کد خبر: 554410
تاریخ انتشار :

پیشنهاد یک اقتصاددان به دولت در مذاکره با آمریکا: به جای لغو تحریم‌ تعهد عینی بگیرید

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

به گزارش نامه نیوز، امروز که شما این گفت‌وگو را می‌خوانید دقیقا یک‌سال و چهار ماه است که گفت‌وگوهای ایران با اروپایی‌ها برای وادار کردن آنها به انجام تعهدات‌شان در برجام آغاز شده ولی هنوز نتایج قابل اعتنایی حاصل نشده است، مذاکراتی که اگر بخواهیم دقیق‌تر درمورد آن صحبت کنیم، باید سابقه آن را نه از اردیبهشت 97 که از دو سال قبل‌تر یعنی اوایل سال 95 عنوان کنیم، همان زمان که زمزمه‌هایی از موثر نبودن لغو تحریم‌ها شنیده می‌شد و به‌تدریج این ماجرا آنقدر جدی شد که مسئولان دستگاه سیاست خارجی با وجود اینکه در دوران اجرای برجام اعلام شده بود «تمامی تحریم‌های اتحادیه اروپا در قبال فعالیت‌های هسته‌ای ایران لغو شده است»، گفتند ما حتی نتوانسته‌ایم یک حساب بانکی در لندن باز کنیم! این البته صرف‌نظر از نقش ایالات متحده است، اصلی‌ترین طرف ایران در برجام که از همان روز اجرای توافق آن را نقض کرد و هرچه توانست انجام داد تا این توافق سودی به ایران نرساند و نهایتا از آن خارج شد.

این روزها زمزمه‌هایی از امکان حصول یک توافق موقت میان ایران و سه کشور اروپایی به گوش می‌رسد، گفته شده احتمالا 15 میلیارد دلار به ایران منتقل خواهد شد و در قبال آن ایران نیز گام‌های 60 روزه را به عقب برمی‌گرداند، توافقی که حتی اگر اجرایی هم شود، بازهم خسارات ناشی از تخلف آمریکا و اروپا در برجام را برای ایران جبران نمی‌کند. صرف‌نظر از این نکته، اخیرا برخی کارشناسان بحق درباره قابل اعتماد نبودن اروپایی‌ها سخن می‌گویند و ابراز می‌کنند ممکن است آنها دوباره در عمل، مجری توافق با ایران نباشند، لذا باید چاره دقیق‌تر و منسجم‌تری اندیشید.

مجید شاکری، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل اقتصادی و مالی یکی از کارشناسانی است که منتقدانه به روند مذاکرات ایران با غرب نگاه می‌کند ولی در کنار این انتقاد، ایده‌های جدیدی هم دارد که می‌تواند یاریگر مذاکره‌کنندگان در مواجهه با اروپایی‌ها باشد. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید. سال‌هاست ایران با کشورهای غربی بر سر پرونده‌هایی چون مساله هسته‌ای مذاکراتی را با هدف عادی‌کردن روابط و برداشتن تحریم‌ها انجام می‌دهد، مذاکراتی که یا به توافق نهایی منجر نمی‌شود یا اینکه اگر به توافق می‌رسد نتیجه دلخواه کشور را به‌دنبال ندارد. ارزیابی شما چیست و علت این مساله را چه چیزی می‌دانید؟

در ادبیات سیاستگذار ایرانی بارها حد نهایی و نهایت آمال از گفت‌وگو با غرب «لغو همه تحریم‌ها» ذکر شده است، مثلا در هفته گذشته رئیس‌جمهور اظهار کرد اگر همه تحریم‌ها لغو شود دیدار بی‌سابقه ایشان و ترامپ می‌تواند محقق شود. از طرف دیگر بارها در مذاکرات پیشین که منجر به تدوین برجام شد هدف نهایی طرف ایرانی «لغو همه تحریم‌ها» ذکر شده است. طبعا به این هم باید اشاره کنیم که سوال و انتقادی که نسبت به «نتایج برجام» وجود داشت این بود که واقعا آن‌طور که تصور می‌شد، لغو همه تحریم‌های اقتصادی و مالی انجام نشده است! همین‌جا باید سوال مهمی طرح شود، سوال این است که آیا اساسا هدف‌گذاری لغو تحریم‌ها، هدف‌گذاری صحیحی است؟

وقتی درباره لغو تحریم‌ها صحبت می‌کنیم، آنچه در ناخودآگاه سیاستگذار ایرانی و افکارعمومی ایران شکل می‌بندد احساس این است که وارد همکاری ایجابی یا گسترش تجارت با طرف غربی می‌شوند. درواقع آنها لغو تحریم را که صرفا یکی از پیش‌نیازهای انجام یک رفتار ایجابی در حوزه تجارت، فناوری یا سرمایه‌گذاری از طرف غربی است، با خود عمل ایجابی سرمایه‌گذاری یا افزایش تجارت یکی می‌گیرند، درحالی‌که باید تاکید کرد این دو اتفاق با هم یکی نیست! ولی ما فرض می‌گیریم طبعا و طبیعتا لغو تحریم‌ها منجر به گسترش این روند تجاری خواهد شد، چون فرض می‌گیریم بازار ایران بازار بزرگی است و فرض می‌گیریم فرصت‌های تجاری قابل ‌توجهی دارد که ممکن است درست هم باشد اما در عمل چسبندگی‌های متعددی وجود دارد که باعث می‌شود لزوما این لغو تحریم منجر به وقوع یک اتفاق ایجابی در عرصه واقعیت نشود. تجربه‌ای که به‌خوبی این را به ما نشان می‌دهد، ایام اجرای برجام است. مثال‌های برجامی هم قاعدتا دارند؟

بله، در ایام اجرای برجام در خیلی از حوزه‌ها و موضوعات احساس می‌کردیم تحریم‌ها لغو شده است، اما عملا نتیجه‌ای که فکر می‌کردیم به دست نمی‌آوردیم، چون در بخش‌های دیگر و در پیش‌نیازهای دیگری که روبه‌روی ما قرار داشت طرف مقابل اشکال‌افکنی و گره‌ ایجاد می‌کرد و عملا به آن نتیجه‌ای که می‌خواستیم نمی‌رسیدیم؛ هم در حوزه انتقالات مالی این مساله با مثال‌های بی‌شمار قابل ارائه است و هم در حوزه‌هایی چون خرید هواپیما، موضوع نفت و دیگر عرصه‌هایی چون پتروشیمی! از این‌رو باید به این نکته اشاره کرد که همیشه این تصور وجود داشته که «لغو تحریم‌ها» لزوما منجر به نتیجه ایجابی می‌شود، ولی واقعیت متفاوت از تصور ماست و تاکنون این تصور به‌عنوان یک تجربه محقق نشده است. از همین منظر هم باید گفت این نوع نگاه و تصور ایرانی‌ها اشکالات زیادی را ایجاد کرده و می‌کند.

درواقع نگاه ما به موضوع تحریم‌ها و به نتیجه و دستاورد مذاکره با طرف بیرونی یک نگاه عدم سلب است نه ایجاب! یعنی وقتی شما ساختار برجام را مشاهده می‌کنید، به‌خصوص «بند 19» که در آن تعهدات اروپا ذکر شده و همین‌طور آنچه درباره نتایج بعد از توافق اروپا در پیوست دوم آورده شده و همین‌طور درمورد آمریکا می‌بینید در هیچ‌یک گفته نشده فلان همکاری باید انجام شود. در همه اینها گفته شده باید به‌لحاظ قانونی ممانعتی در مقابل ایجاد این همکاری‌ها رخ ندهد، اعم از اینکه این همکاری‌ها رخ بدهد یا ندهد.

این نگاه چه مشکلی را در خلال مذاکرات ایجاد می‌کند؟

دقت در این موضوعات و عبارات توضیح‌دهنده وجود اشکالاتی است که به ترتیب توضیح می‌دهم. موضوع اول مساله قابل‌تاملی است. وقتی ما برای خودمان این پیش‌فرض را ایجاد کرده‌ایم که «طرف مقابل اگر بخواهد با ما همکاری کند ابتدا باید تحریم‌ها را لغو کند» معنایی جز این ندارد که خود ما هم تحریم‌های او را اصل گرفته‌ایم و به‌عنوان بخشی از خواسته خود لغو تحریم‌ها را قرار می‌دهیم درحالی‌که خواسته ما همکاری اقتصادی آنها و دیگر کشورها با ایران است و ریسک اینکه این همکاری دچار تضاد و تناقض با تحریم‌های آنهاست اعم از نگرانی بابت تحریم‌های ثانویه کشورهای دیگر یا تحریم‌های خودشان، به طرف مقابل برمی‌گردد، نه به ما!

درواقع این ما نیستیم که باید این ریسک را حل کنیم. چه کسی گفته ما باید قواعد داخلی کشور مقابل را به‌عنوان قانون بین‌الملل فرض بگیریم و برای لغو این قانون‌ها در تلاش داشته باشیم و انرژی بگذاریم؟ ما یک نتیجه ایجابی نهایی می‌خواهیم که انجام مجموعه‌ای از مبادلات و مراودات اقتصادی و امثالهم است و ریسک‌های در تضاد بودن آن با قوانین تحریمی هم به‌عهده طرف مقابل است.

اشکال دوم یک مساله پارادوکسیکال است؛ پارادوکسی که در زمان برجام درگیر آن بودیم. این پارادوکس که ظریف هم به صراحت به آن اشاره کرد، این بود که ما می‌گفتیم آنچه از طرف مقابل می‌خواهیم «یک امضا» است اما آنچه غربی‌ها از ما می‌خواهند «یک فرآیند زمان‌دار فنی» است و این سوال مطرح بود که چطور می‌شود لغو چنین چیزی را به اتفاق دیگری منوط کرد به‌ نحوی که همزمانی رخ دهد؟ در عمل هم دیدیم این اتفاق آن‌طور که ما می‌خواستیم رخ نداد، یعنی طی یک فرآیند زمان‌دار فنی ما تعهدات خود را اجرا کردیم و در حال اجرا هستیم ولی امضای طرف مقابل کارکرد خود را نداشته است. این در حالی است که اگر ما به‌جای اینکه به‌دنبال «امضای لغو تحریم» می‌بودیم، به‌دنبال طرح ایجابی برای همکاری در هرکدام از حوزه‌هایی که روی آن عدم سلب حاصل کرده بودیم، می‌رفتیم، فضای جدیدی ایجاد و در آن بستر و شرایط کاملا می‌شد اجزای این طرح را به اجزای اقدامات هسته‌ای ایران گره زد و اصلا مشکلی درباره همزمانی هم وجود نداشت.

نکته دیگری هم که در این مورد وجود دارد این است که بسیاری از اوقات وقتی ما دنبال طرح ایجابی نمی‌رویم، بدون اینکه خود فرد ظاهرا گره‌افکنی انجام داده باشد، با سکوت و ابراز غیرظاهری رضایتش با گره‌افکنی‌ها همراه می‌شود و این به آن معنی است که فضا برای طرف ثالثی ایجاد می‌شود که او به ما فشار بیاورد. حتی طرف ثالثی که به‌مراتب کوچک‌تر است و اصلا در این بازی نیست، اما عملا به‌صورت نیابتی از سوی طرف متعهد به ایران گره‌افکنی ایجاد می‌کند و ایران هیچ چیزی نمی‌تواند بگوید، چون در جریان مذاکرات این ایران بوده که ریسک گره‌افکنی یک عامل سوم را قبول کرده نه طرف مقابل! واقعیت این است که ما نیازمند یک چرخش در نوع نگاه به مذاکرات و امتیازستانی در مذاکرات هستیم، از عدم سلب به ایجاب! این احتمالا نکته‌ای حیاتی است که شکل مذاکرات ما را عوض می‌کند.

سوال بزرگ احتمالا این است که چرا ما به‌دنبال چنین چیزی نمی‌رویم؟

بله، به‌رغم اینکه منافع واضح و قابل‌توجهی حاصل خواهد شد اگر به‌جای اینکه به طرف مقابل بگوییم «نباید در مقابل خرید نفت ایران سنگ‌اندازی کنید» به آنها بگوییم «مجموعا این مقدار نفت باید از ایران خریداری کنید.» چه عواملی مانع از این نوع مذاکره شده است؟

اولا یکی از مسائلی که از قدیم و به‌صورت سنتی گفته می‌‌شد این بود که مثلا درمورد اروپا، ما با بخش خصوصی طرف هستیم و دولتمردان اروپایی نمی‌توانند این مجموعه‌های خصوصی را مجبور به انجام کاری کنند. امروز می‌دانیم این یک افسانه است. می‌دانیم حجم وسیعی از بخش دولتی، شرکت‌ها و مجوعه‌های متعلق به دولت‌های اروپایی وجود دارند که می‌توانند این کارها و مبادلات را انجام دهند. همین‌طور این موضوع درباره جاهای دیگر هم صادق است. پس این موضوع را کنار می‌گذاریم. علت دیگری که وجود دارد و گفته می‌شود و واقعیت هم دارد این است که اساسا نمی‌دانیم «چه می‌خواهیم» و چون نمی‌دانیم چه می‌خواهیم، نهایت خواسته ما این است که فعلا در جریان مذاکره زمین بازی را هموار کنیم تا بعد خواسته‌هایی را که به آن خواهیم رسید در زمین بازی هموار فراهم کنیم، غافل از آنکه با این کار ما صرفا یکی از متغیرها را تغییر می‌دهیم و دیگر عوامل و موانع باقی خواهند ماند. پس «ندانستن اینکه چه می‌خواهیم» و «نداشتن استراتژی» علت دیگری است که باعث می‌شود از عدم سلب به سمت ایجاب حرکت نکنیم.

اشکال سوم تعجیل است. طبعا مذاکره بر سر یک قرارداد ایجابی که جزئیات سنجش‌پذیر زمان‌دار دارد، نیازمند وجود فهم از نیازهای خودمان است، همچنین نیازمند وادار کردن طرف مقابل به پذیرفتن جدول زمان‌بندی و نیازمند یک چانه‌زنی گسترده‌تر نسبت به این روش است که شما صرفا تعدادی قانون را از طرف مقابل بخواهید که حذف کند، اما آیا نتیجه با هم یکی است؟ به‌نظر می‌رسد مقداری صبوری، داشتن استراتژی و عمل‌کردن براساس یک فهرست خواسته‌های ایجابی روی ‌زمین کمیت‌پذیر زمان‌دار و سنجش‌پذیر به‌مراتب بهتر از این است که به‌دنبال صرفا سلب و رفع یکسری قانون باشیم.

یک مثال می‌زنم؛ ما به‌دنبال این بودیم که از اروپا و بعد از آمریکا هواپیما خریداری کنیم. برای دسترسی به این هدف به‌دنبال این بودیم که طرف مقابل و به‌عبارت دقیق‌تر، خزانه‌داری آمریکا برای ما لایسنس صادر کند تا بتوانیم از بویینگ و ایرباس خرید کنیم که البته می‌دانید بخش مهمی از لایسنس‌هایی که به ایرباس مربوط بود، صادر نشد و درباره بویینگ هم همین‌طور و بعدا هم به مشکل فاینانس خوردیم و این‌دست مشکلات دست‌به‌دست هم داد تا کار نصفه و نیمه بماند. اما اگر جور دیگری رفتار کرده بودیم، به این معنا که پیش از اینکه وارد مذاکرات نهایی برجام شویم یک «پیش‌قرارداد» با ایرباس و بویینگ منعقد می‌کردیم که در آن تعداد هواپیماهایی که باید به ایران فروخته می‌شد مشخص بود و برای کل فرآیند خرید این تعداد می‌رفتیم مجوز می‌گرفتیم، اعم از فرآیند تامین مالی و خود فرآیند خرید، صدور مجوز از سوی اوفک و... در چارچوب برجام، اتفاقاتی که اگر درباره خرید هواپیما رخ می‌داد، این شرایط ایجاد نمی‌شد چون به‌دنبال یک امر ایجابی رفته و روی آن لایسنس گرفته بودیم، نه اینکه ابتدا به‌دنبال این باشیم که زمین را هموار کنیم و در این زمینی که تصور می‌کنیم هموار است ولی عملا هموار نبود، چنان‌که دیدیم به‌دنبال انعقاد قرارداد باشیم.

این مدل رفتاری درمورد دیگر مسائل و موارد هم قابل گسترش بود و هست. نه‌تنها درباره موضوعاتی که شکل توسعه‌ای دارند و با آنها به‌صورت عدم سلب برخورد کردیم، در بند 19 درباره اروپا، درباره سرمایه‌گذاری‌ها و کمک‌های بلاعوض، درباره موضوع آزادی نشستن هواپیماهای ایرانی در فرودگاه‌های اروپایی و همانند این.

اما جدا از این موارد، برای بخش جاری هم می‌توان این رویکرد ایجابی را داشت. یعنی اگر درباره نفت صحبت می‌کنیم به‌جای اینکه بگوییم نباید مانع از خرید نفت توسط کسی ‌شوید باید بگوییم در چارچوب یک قرارداد این مقدار از ایران نفت خواهید خرید، همانند قراردادی که به‌صورت بلندمدت می‌بندیم. دوباره آن نکته قبلی را ذکر می‌کنم، شاید برخی بپرسند مگر این مساله با تحریم‌ها در تناقض نیست؟

پاسخ این است که این مشکل طرف مقابل است نه مشکل ما. دلیلی ندارد ایران جای اروپا و آمریکا بنشیند و این تصمیم را بگیرد. امروز که مذاکرات ما با طرف اروپایی در حال برگزاری است چه پیشنهادی به تیم مذاکره‌کننده دارید؟

مجموعا یک پیشنهاد با این دیدگاه نسبت به مذاکرات جاری با اروپا به‌طور خاص با فرانسه قابل بحث است. به‌جای اینکه مجددا به‌دنبال رفع پاره‌ای تحریم‌ها باشیم باید یک فهرست مشخص از تقاضاهای ایجابی، زمان‌دار و سنجش‌پذیر بنویسیم که در مقابل این فهرست تعهدات ایران قرار خواهد داشت. از طرفی لغو هر مورد از تعهدات از سوی طرف مقابل، رول‌آور نکردن هر نوع امکانات مالی، کاهش هر نوع میزان انتقالات از یک بانک مشخص، در مقابل به‌صورت اتوماتیک پاسخی از سوی ایران از منظر انجام تعهدات خود خواهد داشت.

انجام این مسیر یک عایدی مهم دیگر هم دارد. حرکت در این مسیر باعث می‌شود مجددا دچار مشکل کاهش تعهدات‌مان در برجام نباشیم، چراکه در برجام نگران بودیم که انجام ندادن کدام تعهد کلیت برجام را به‌هم خواهد زد و کدام‌یک این ویژگی را ندارد. از طرفی آن ماجرا که بخشی از مسئولان و نهادهای سیاسی ایران که متولی انعقاد برجام بودند و در مقابل به‌هم خوردن این پازل ایستادگی می‌کردند و در نتیجه اقدام تقابلی ایران یک‌سال به تاخیر افتاد، دیگر تکرار نخواهد شد.

باید منطق ما در برابر طرف‌های‌مان را از عدم سلب به ایجاب تغییر دهیم. باید در فرصت نسبتا سریعی برنامه توسعه خودمان یا دست‌کم وجوهی از برنامه توسعه خود را که احتمالا در مذاکرات پوشش داده می‌شود آماده کنیم و به‌عنوان هسته سخت خواسته‌های خود روی میز بگذاریم.

ممکن است کسانی بگویند دوره برنامه‌ریزی متمرکز برای توسعه گذشته است و امروز بخش‌های خصوصی طرفین باید به هم متصل شوند و از طریق متصل‌شدن به‌هم بتوانند کار انجام دهند و کم‌کم به‌صورت طبیعی و متوالی این همکاری و گسترش تجارت رخ دهد. فارغ از اینکه چقدر این دیدگاه درست است این نکته را می‌توان بیان کرد که عملا در مذاکرات خود همواره به‌دنبال خواسته‌های دولت و شرکت‌های دولتی بودیم. حتی همین حالا هم بحث ما درباره نفت و انتقال پول آن است، کاری به تقاضای بخش خصوصی که مدعی هستیم باید در این مسیر توسعه همکار باشند، نداریم. حتی درباره آنها هم می‌توان خواسته‌های ایجابی را مطرح کرد مثل اینکه بانک‌های مشخصی در لوکزامبورگ متولی بازکردن حساب‌های آف‌شور برای طرف ایرانی و بخش خصوصی ایرانی باشند. مثل اینکه بخش خصوصی ایرانی در چارچوب این توافق به‌لحاظ تعداد لایه‌ها و زمان اجرای شناخت همه‌جانبه ذی‌نفعان یک عدد مشخصی را داشته باشد که بتواند روی آن حساب کند و چیزهایی شبیه به این پس حتی اگر ادعا داشته باشیم به اینکه دنبال توسعه فعالیت‌های بخش خصوصی هستیم به‌گونه‌ای که خود این بخش تجارت را انجام دهد باید بدانیم که ما تاکنون زمینه را برای آن هم به‌صورت ایجابی فراهم نکردیم. مجموعا تصور می‌کنم اگر بخواهیم از این مذاکرات یا هر مذاکره دیگری نتیجه بگیریم باید روش خود را از شنیدن نظرات طرف مقابل و شکل‌دهی خواسته‌های خود براساس نظرات شنیده‌شده از سوی طرف مقابل، به سمت داشتن یک فهرست خواسته‌های واقعی ببریم که این فهرست خواسته‌های واقعی به‌عنوان هسته سخت خواسته‌های ما همیشه روی میز باشد.

منبع: روزنامه فرهیختگان

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    پیشنهاد ما

    دیگر رسانه ها