کد خبر: 671117
تاریخ انتشار :

خسرو معتضد: فرح ساندویچ فروش بود

خسرو معتضد گفت: جالب است بدانید که فرح در دوره دانشجویی خود در پاریس، مدتی ساندویچ می‌فروخت! یکی از دوستانم به‌نام دکتر حاجعلی‌لو می‌گفت که وقتی همراه با همسرش برای شرکت در فستیوال کارگران به کنفدراسیون کمونیست‌ها در پاریس رفته بود، دیده که فرح در آنجا ساندویچ می‌فروخته است!

خسرو معتضد: فرح ساندویچ فروش بود
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

خسرو معتضد، تاریخ‌نگار در روزنامه همشهری نوشت:

فرح به‌دلیل اینکه پیشینه دو همسر قبلی شاه را نداشت تا مدت‌ها پس از راهیابی به دربار، در حاشیه بود. پس از بچه آوردن، قدری موقعیتش تثبیت شد. چندی پیش هم سرِ پیری و معرکه‌گیری آمده و می‌گوید: من نایب‌السلطنه‌ام و نوه پسری‌ام هم شاه آینده ایران است! گوینده این سخن، تنها می‌تواند یک نادان به‌تمام‌معنا باشد. واقعاً از بس سیگار کشیده، مغزش خراب است! کلاً کسانی که زیاد سیگار می‌کشند و مشروب می‌خورند، غیرعادی می‌شوند. این خانم هم گویا در مصرف این چیزها زیاده‌روی کرده، چون حرف‌هایش حقیقتاً احمقانه است.

شاه هم در جلسات عمومی و خصوصی، گاه به‌خاطر اظهاراتش به او تندی یا بی‌احترامی می‌کرد. شما خاطرات علم- که در 7 جلد منتشر شده است- را بخوانید و ببینید که شاه، چطور با این خانم صحبت می‌کرده است. بارها بر سر او داد زده و تحقیرش کرده است. او در این یادداشت‌ها از قول شاه می‌نویسد: «من اگر بروم، این زن چهار روز هم نمی‌تواند ایران را اداره کند.» علاوه بر خاطرات علم، یکی از بهترین کتاب‌ها در شناخت کارنامه فرح، خاطرات مینو صمیمی است؛ کارمند دفتر مخصوص فرح.

پیشینه خانوادگی ملکه

قطبی‌ها ساکن کوچه ستاره در عشرت‌آباد بودند. پدر فرح، سهراب دیبا، سروان بود و در همان دوران کودکی او، در اثر ابتلا به سرطان فوت کرد. آنگونه که گفته‌اند، مرد زن‌باره‌ای هم بوده. چند روز پیش در خاطرات یکی از شخصیت‌ها می‌خواندم که پدر فرح به او گفته بود: امشب یک خانم سالخورده دعوتم کرده و شام مرا می‌دهد! در واقع یک چنین اخلاق‌های گدایی‌مآبانه‌ای داشت. مادرش پس از فوت همسر خود، در خانه خانم‌شرقی خیاطی می‌کرد البته بعدها قصد داشت همسر نعمت نصیری بشود که او زیر بار نرفت!

در خاطرات احمدعلی بهرامی، سفیر ایران در مراکش، درخصوص رفتارهای گدامآبانه فریده دیبا، نکات بسیار جالبی آمده است. اینها خانواده‌ای بودند که از سربند راهیابی به دربار، به مال و مکنتی رسیدند. از دیگر اعضای خانواده دیبا، وکیل‌الملک دیبا و علاءالملک دیبا هستند البته به اعلاءالملک، «الاغ الملک» هم می‌گفتند. او همان فردی است که میرزاآقاخان کرمانی، خبیرالملک و سیدحسن روحی را به ایران برگرداند که اعدام شوند چراکه گفته می‌شد این سه تن در قتل ناصرالدین شاه، محرک میرزارضا کرمانی بوده‌اند.

این افراد ازلی‌مذهب بودند. فرح دیبا مثل خود شاه و خواهر و برادرهایش، سواد چندانی نداشت و تنها 2 سال در فرانسه درس خوانده بود البته خوب به فرانسوی حرف می‌زد. مادام هولو، همسر سفیر فرانسه در ایران، او را نزد جهانگیر تفضلی می‌برد و می‌گوید: این دختر فرانسه‌اش عالی است، اما، چون پول ندارد، برای ادامه تحصیل در فرانسه، شما بورسیه‌اش کنید. تفضلی می‌گوید: این مسئله در حوزه اختیاراتم نیست، بهتر است به اردشیر زاهدی مراجعه کند، چون قرار است او برای جلب دانشجویان، به آنها پولی بدهد.

 مقابل چشمان مبهوت مردم بلوچ

جالب است بدانید که فرح در دوره دانشجویی خود در پاریس، مدتی ساندویچ می‌فروخت! یکی از دوستانم به‌نام دکتر حاجعلی‌لو می‌گفت که وقتی همراه با همسرش برای شرکت در فستیوال کارگران به کنفدراسیون کمونیست‌ها در پاریس رفته بود، دیده که فرح در آنجا ساندویچ می‌فروخته است!

با توجه به سابقه خانوادگی فرح، می‌توان گفت که او عقده فقر و بدبختی داشت. یکسری دخترهای گدا مثل لیلی امیرارجمند هم همیشه دور و بر او بودند. این تیم حتی وقتی به مال و مکنت هم رسیدند، مثل آدم‌های تازه به‌دوران‌رسیده و عقده‌ای رفتار می‌کردند.

مثلاً لباس‌های شیک یا چکمه می‌پوشیدند و به میان بلوچ‌ها می‌رفتند و به آنها فخر می‌فروختند! حتی مجله زن روز در همان زمان، در انتقاد به رفتار آنها نوشته بود: خانم شما با دامن بالای زانو، مقابل چشمان مبهوت مردم بلوچ، با آن شرایط سخت زندگی نشستی و ویسکی می‌خوری؟

خیال خام

فرح برخلاف دو همسر قبلی شاه، فاقد تبار شناخته‌شده و برخورداری‌های ناشی از آن بود، حتی در مقام مدیریت جریانات فرهنگی در کشور هم، دسته‌گل‌های عجیب و غریبی به آب می‌داد! نمونه‌اش همان جشن هنر پرحاشیه شیراز بود.

خانم مریم خوارزمی در برخی از شماره‌های مهر و آبان‌ماه ۱۳۵۶ روزنامه کیهان، به برخی از بی‌بندوباری‌هایی که به‌عنوان نمایش هنری در خیابان‌های شیراز به نمایش گذاشته شد، پرداخته است. به‌عنوان مثال، در گزارش این خانم آمده که زنان و مردانی به‌عنوان هنرمند، لختِ مادرزاد جلوی شهبانو نمایش اجرا کرده و می‌رقصیدند!

یا مادر شهبانو آنچنان آدامس می‌جوید که صدای چیک‌چیکش می‌آمد! در این روزها به‌دلیل پژوهشی که در مورد «شاه در دوران تبعید» انجام می‌دهم، بسیاری از آثاری که درباره سبک حکومت شاه، در خارج از کشور منتشر شده را بازخوانی می‌کنم. یکی از این کتاب‌ها، خاطرات دکتر نیلی آرام است که بسیار جالب می‌نماید. او در این کتاب، مفصلاً به شرح فساد و دزدی‌های دربار، ازجمله فرح پرداخته و به نکات مهمی اشاره کرده است. حال می‌خواهند از چنین آدمی، چهره ملکه نیکوکار بسازند! آقا دوران پادشاهی تمام شد! مگر وقتی دوران پادشاهی در فرانسه به پایان رسید، دوباره این نظام به آن کشور برگشت؟

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما