. من هم گفتم بروید با مربی بعدی تان صحبت کنید و من قطعا نیم فصل میروم. من 21 روز قبل از نیم فصل گفته بودم که میروم، 21 روز آنجا و 50 روز هم نیم فصل، جمعا 70 روز وقت داشتند تا سرمربی بیاورند و بازیکن جذب کنند. میگویند تیم را من بد بستم، خب من این تیم را برای خودم و سلیقه خودم بستم. روزی که تیم را تحویل دادم 4 امتیاز از استقلال خوزستان بیشتر داشتیم و 5، 6 امتیاز از نساجی بالاتر بودیم. تهش سیزدهم بود، سقوط نکرده بود و ته جدول نبود. یادتان نرود که سال قبل نفت آبادان را در شرایطی به من دادند که 8 امتیاز عقب بود و در ته جدول قرار داشت. مردم شریف آبادان باهوش و فوتبالی هستند و خودشان همه چیز را میدانند. یکسری افراد کارشکنی کردند و حالا با فرار روبه جلو میخواهند من را مقصر سقوط نفت جلوه بدهند. ولی این افراد نمیتوانند هواداران شریف نفت آبادان را گول بزنند. من سوالی از آقایانی که میگویند تیم را بد بستم، دارم. کیشمس را چه کسی آورد؟ علی یوسف را چه کسی نگه داشت؟ چرا اینها را نمیگویند؟
**برگردیم به بحث فولاد؛ آیا فولاد از نظر پشتیبانی و مسائلی که انتظار داشتید تیمی بود که برای بقا بجنگد؟
این تیم را علیرضا منصوریان برای سهمیه آسیایی بسته بود و از او هم تشکر میکنم. از خودش و مربیانی که بعد از خودش آمدند ممنونم. فولاد به هر حال اعتبار و امکانات دارد و حتی در ایران سپاهان هم به اندازه فولاد امکانات ندارد. روزی که به سپاهان رفتم در یک مصاحبه گفتم که امکانات فولاد در حد سپاهان است، همه به من خندیدند. جالب است که مارتینز سرمربی اسپانیایی که قبل از من در فولاد کار میکرد، وقتی به ایران آمد مصاحبه کرد و گفت امکانات فولاد در حد تیمهای اروپایی است و همه گفتند دم مربی گرم. من همین حرف را زدم و گفتند عبدالله دیوانه شده و به من خندیدند، اما یک خارجی که گفت همه از او تشکر کردند!
**واقعا این فولاد برا سهمیه آسیایی بسته شده بود؟
بله، این تیم برای سهمیه بسته شد اما اتفاقاتی افتاد که دوست ندارم دربارهاش حرفی بزنم. با این حال همین که در شرایط عجیب و غریب و سخت روز آخر مردم خوشحال بودند، خوب است. کل فوتبال ایران میگفتند فولاد حیف است به لیگ یک برود. روز آخر در شمال هم هواداران نساجی همین را میگفتند و این حرفها واقعا به ما انرژی داد. با این حال لیاقت فولاد این نیست. باید کالبدشکافی شود و دلایل این اتفاقات پیدا شود. باید درمان را پیدا کنند تا دیگر هیچوقت این شرایط برای باشگاه بزرگ فولاد تکرار نشود.
**در تیم شما بازیکنانی حضور داشتند که توانستند نقش موثرتری ایفا کنند؛ نقش شما مهم است اما بازیکنان هم بسیار تاثیرگذار هستند. بازیکنان باتجربهای مثل شهاب گردان، ساسان انصاری و ... نیز خیلی به شما کمک کردند.
دقیقا همینطور است. من با بزرگترهای تیم بارها صحبت کردم. همیشه از آنها مشورت میگرفتم، حتی گاهی اوقات درباره ارنج با آنها حرف میزدم. چه ایرادی دارد بازیکنی که بیشتر ازمن در تیم حضور داشته و شرایط را میشناسد و باتجربه هم هست مشورت بدهد؟ من همه بهم کمک کردیم و آنها هم با صداقت من را کمک کردند که از آنها تشکر میکنم. مخصوصا روز آخر بازیکنانی مثل شهاب و ساسان و حتی خارجیهایمان کمکحال بودند. همه تلاش کردند تا یک اتفاق خوب بیفتد. به نظرم بازیکنان باتجربه، بازیکنان جوان، مدیریت، هیئت مدیره، مدیران کارخانه فولاد و ... همه دست به دست دادند تا تیم موفق شود. باور کنید آنقدر متحد شده بودیم که اگر سه هفته دیگر لیگ ادامه داشت، به رتبههای بالای جدول میرسیدیم.
**درباره شهاب گردان صحبت کردید؛ شهاب میخواست بازی با نساجی از فوتبال خداحافظی کند، به این فکر کرده بودید که اگر خدای ناکرده فولاد سقوط میکرد چه اتفاقی برای گردان رخ میداد؟
من روز بازی فهمیدم که میخواهد خداحافظی کند؛ داخل رختکن بودیم که یکی از بچهها به من گفت. وقتی فهمیدم بچه ها را جمع کردم و میدانستم که چقدر بچه های ما شهاب را دوست دارند. در رختکن گفتم بچهها امروز برای شهاب که همه تان دوستش دارید بازی کنید. یک لحظه دیدم اشک خودم در آمده و بعد از من خود شهاب و ساسان (انصاری) و چهار پنج نفر دیگر دارند گریه میکنند! در رختکن ما قبل از بازی با نساجی بازیکنان یک اشک خوب ریختند و همین اشک باعث شد تا همه متحد به برد شوند. همه متحد شدند تا سنگر شهاب باشند و آخرین سنگر ما هم شهاب بود که خداراشکر همه چیز خوب تمام شد.
**در روزهایی که در فولاد بودید، تلخترین لحظه کدام بود؟ گل دقیقه 98 پیکان یا موضوع دیگری؟
نه، همهاش برای من تلخ بود. از ثانیهای که به فولاد آمدم یک استرس بد از بیرون از باشگاه به من وارد میشد. در کوچه و خیابان همه به من می گفتند این بازی را دیگر نباز! هیچکس نمیگفت این بازی را ببر، همه میگفتند و قسم میدادند که فقط نبازیم! این انرژیها همه منفی بود. همه اعضای تیم شاهد هستند که من صبح اول وقت اولین نفر به اتاق کارم میرفتم و شب هم آخرین نفر محل تمرین را ترک میکردم تا خاطره بدی برای مردم نگذاریم. این استرسها و انرژی های منفی باعث شد تا من شبانه روز کار کنم. خدای ناکرده اگر اتفاق بدی برای این تیم میافتاد، هرگز خودم را نمیبخشیدم. اینها را گفتم اما این را هم بگویم وقتی سوت پایان بازی با نساجی را داور زد، بهترین لحظه زندگیام بود. آن برد و ماندن فولاد خیلی قشنگ بود. چون فولاد لیاقت بیشتر از اینها را دارد.
**از نظر خودتان کلیدی شخص در بقای فولاد چه کسی بود؟ خودتان؟ مدیریت یا یک بازیکن؟ این را بدون پردهپوشی و ملاحظه بگویید.
آقای بهرام رضاییان (مدیرعامل فولاد). او خیلی کمک کرد. من همیشه انرژی خوبش را گرفتم و فردی بود که حتی در بدترین روزها هم هیچوقت انرژی منفی نداد. او مدام دلش میخواست به مجموعه کمک کند. گفتم که همیشه به من میگفت تو متخصص این کار هستی و نمیگذاری تیم بیفتد. این حرفها را که میزد جان میگرفتم. او همیشه میخندید و انرژی مثبت میداد اما در چشمانش نگرانی را میدیدم، ولی بازهم انرژی میداد. به همین خاطر مدام دنبال این بودم که کاری کنم. صبح تا شب، شب تا صبح کار کردم، بیشتر از همیشه کار کردم تا این مرد را رو سفید کنم. فکر میکنم بقای فولاد را هم باید به اقای رضاییان تقدیم کنم که خیلی در مسیر بقای ما زحمت کشید.
**شما چند روز پیش گلایهای درباره تفاوت گذاشتن بین مربی بومی و غیربومی در خوزستان داشتید. اینکه برخی احترام نگه نمیدارند و به اصطلاح مرغ همسایه برایشان غاز است...
به هر حال وقتی یک استان خودش فرد یا افرادی را دارد که میتوانند کار کنند و موفق شوند، چرا اینقدر به سایرین بها داده میشود؟ ما با استقلال خوزستان طی یک پروسه سه ساله قهرمان شدیم. سال قبلش داشتیم سقوط میکردیم و با پلیآف ماندیم. متاسفانه یکسری آدمها خطی عمل میکنند و با یک برد آنطرفی و با یک باخت اینطرفی میشوند. الان که مد شده پیج فیک درست میکنند و توهین میکنند. این صفحات را باید رصد کنند و واقعا جمعشان کنند. مربیکه خیالش راحت باشد با برنامه دو ساله یا سه ساله کارش را جلو میبرد. مگر میشود فولاد بزرگ در یکسال 4 سرمربی داشته باشد؟ من خواهشم از رییس کارخانه فولاد این است که رصد کنند و ببینند چرا این اتفاقات افتاد؟ یک نفر در صفحه به اصطلاح هواداریاش میگوید فلان حیا کند و رها کند، به حرفش گوش میکنند. این مسائل باید کارشناسی شود. با این حال از مردم واقعا تشکر میکنم، دمشان گرم که همراه بودند. یک عده انگشت شمار و معلوم الحال و بیمار هستند که اینها را نباید به ورزشگاه هم راه بدهند. آقای محترم، هرچه تو در صفحهات مینویسی که نباید گوش کنند! وقتی اینطور میشود، پولمان هدر میرود و وقتمان هدر میرود و تیم هم نابود میشود. بعضی ها هم به منفعت خودشان میرسند.
**شما در دوران سرمربیگری کارنامه نسبتا خوبی دارید؛ خودتان فکر میکنید مربی موفقی بودهاید و اینکه کجا میتوانستید موفقتر باشید؟
من آنقدر که به خاطر شادی مردم روی دست آنها بودم، پایین روی زمین نبودم. میبینیم یک مربیای که افتخارش هشتم یا نهم کردن یک تیم است، چون ارتباطاتی دارد میگویند اون این تیم را هشتم کرده است. آنوقت من تیم قهرمان ایران کردم، میگویند قهرمانی استقلال خوزستان شانسی بوده است! اگر شانسی بوده چرا یکبار دیگر تیمی از خوزستان (به جز فولاد) قهرمان نشد؟ آیا آسیایی شدن صبای قم هم شانسی بود؟ قهرمانی با شاهین بوشهر و صعود به لیگ برتر هم شانسی بود؟ پیکان را با آن شرایط نگه داشتم هم شانسی بود؟ یا معجزه وار ماندن نفت آبادان. همین بقای فولاد هم معجزه بود اما اسم فولاد کاری میکند که معجزه معنایی برایش پیدا نکند. در دستههای مختلف کار کردم و بازیکنان زیادی تحویل دادم. نمونهاش رامین رضاییان، حامد لک، موسی کولیبالی و ... اینها هم شانسی بوده است؟ پس موفقیت یعنی چه؟ به من بگوییم کدام تیم را به لیگ یک انداختم؟ در مجموع فکر میکنم نه یک مربی موفق، که بسیار موفق بودهام.
**پس چرا برخی چنین نظری ندارند؟
نمیدانم. شاید برخی انتظار داشتند بعداز قهرمانی با استقلال خوزستان راحت سپاهانی که بودجهاش نصف شده بود را هم قهرمان کنم. فوتبال همین است. همه میگویند ویسی در سپاهان موفق نبود، خب این چه حرفی است؟ مگر هر سال باید قهرمان شوید؟
**در مصاحبه آخرتان گفتید که استقلال خوزستان را با برنامه سه ساله قهرمان کردید، فکر میکنید اگر باشگاهی با شما قرارداد سه ساله ببندد، باز هم قادر هستید آن تیم را قهرمان لیگ ایران کنید؟
قطعا میشود. نه با من که با هر مربی همسطح من اگر این طور رفتار شود میتوانیم موفق شویم. صد درصد با برنامهریزی و کار درست میشود قهرمان شد. الان من اگر در فولاد بمانم، تیم را میشناسم و با کم و زیاد کردن چند بازیکن بهتر میتوانم کارم را انجام بدهم. به هر حال ثبات مهم است، اینکه شناخت داشته باشید مهم است.
**به عنوان کسی که سابقه قهرمانی در لیگ برتر را دارید و از طرفی دو سال متوالی است که دو تیم را از سقوط نجات میدهید، کدام تجربه برای شما جذابتر است؟
کار من مربیگری است. سالهای سال هم بگذرد میگویند لسترسیتی با شگفتی سازی قهرمان شد. در باره استقلال خوزستان هم میگویند. هرکس هم هرچه میخواهد بگوید مهم نیست. من از این کارهای بزرگ زیاد کردم. در صبا هم این اتفاق افتاد. دیگر آنقدر تجربه دارم که در هر شرایطی کارم را انجام بدهم، اما طبیعی است که برای یک مربی شیرینتر است تیمی را خودش با برنامه ریزی و سلیقهاش ببندد و کار کند.
**به عنوان سوال آخر خودتان فکر میکنید حقتان که در فولاد به کارتان ادامه بدهید؟
صد درصد حقم است. من تمام تلاشم را انجام دادم، خیلیها در این شرایط نیامدند فولاد را بگیرند. من کار خطرناکی کردم، اگر اتفاقی برای فولاد میافتاد هرگز خودم را نمیبخشیدم. نه خودم که هیچکس مرا نمیبخشید. تیم ما رو به سراشیبی بود. این کار سختی بود که نگهش داریم. پیکانی که سقوط کرد حتی یکبار هم ته جدول را ندیده بود، این نشان میدهد چقدر کار سختی داشتیم. با این حال تیم را نگه داشتیم و حقم است که ادامه بدهم. من در مصاحبه قبلی گفتم که به خاطر یکسری مسائل بهتر است نباشم، اما واقعا حقم است که با فولاد ادامه بدهم.
**حرف پایانی؟
چه خوب است که قدر همدیگر را بیشتر بدانیم. از هواداران فولاد متشکرم، دمشان گرم که انرژی دادند و کمک کردند تا بمانیم. من با آن چند نفری که خط میگیرند و حرف میزنند ندارم اما مردم پشت این تیم بودند که ماندگار شدیم. حتی وقتی دقیقه 98 گل خوردیم هم پشت تیم بودند. انشاالله هرچه خدا برای همه مان صلاح میداند همان شود.
دیدگاه تان را بنویسید