کد خبر: 694937
تاریخ انتشار :

پرویز ثابتی کیست؟

مستند پرویز ثابتی مقام ارشد ساواک به تازگی از شبکه «من و تو» پخش شده است. پیش از آن نیز پردیس فرزند پرویز ثابتی، بعد از ۴۴ سال تصویری از پدرش به اشتراگ گذاشته بود، اما چرا این مقام امنیتی بعد از اینهمه سال از تاریکی بیرون آمده است؟ او چه برنامه‌ای دارد؟

پرویز ثابتی کیست؟
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

«محمدرضا شاه ذاتا فردی وطن‌پرست و دموکرات بود که در ۱۲ سال سلطنت خود کوشیده است موازین قانون اساسی و اصول دموکراسی را رعایت و سلطنت کند، نه حکومت.»

این جمله را پرویز ثابتی درباره پادشاهی گفته که به باور او، زمانی که تحلیلی از مسائل سیاسی جاری کشور و گزارش‌های مستندی از فساد دربار به شاه ارائه کرده، خود ثابتی را تهدید به محاکمه نظامی کرده است. همین فرد با سابقه روشنی از سرکوب مخالفان رژیم سابق با شعار «نور و همبستگی»، ترسش را کنار گذاشته و از پستوی چهل و چند ساله‌اش بیرون آمده است؛ یکبار در برنامه گردهمایی سلطنت‌طلبان با فرزندانش حاضر شد و این بار مستندی از او پخش شد.

جدیدترین فعالیت پرویز ثابتی مستندی درباره زندگی او شامل مصاحبه مفصل با شبکه فارسی زبان خارج از کشور «من‌وتو» بود؛ مستندی که تلاشی برای پاسخ به اتفاقات دوره محمدرضا شاه پهلوی بود؛ از برگزاری انتخابات آزاد گرفته تا شکنجه کمونیست‌ها و فعالان سیاسی و همچنین برنامه‌های امنیتی دوره پهلوی.

پرویز ثابتی رئیس اداره سوم ساواک و رئیس ساواک تهران بود. در واقع در یک دهه پایانی حکومت پهلوی، پرویز ثابتی مسئول مستقیم مقابله جریان‌های چریکی بود و حفظ امنیت داخلی کشور را برعهده داشته و این یعنی هر آنچه درباره شکنجه‌ها، اعدام‌ها و بازداشت‌های انقلابیون و مخالفان رژیم پهلوی شنیده‌اید زیر نظر پرویز ثابتی و توسط او انجام شده است. همین پیشینه کافی بوده که ثابتی را چهار دهه در سایه فرو ببرد.

ثابتی یک‌بار سه دهه بعد از انقلاب با انتشار مجموعه گفت‌وگو‌هایی با عرفان قانعی‌فرد از خاطراتش و یک‌بار چهار دهه بعد از انقلاب از چهره‌اش رونمایی کرده است. شاید علت انتشار مجموعه ۷۰۰ صفحه‌ای گفت‌وگو‌های او با عنوان «در دامگه حادثه» این بوده که پرویز ثابتی به عنوان یک عنصر امنیتی و اطلاعاتی به این جمع‌بندی رسیده بود که جمهوری اسلامی به یک نظام مستقر تبدیل شده و از طرفی بسیاری از اطلاعات او بعد از سی سال از طبقه‌بندی خارج شده است اما حتی زمان انتشار کتاب همچنان محافظه‌کاری را کنار نگذاشت و از چهره خود رونمایی نکرد. بعد از ۴۴ سال ظاهرا ثابتی به یک جمع‌بندی جدید رسیده و آن اینکه خطری دیگر او را تهدید نمی‌کند.

واکنش‌ها به انتشار تصاویر پرویز ثابتی

انتشار تصویر ثابتی واکنش‌های متفاوتی به دنبال داشت. برخی از او استقبال کردند و دیگران، استقبال از بازگشت ثابتی را به «سفیدشویی» و «حافظه تاریخی ضعیف ایرانیان» تعبیر کردند. تاریخ معاصر ایران که از قول بسیاری از نزدیکان شاه روایت شده و همچنین خاطرات خود ثابتی نشان می‌دهد او مبدع بسیاری از روش‌های سرکوب مخالفان بوده است؛ روش‌هایی که همین امروز در جمهوری اسلامی مورد انتقاد نزدیکان ثابتی است.

«ناصر مقدم» مقام بالاسری و آخرین رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) درباره ثابتی می‌گوید «او شخصیت خشنی بود و اساسا من آمدم تا پرویز ثابتی را کنار بزنم و خشونت از بین برود.» ثابتی می‌گوید «زمانی که در سوم آبان ۱۳۵۷ نزد هویدا رفتم که بگویم مرا برداشته‌اند و می‌خواهند سفیر شوم، هویدا پنیک کرد و گفت که با برداشتن تو از ساواک معلوم است که شاه دیگر اراده ماندن ندارد. کار ما تمام است. امیدی بود که روزی شاه برگردد و مخالفین را سرجایشان بنشاند، ولی الان با برداشتن شما دیگر تمام است.»

افرادی از جمله داریوش همایون وزیر اطلاعات دوران پهلوی معتقدند پس از حسن پاکروان هیچ شخصیتی در ساواک به اندازه پرویز ثابتی باهوش نبوده است. حسین فردوست می‌گوید ثابتی شخصی جاه‌طلب و بلندپرواز بود.

پرویز ثابتی کیست؟

ثابتی در خانواده‌ای متوسط و مشهور به دیانت بهائی رشد یافت. وابستگی مذهبی خانواده او حتی در طول دوران خدمتش به یک چالش تبدیل شده بود و این چالش درباره او همچنان باقی است. او درباره بهایی بودن خودش توضیح داده و گفته از زمانی که به سن بلوغ رسیده به هیچ دینی علاقه نداشته و یک فرد غیردینی و غیرمذهبی بوده است. اما در خانواده‌شان هم مسلمان داشتند هم بهایی. خانواده مادری او و خاله‌هایش بهایی بوده‌اند. مادر بزرگ پدری و عمه‌هایش مسلمان. با همه این احوال در پرسشنامه‌های استخدامی همواره می‌نوشته شیعه اثنی عشری.

معروف است که ثابتی بعد از فرار از ایران به اسرائیل رفته، اما خودش می‌گوید هیچ آموزشی توسط موساد در اسرائیل ندیده و پس از خروج از کشور هم به اسرائیل نرفته است. حسین فردوست می‌گوید پرویز ثابتی به موساد رفته و در آنجا آموزش دیده است. او همکاری و آموزش دیدن توسط موساد را هم تکذیب کرده و گفته زمانی که روزنامه کیهان این مطالب را درباره او نوشته همسرش آن را خوانده گفته «پرویز تو حتی بلد نیستی نرمش بکنی، چه دوره‌ای دیده‌ای؟!»

ثابتی دانش‌آموز مدرسه فیروز بهرام بود. دبیرستان فیروز بهرام واقع در خیابان خیابان میرزاکوچک خان جنگلی تهران از دبیرستان‌های قدیمی تهران و متعلق به انجمن زرتشتیان تهران بود. احمد شاملو، سیدحسین نصر، حسنعلی منصور، هوشنگ نهاوندی، شاپور ریپورتر، حمید عنایت و ایرج افشار از مشاهیر فارغ‌التحصیل این مدرسه‌اند. ثابتی پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان به دانشکده حقوق دانشگاه تهران رفت و پس از فارغ التحصیلی به ساواک پیوست.

او درباره اینکه چرا به دادگستری نرفته و وکیل نشده گفته در آن زمان دادگستری افراد جدید را استخدام نمی‌کرده و فقط از دستگاه‌های دولتی و کارمندان دولت، نیرو می‌گرفته است. او قصد داشته استخدام وزارت آموزش و پرورش شود بعد از آنجا به دادگستری برود. سال قبل از فارغ‌التحصیلی هم استخدام آموزش و پرورش شده بود، اما در نهایت جذب ساواک شد. به گزارش رویداد۲۴ خودش درباره پیوستن به ساواک می‌گوید این سازمان را پلی به سوی آینده سیاسی و وکیل شدن می‌دیده است. او همیشه در فکر وزیر شدن بود، اما به گفته خودش یک بار فردوست و یک بار نصیری اجازه ندادند او وزیر شود. 

کارنامه ثابتی در سرکوب مخالفان

احسان نراقی در جایی گفته «آدم‌های عاقل رئیس ساواک نمی‌شدند و خمیرمایه ساواک، شکنجه‌گران قدیم تیمور بختیار بودند که درک سیاسی نداشتند. اداره کل سوم ساواک که ثابتی حدود پنج سال ریاست آن را به عهده داشت، در میان ادارات نه‌گانه ساواک، گسترده‌ترین تشکیلات را داشت. وظیفه اصلی این اداره جمع آوری اطلاعات و سرکوب عملیات براندازی در داخل و در مواردی خارج از کشور بود.»

جیمز بیل نویسنده کتاب «عقاب و شیر» می‌گوید «اداره‌ سوم موجب بدنامی ساواک شد. زیرا این بخش فعالیت‌های خود را روی کنترل و نظارت سیاسی داخلی متمرکز کرده بود.»

ثابتی اواسط بهار ۱۳۵۷ گزارشی برای محمدرضا شاه نوشت و در آن اعلام کرد شرکت‌های نفتی و مقامات دولت آمریکا و انگلیس از مخالفان حمایت می‌کنند. او به شاه پیشنهاد کرد اعلام حکومت نظامی کند، مجلسین را منحل کند، خبرنگاران خارجی به ویژه بی‌بی‌سی را اخراج کرده، هر دو سفارت انگلیس و آمریکا را ببندد و با روحانیت برخورد قاطع کند. در پایان او فهرستی از ۱۵۰۰ فعالان سیاسی را به نعمت‌الله نصیری رئیس وقت ساواک داد که همگی را بازداشت کنند.

تقسیم روحانیون توسط ساواک

برخی منتقدان می‌گویند ثابتی بیشتر درگیر سرکوب جریان‌های چپ و چریکی بوده و در همه سال‌های خدمتش در ساواک از سرکوب روحانیون غافل شده است. شواهد هم نشان می دهد عمل ساواک در برخورد با چریک‌ها و جریان‌های چپ در مقایسه با اقداماتش علیه روحانیون و جریان‌های ملی-مذهبی ملایم‌تر بوده است. هرچند او این اتهام را رد کرده و گفته اگر اینطور بود همه روحانیون شاخص امروز به پرونده بازداشتشان توسط ساواک افتخار نمی‌کردند. او می‌گوید همه روحانیون شاخص از جمله آیت‌الله طالقانی، هاشمی رفسنجانی و آیت‌الله خامنه‌ای را بازداشت کرده بود، اما تفکیکی میان روحانیون افراطی و روحانیون دیگر قائل بود.

ثابتی در مورد مطرح شدن نام آیت‌الله خمینی در سال ۱۳۴۰ می‌گوید «بعد از مرگ بروجردی شاه به آیت‌الله حکیم تسلیت گفت و به آیت‌الله‌های داخل تسلیت نگفت. منطور این بود که مرکز شیعه به عراق رفته است. بعد از مرگ بروجردی جبهه ملی دنبال سیدمحمد کاظم شریعتمداری راه افتاد و از او حمایت کرد، اما بعد نهضت آزادی تشکیل شد و دار و دسته طالقانی و بازرگان از خمینی به عنوان جانشین طرفداری کردند. در ایران آیت‌الله خمینی تا وقتی بروجردی زنده بود شهرتی نداشت. از سال ۴۰ کم‌کم نام آیت الله خمینی مطرح شد. تا قبل از آن کسی او را نمی‌شناخت، اما شریعتمداری را می‌شناختند.»

ثابتی در توجیه رویکرد ساواک در برابر روحانیون می‌گوید هر سال دوبار با شریعتمداری دیدار داشته و هر دو هفته یکبار عباسی داماد شریعتمداری یک لیستی برای او می‌آورد که آدم‌های مختلف از او خواسته‌هایی داشتند. بعضی درباره زندانیان بود، بعضی درباره مالیات. از وزارت دارایی می‌خواستیم که از آن‌ها مالیات نگیرند. در زمان انتخابات حزب رستاخیر شریعتمداری تقاضا کرده بود که احمد بهادری همچنان از تبریز به عنوان سناتور انتخاب شود.

روابط حکومت پهلوی و روحانیون

او درباره نفوذ ساواک بر روحانیت می‌گوید: «تا قبل از فوت بروجردی روابط رژیم با روحانیت بسیار حسنه بود و در مقابل خطر کمونیسیم بین‌المللی و داخلی منافع مشترک داشتند. در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ اکثر روحانیون طرفدار شاه بودند. ساواک در زمان ریاست بختیار با آیت‌الله بروجردی و سایر مراجع روابطی داشت و در ماه‌های محرم و مناسبت‌های دیگر وجوهی بین روحانیون تقسیم می‌شد.»

ثابتی مدعی شده هنگامی که عبدالحسین شرف‌الدین رهبر مذهبی شیعیان لبنان در حال موت بود شیعیان لبنان از مراجع قم خواستند فردی را به لبنان اعزام کنند که رهبری را بر عهده بگیرد. تیمور بختیار، سیداحمد طباطبایی را مامور کرد که فرد واجد صلاحیتی را با تایید بروجردی بفرستند. او هم سیدموسی صدر را برای این کار نامزد کرده و ساواک موافقت بروجردی را جلب کرده و موسی صدر با اعتبارات قابل توجه عازم لبنان شد.

به گفته ثابتی سال ۱۳۵۰ امام موسی صدر در آخرین سفر خود به ایران با شاه ملاقات کرد و درخواست کمک مالی کرد که شاه با قسمتی از درخواست او موافقت کرد. ثابتی گفته امام موسی صدر با او هم ملاقاتی داشته و درخواست آزادی صدر عاملی را مطرح کرده است و ثابتی هم او را آزاد کرده است.

ثابتی می‌گوید در این ملاقات از کمک‌های امام موسی صدر به سازمان مجاهدین خلق برای پیوستن به گروه‌های فلسطینی و آوردن مصطفی چمران از آمریکا به لبنان و همکاری با او گله وانتقاد کرده و چمران را عامل آمریکایی‌ها و مصر خوانده است. موسی صدر کمک به مجاهدین را تکذیب کرده، اما از چمران دفاع کرده است.

اما خود ثابتی اذعان کرده که روابط رژیم با روحانیون از سال ۱۳۴۰ و بعد از اصلاحات ارضی و حق رای به زنان تیره شد. او گفته «ما تا آن زمان روحانیون را در زمره گروه‌های طرفدار رژیم یا خنثی قرار می‌دادیم، اما از سال ۴۱ گروهی تحت عنوان روحانیون افراطی مطرح شدند.»

ثابتی می‌گوید حتی بعد از ماجرای ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ که آیت‌الله خمینی بازداشت شد هم مساله اعدامش در هیچ مرحله‌ای اصلا و ابدا مطرح نبوده است. کارشناسان ساواک معتقد بودند آیت‌الله خمینی باید زندانی باشد، ولی حسن پاکروان رئیس وقت ساواک حتی با زندانی شدن او هم موافق نبود و معتقد بود بهتر است در پادگان عشرت‌آباد بماند.

او درباره ماجرای آزادی آیت‌الله طالقانی در سال ۱۳۴۲ توسط پاکروان هم می‌گوید پاکروان سرخود طالقانی را آزاد کرد. ثابتی تعریف می‌کند که «طالقانی هم همان شب درست ۱۴ خرداد ۱۳۴۲ بلافاصله بعد از آزاد به مسجد هدایت خیابان استانبول رفت. آخوند از بالای منبر او را دعوت به سخنرانی کرد او گفت من به رئیس ساواک قول دادم بالای منبر نروم، پس میکروفن را بدهید از پایین سخنرانی کنم و یک سخنرانی شدیداللحنی علیه دولت کرد. من بلافاصله گزارشی نوشتم برای پاکروان که دیشب چنین شده و او از پایین منبر حرف زده! پاکروان گفت آقا این‌ها مگر اخلاق سرشان نمی‌شود؟! گفتم تیمسار این‌ها ما را ظلم و این کار‌ها را تقیه می‌دانند. این‌ها را چه به اخلاق؟»

او می‌گوید زمانی که حسنعلی منصور نخست وزیر شد اعلام کرد آقای خمینی باید آزاد شود و به قم برگردد. ثابتی با این پیشنهاد شدیدا مخالف بوده، اما با جلب رضایت پاکروان این اتفاق می‌افتد و هفت ماه بعد در غائله سخنرانی امام علیه کاپیتولاسیون، به ترکیه تبعید می‌شود. بهمن ۱۳۴۳ هم منصور توسط فداییان خلق ترور می‌شود. به گفته ثابتی در جریان این ترور، هاشمی رفسنجانی، حبیب الله عسگراولادی، بادامچیان و مهدی عراقی دستگیر می‌شوند. ثابتی می‌گوید از نظر ساواک اسلحه‌ای را که با آن منصور را کشتند، هاشمی رفسنجانی داده بود.

او درباره هاشمی رفسنحانی گفته «این‌ها نرم و منعطف نبودند اگر بودند زندان نمی‌رفتند. همین هاشمی چندبار دستگیر شد و هر بار غلط نامه می‌نوشت و از زندان آزاد می‌شد، اما باز هم سر جریانی دیگر دستگیر می‌شد. آخر سر هم در ارتباط با سازمان مجاهدین خلق که یک پول درشت در حد ۱۰۰ هزار تومان به آن‌ها داده بود، بازداشت شد و تا آن آخر هم زندان بود.»

ثابتی درباره دوره ریاست پاکروان می‌گوید تا زمانی که او رئیس ساواک بود نمی‌گذاشت یک سیلی به صورت یک زندانی نواخته شود حتی یک بار یک نفر سیلی زده بود توبیخ و تبعید شد. وقتی نصیری آمد سیاست کاری تغییر کرد.

عملیات ساواک علیه منبری‌ها

ثابتی می‌گوید در یک مرحله در مورد پنج نفر عملیات اجرا شد که عبارت بودند از فلسفی، سید عبدالرضا حجازی، سید محمود قمی، جعفر شجونی و محمد صادق لواسانی. عباس تهامی ماموریت ساواک را انجام داده است. او منزل آبرومندی اجاره و سپس اتاق‌های آن را مجهز به دوربین‌های تلویزیونی و عکسبرداری و میکروفن کرد. دخترانی را استخدام کرد که عاشق کار پلیسی بودند. روش کار این بود که دختر به نحوی خود را به افراد مورد نظر نزدیک و به عنوان مساله شرعی با آن‌ها ملاقات کرده و در ملاقات بگوید که همسر دارد و همسرش از لحاظ جنسی او را ارضا نمی‌کند و سه ماه سه ماه در سفر است و وانمود کند زن آتشین مزاجی است و از لحاظ شرعی تکلیف او چیست؟ دخترک بعد از یکی دو جلسه موفق می‌شد آن‌ها را تشویق کند که برای گذراندن وقت با او به خانه‌اش بروند. همه ۵ نفر به ترتیب به منزل دخترک رفتند. دخترک طبق ماموریتی که داشت باید حرکات سبک و زننده‌ای می‌کرد که طرف مقابل هم حرکات زننده‌ای بکند.

شکنجه آیت الله منتظری

آیت‌الله منتظری در کتاب خاطراتش به شکنجه‌هایی که در زندان‌های شاه متحمل شده اشاره کرده است. او سال ۱۳۸۶ در پاسخ به یک پرسش درباره شکنجه‌های ساواک گفته «در مرتبه اول در «قزل قلعه» بازداشت بودم و فرزندم شهید محمد نیز بازداشت بود، بازجویى به نام دکتر جوان با شلاق چنان بر گُرده‌ایم می‌‌زده که بدنم زخم و لباسم خونین شد؛ و نیز فرزندم را کتک می‌‌زدند تا صداى ناله او مرا اذیت کند. در دفعه بعدى که به پیروزى انقلاب منتهى شد، یک بازجو در «اوین» که به نام سعیدى بود اول به من دستبند قبانى زد و در همان حال چنان به من سیلى زد که پرده گوشم پاره شد و هنوز آثار آن باقى است. متصدى تمام آن‌ها هرچند ظاهرا ساواک و بازجوهاى ساواک بودند.»

ثابتی درباره شکنجه منتظری می‌گوید من تنها یکبار حسینعلی منتظری را دیدم و آن وقتی بود که سال ۱۳۴۶ قرار بود مراسم تاجگذاری شاه برگزار شود. یک اعلامیه‌ای علیه تاجگذاری منتشر شده بود که فهمیدیم منتظری عامل آن بوده است. او را دستگیری کردیم و متن دست‌نوشته این اطلاعیه را در خانه‌اش با دستخط خودش پیدا کردیم. در زندان قزل قلعه از او بازجویی می‌کردند. بعد مدعی شد که در حین بازجویی شکنجه شده است.

ثابتی می‌گوید: محمدتقی فلسفی و چند آخوند دیگر گفتند این آقا استاد ما بوده و می‌گوید در زندان شکنجه شده است. ما هم تحقیق کردیم دیدیم روز بازجویی این سند دست‌نوشته روی میز بازجو بوده و تا تلفن زنگ زده و بازجو سرگرم پاسخ بوده منتظری پریده این سند را در دهانش گذاشته که قورت بدهد و بازجو هم گلویش را می‌گیرد که منتظری آن را برگرداند و قورت ندهد و این شده بود شکنجه ایشان!

ترور مخالفان در خارج از کشور

پرویز ثابتی از مبتکران ترور مخالفان در خارج از کشور بود. تیمور بختیار سپهبد نیروی زمینی شاهنشاهی و از بنیانگذاران ساواک و نخستین رئیس آن سازمان از اسفند ۱۳۳۵ تا اسفند ۱۳۳۹ بود. وی پس از اختلاف با محمدرضا شاه و اتهام خیانت به کشور، به اعدام غیابی محکوم و توسط مامورانِ ساواک در ۲۵ مرداد سال ۱۳۴۹، در دیالهٔ عراق به قتل رسید.

در پیِ مسافرت بختیار به آمریکا در بهمن ۱۳۳۹ که حامل پیامی از سوی شاه برای جان اف. کِنِدی بود، بر وحشت شاه از کودتای بختیار افزود. در ملاقات بختیار با کندی موضوع گسترش سرسام‌آور فساد در هیات حاکمه ایران و ناتوانی شاه در اداره مطلوب کشور مطرح شد. بختیار در اواخر اسفند ۱۳۳۹ از ریاست ساواک برکنار شد.

گفته می‌شود ثابتی مسئول مستقیم پرونده بختیار در ساواک بوده است. مامور ارمنی که ثابتی به عنوان محافظ به سیستم بختیار در عراق اضافه کرده بود، عامل ترور بختیار بود. ثابتی می‌گوید من برنامه نداشتم او را ترور کنم و قصد داشتم به ایران برگردانم، اما مامور من با ابتکار خود دست به ترور زده است.

سرکوب خوانندگان ضد رژیم

ثابتی در خاطراتش به بازداشت داریوش خواننده به دلیل محتوای اشعارش اشاره کرده است. او گفته چندی بود شروع به خواندن اشعار انقلابی کرده بود یکی از شعرهایش این بود که «تن‌پوش او از پوست پلنگ است، تن‌پوش من از تاول است». بقیه خواننده‌ها را هم تحریک می‌کرد اشعار انقلابی بخوانند. او را بازداشت کردیم و موقع بازداشت ۲ کیلو تریاک از خانه‌اش پیدا کردیم.

یک شب اشرف خواهر شاه زنگ زد گفت من جایی هستم شنیدم داریوش را بازداشت کردید، می‌خواستم بفرستید بیاید آنجا. گفتم او قرار بازداشت دارد و آزادی یا جابجایی او احتیاج به دستور دادستان ارتش دارد، من چطور اجازه بدهم یک زندانی با قرار بازداشت برود جایی آواز بخواند؟ اشرف شروع به گریه کرد و من متجاوز ۱۰ دقیقه گوشی دستم بود او گریه می‌کرد. موقعی که آرام شد گفتم فرمایش دیگری ندارید؟ گفت شما حرف خودتان را می‌زنید. گفتم من طبق قانون حرف می‌زنم.

گفت حالا این داریوش چی کار کرده؟ گفتم تصنیف‌های انقلابی می‌خواند و مردم را تحریک می‌کند. او موقعی که می‌خواند تن‌پوش تو از پوست پلنگ است، نمی‌دانم راجع به چه کسانی حرف می‌زند؟ تن‌پوش چه کسی از پوست پلنگ است؟ تن‌پوش زن بنده که از پوست پلنگ نیست. اشرف گفت منظورتان چیست؟ گفتم منظور خاصی ندارم دوباره شروع کرد به گریه کردن.

ثابتی می‌گوید این زندان به نفع داریوش بود، چون در زندان تریاک را ترک کرد و امروز هم خیلی خوشحالم که داریوش در خارج از کشور اعتیادش را ترک کرده و جوانان را از اعتیاد بر حذر می‌دارد و علیه جمهوری اسلامی مبارزه می‌کند.

رونمایی پرویز ثابتی در واقعه سیاهکل

دو ماه پس از واقعه سیاهکل، پرویز ثابتی مدیرکل ادارهٔ سوم ساواک در کنفرانس مطبوعاتی که از او با عنوان «یک مقام امنیتی» یاد شد، به شرح این ماجرا، ریشه‌های آن، اقدامات پیشین گروه چریک‌های فدایی خلق و چگونگی برخورد ساواک با آن پرداخت. در این نشست خبری که ۱۵ فروردین ۱۳۵۰ با حضور خبرنگاران خبرگزاری‌های داخلی و خارجی، روزنامه‌ها و رادیو و تلویزیون برگزار شد، این مقام امنیتی «اسرار واقعه سیاهکل» را فاش کرد.

واقعه سیاهکل به یورش مسلحانهٔ چریک‌های فدایی خلق به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل در تاریخ ۱۹ بهمن سال ۱۳۴۹، گفته می‌شود. هدف از این عملیات آزاد کردن یکی از اعضای دستگیرشده این سازمان بود. در درگیری‌های ابتدایی، چندین سرباز و نیروی مربوط به ژاندارمری و ارتش، به همراه دو چریک فدایی کشته شدند. بعد از این، ده نفر دیگر از چریک‌های شرکت‌کننده در این یورش، دستگیر و سپس اعدام شدند.

تیرباران چریک‌های فدایی خلق

به گزارش رویداد۲۴ فروردین ۱۳۵۴ «بیژن جزنی» رهبر چریک‌های فدایی، همراه با شش نفر دیگر از چریک‌های فدایی خلق به نام‌های «حسن ضیا ظریفی»، «احمد جلیلی افشار»، «مشعوف کلانتری»، «عزیز سرمدی»، «محمد چوپان‌زاده» و «عباس سورکی» به همراه «مصطفی جوان خوشدل» و «کاظم ذوالانوار» دو عضو سازمان مجاهدین خلق در تپه‌های اطراف زندان «اوین» توسط عوامل حکومت شاه تیرباران شدند.

روزنامه‌های چاپ ۳۰ فروردین خبر را با تیتر «۹ نفر از زندانیانی که قصد فرار داشتند، کشته شدند» منتشر کردند. اسرار نحوه کشته شدن این‌ها تا سال‌ها مخفی بود، اما بهمن نادری‌پور معروف به «تهرانی» از بازجویان ساواک اولین بار راز این تیرباران به دستور پرویز ثابتی را فاش کرد.

بنا به گفته‌های نادری‌پور که خود در جریان تیرباران آن‌ها در تپه‌های اوین حضور داشته، ماجرای فرار اساسا دروغ بوده و این ۹ نفر در واقع به خاطر انتقام عملیات‌های متعدد ترور مجاهدین خلق و چریک‌های فدائی خلق (مخصوصا ترور تیمساز فرسیو) در زمستان ۵۳ کشته شده‌اند.

نادری‌پور گفته «یک روز محمدحسن ناصری مرا خواست و گفت «باید در عملیات فوق محرمانه‌ای که به دستور ثابتی طراحی شده و چگونگی اجرای آن هنوز معلوم نیست شرکت کنی. سر میز ناهار عطارپور جزئیات طرح را با تاکید بر این‌که امروز روز اجرای عملیات است و هیچ‌کس حق اعتراض و سرپیچی ندارد افشا کرد و افزود که به دستور ثابتی این طرح باید اجرا شود، زیرا همان‌طور که عده‌ای از رفقای ما به وسیله این گروه‌ها ترور شده‌اند، آن‌ها هم باید مورد تهاجم قرار بگیرند و کشته شوند.»

ثابتی مبنای این اتهام را «ادعا‌های یکی از بازجویان کمیته مشترک ضد خرابکاری به نام نادری پور معروف به تهرانی» خوانده و گفته «این شخص برای حفظ جان خود مطالبی عنوان کرده که از اعدام رهایی پیدا کند.»

او توضیح داده که طبق نمودار سازمان ساواک وظایف هر اداره کل مشخص بوده و زندان اوین اساسا زیر نظر دادرسی ارتش بوده و نیروی زمینی ارتش و دژبان پرسنل حفاظتی آن را تامین می‌کردند. ساواک مسئول بازجویی بوده است. این ۹ نفر حکم قطعی داشتند و ساواک مسئولیتی درباره آن‌ها نداشت.

ثابتی مدعی شده پس از اینکه تقی شهرام و سعادتی از زندان ساری و ربابه عباس‌زاده یا همان اشرف دهقانی از زندان قصر فرار کردند، بیژن جزنی و دوستانش هم درصدد برآمدند با فرار از زندان، از خود قهرمان‌سازی کنند. آن‌ها در زندان قصر بسیار به موفقیت نزدیک بودند و در لحظه آخر مامورین شهربانی توانستند نقشه آن‌ها را خنثی کنند.

ثابتی گفته «جزنی در زندان قم هم برای فرار تلاش کرد، اما موفق نشد. ما از این جریان‌ها خبر داشتیم تا اینکه در شب مورد اشاره، عباس وزیری معاون اداره کل چهارم ساواک که مسئولیت زندان اوین را داشت به من تلفن کرد و گفت ماموران قصد داشتند تعدادی از زندانیان را از اوین به زندان‌های دیگر منتقل کنند و در حوالی بزرگراه شاهنشاهی زندانیان که در یک ون قرار گرفته و کامیونی از سربازان پشت سر آن‌ها حرکت می‌کرده با بریدن دست بند از ون خارج و قصد فرار داشتند که مامورین به طرف آن‌ها تیراندازی کرده و هر ۹ نفر کشته می‌شوند.»

اعدام‌های بدون تخفیف ساواک

ثابتی می‌گوید زمانی که به پرونده بسیاری از گروه‌های چپی بازداشتی رسیدگی می‌شد او پیشنهاد داده که زندانیان را طبقه‌بندی کنند و همه به اعدام محکوم نشوند. در جلسه‌ای با حضور سران ارتش قوانینی امضا شده که طبق آن محکومین به چند دسته تقسیم شدند. دسته یک و دو کسانی که رهبری گروه‌های تروریستی را بر عهده داشتند یا در قتل شرکت کرده بودند که باید اعدام می‌شدند. پروه دوم کسانی که اقدام مسلحانه کردند، اما منجر به قتل نشده که برای این‌ها کیفیات مخففه و مشدده در نظر گرفته شد.

او گفته در یک مورد یک دختری عضو مجاهدین خلق بوده که در ترور زندی‌پور نقش داشته، ما گفتیم زن بودن او کیفیت مخففه در نظر گرفته شود که شاه مخالفت کرده گفته ما گفتیم زنان و مردان مساوی‌اند چرا باید زن بودن کیفیت مخففه باشد. در نهایت این دختر هم اعدام شد.

باور سران رژیم سابق به شکنجه‌های ساواک

ثابتی در خاطراتش می‌گوید چند ماه بعد از انقلاب در پاریس مصباح جالینوس را که سال‌ها رئیس توانیر بود دیدم. جالینوش به من گفت پرویز این شایعاتی که در ایران وجود دارد اگر ۵۰ درصد هم صحت داشته باشد به نظر بسیار بد است. گفتم چه شایعاتی؟ گفت می‌گویند تو در دهان آیت الله طالقانی ادرار کرده‌ای؟ گفتم این به چند دلیل صحت ندارد پرسید که دلایل کدامند؟ گفتم دلیل اول اینکه من بخشنامه کرده بودم هر متهمی دروغ بگوید در دهان او ادرار کنند و اگر متهم مجتهد باشد و باز هم دروغ بگوید در دهان او. چطور ممکن است من چنین بخشنامه‌ای صادر کرده باشم و خودم به آن عمل نکنم و در دهان مجتهد دروغگو به جای...، ادرار کنم؟ گفت واقعا چنین بخشنامه‌ای صادر کرده بودی؟ گفتم چه عیبی دارد؟ دلیل دوم اینکه من این طالقانی را در عمرم هرگر ندیدم. سوم اینکه خود او و دخترش اعظم در تهران این اراجیف را تکذیب کرده‌اند.

او می‌گوید بعد به جالینوس گفتم اگر ۵۰ درصد هر شایعه‌ای صحت داشته باشد، از تو هم نام برده‌اند گفته‌اند ۱۹ میلیون دلار از کشور خارج کرده ای. آیا این صحت دارد؟ گفت یک درصد هم صحت ندارد. گفتم چطور شایعه من ۵۰ درصد صحت دارد در مورد شما که اعلامیه کتبی صادر شده، به کلی بی‌اساس است؟  او میگوید در عمرش نه طالقانی و مطهری را دیده نه از آن‌ها بازجویی کرده است.

پرویز ثابتی در خاطراتش اذعان کرده که شکنجه در ساواک بعد از برکنار پاکروان و ریاست نصیری بر ساواک آغاز شده است. او گفته بعد از ریاست نصیری حادثه تیراندازی به شاه اتفاق افتاد و در جریان آن در سال ۱۳۴۴ متهمان تحت شکنجه قرار گرفتند.

او اعتراف کرده که از اوایل دهه ۵۰ شمسی که فعالیت گروه‌های چریکی و کمونیستی و مذهبی شدت گرفته بود، شناسایی افراد هم زیاد شد. افراد از خانه‌های تیمی بازداشت می‌شدند و متدشان این بوده که تا ۲۴ ساعت مقاومت کنند و چیزی را لو ندهند تا گروهشان فرصت داشته باشند خانه‌های تیمی را تخلیه کنند. او تلویحا می‌گوید ساواک برای جلوگیری از مقاومت ۲۴ ساعته این افراد دست به شکنجه آن‌ها می‌زده است.

خود ثابتی به گزارش‌هایی اشاره کرده که از سازمان‌های بین‌المللی به اشرف خواهر شاه که در آن زمان رئیس هیات نمایندگی ایران در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل بود می‌دادند. او میگوید اشرف یک بار به او گفته این همه اتهامات راجع به شکنجه چیست؟ مگر شما از داروی حقیقت که اخیرا اختراع شده و آن را برای اقرار  به زندانیان می‌دهند استفاده نمی‌کنید؟ ثابتی میگوید ایده داروی حقیقت مدت‌ها مضحکه شاه بوده است.

ثابتی در توجیه اظهارات شاه در آمریکا درباره اینکه در ایران زندانی سیاسی نداریم، میگوید «شاه تروریست را زندانی سیاسی نمی‌دانست.»

زن ستیزان سابق و مدافعان حقوق زن جدید

ثابتی در مصاحبه‌اش با عرفان قانعی‌فرد به حادثه ۲۶ آبان و شکنجه هما ناطق و نعمت آزرم اشاره می‌کند و در این بخش ادبیاتی به غایت زن‌ستیزانه دارد. او می گوید «هما ناطق استاد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و همسر سابق ناصر پاکدامن نیز در این تظاهرات شرکت داشت. او مدعی شده بود که مأمورین او را دستگیر و به داخل ساختمان مخروبه‌ای برده و به وی تجاوز کرده و سپس آزاد کرده‌اند. من هما ناطق را ندیده‌ام، ولی شنیده‌ام در همان زمان هم زن جذابی نبوده است. فردای آن روز گزارشی از دانشگاه تهران رسید که چند نفر از همکارانش گفته بودند: «باید دید این مأمورین چه کسانی بوده‌اند که رغبت کرده‌اند به خانم ناطق تجاوز کنند باید به آن‌ها جایزه داد!»

سلطنت طلبان دموکراسی خواه

نسبت ثابتی با دموکراسی روشن نیست. محمدرضا کایینی تاریخ‌پژوه درباره ثابتی نوشته «او در دوره مسئولیت خود در ساواک و به ویژه اداره سوم، معتقد بود که مردم ایران لایق دموکراسی نیستند و برقرار شدن آن تنها دست ما را می‌بندد.»

او در جایی درباره اعتقاد دربار به آزادی می‌گوید هویدا «تا حدودی» به آزادی اعتقاد داشت و می‌خواست آزادی‌هایی در حد و حدودی وجود داشته باشد نه اینکه «علیه شاه چیزی گفته شود، اما علیه دولت انتقاداتی وجود داشته باشد» هرچند «شاه تحمل کمتری پیدا کرده بود.»

او در توجیه می‌گوید «شاه همیشه اینگونه نبود. او در ۱۲ سال اول از شهریور ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ فرد دموکراتی بود» اما «ایران، انگلستان یا اسکاندیناوی نیست که بگویند یک شاهی در آنجا نشسته و هیچ کاره است؛ فقط سمبل است و سلطنت بکند نه حکومت. در ایران مردم می‌گفتند اگر هیچ کاره است پس چرا هست؟ فلسفه وجودی‌اش چیست؟ بنابراین بعد از تجربه ۲۸ مرداد و مصدق، شاه دگرگون شد وگرنه محمدرضا شاه باطنا مرد دموکراتی بود. حتی گاهی می‌گویم که برای این مردم زیادی هم خوب بود.»

جالب اینجاست  ثابتی که معتقد است شاه دموکرات بوده اذعان می‌کند که انتخابات آزاد در رژیم شاه انجام نمی‌شده است. او می‌گوید من به هویدا گفتم «شما نگویید چه کسی انتخاب بشود؛ فقط بگویید چه کسی نشود و بقیه را آزاد کنید ولی او دلش نمی‌خواست به این منوال باشد و شاه هم دلش نمی‌خواست.»

او اولین قدم در عقب‌نشینی شاه را دعوت از صلیب سرخ جهانی برای بازرسی از زندان‌ها می‌داند.  ثابتی می‌گوید من به معاون خودم آموزش دادم که در کمیسیون بگوید «دعوت از یک سازمان بین‌المللی برای بازرسی زندان‌ها، برخلاف حاکمیت ملی است. اگر قرار است بازرسی از زندان‌ها صورت بگیرد باید از طرف دادرسی ارتش یا بازرسی شاهنشاهی انجام شود نه یک سازمان خارجی.»

او می‌گوید در آن زمان ۷۰۰ نفر در زندان بودند که با اینکه مدت حبسشان را گذرانده بودند، ولی چون هنوز سر موضع خود باقی مانده بودند با قرار بازداشت جدید در زندان نگهشان داشته بودند. از نظر صلیب سرخ ادامه بازداشت این‌ها توجیهی نداشته بنابراین قبل از بازرسی صلیب سرخ همگی آن‌ها آزاد شدند.

دلیل حضور ثابتی بعد از چهل سال چیست؟

کارنامه ثابتی به عنوان یک چهره اطلاعاتی و امنیتی نشان می‌دهد او چندان نسبتی با دموکراسی ندارد. پرویز ثابتی یک‌بار درباره اینکه چرا حرکت‌ها علیه جمهوری اسلامی به ثمر نمی‌نشیند گفته «فرهنگ هم‌میهنان ما این است که نمی‌توانند کار گروهی بکنند. از روی خودخواهی همه می‌خواهند رئیس باشند و حرف خود را به کرسی بنشانند و فقط به منافع خود فکر کنند. در همان لس‌آنجلس صد‌ها هزار ایرانی زندگی می‌کنند و چندین روزنامه آزاد وجود دارد، اما چرا یک سازمان سیاسی یا حزب واقعی و مستحکم پا نمی‌گیرد. چرا بیشتر روزنامه‌ها با گرفتن ۵۰۰ دلار از فردی تمجید می‌کنند و با ۵۰۰ دلار دیگر علیه همان فرد مطلب می‌نویسند؟»

او رضا پهلوی را فردی می‌داند که هر کاری می‌توانسته برای آزادی ایران کرده است. ثابتی سال ۱۳۹۰ گفته «شرایط اکنون به کلی متفاوت است. رضاشاه قشونی در اختیار داشته و محمدرضا شاهد در شهریور ۱۳۲۰ یا مرداد ۱۳۳۲ در ایران بوده و در ارتش بین مردم طرفدارانی داشته است که برای حفظ مقام او تلاش کرده‌اند در حالی که رضا پهلوی در سن ۱۷ سالگی به تبعیدگاه پرتاب شده اشت.»

ثابتی پیشنهاد کرده بود مجاهدین خلق و سایر «گروه‌هایی که زمانی مخالف محمدرضا و ضد امپریالیسم آمریکا وغرب بوده‌اند و پس از انقلاب رانده شده اند و به چین و کوبا و روسیه و آلبانی و فلسطین رفته اند» را باید متقاعد به همکاری برای وحدت علیه رژیم حاکم کرد.» 

اگرچه ثابتی در دفاع از رضا پهلوی کم نگذاشته، اما رضا پهلوی درباره ثابتی گفته در شرایطی نیست که نیازی به نیروی امنیتی-اطلاعاتی از این جنس داشته باشد و کارهایش بیشتر در شبکه‌های اجتماعی است بنابراین پرویز ثابتی از ابتدا هم در کادر او نبوده است. با این حال مخاطبان این جمله را کمتر باور کرده‌اند و پرویز ثابتی را یکی از مهمترین نیروهای سلطنت‌طلبان می‌دانند که قرار است فصل جدیدی از فعالیت اپوزیسیون سلطنت‌طلب را کلید بزند. این برنامه چیست، البته هنوز مشخص نیست. اما هر چه هست احتمالا نقش ثابتی از این به بعد بسیار بیشتر خواهد بود و بیشتر از او خواهیم شنید؛ مستند «زندگی پرویز ثابتی» تازه آغاز فعالیت است. در فضایی که شکنجه و کشتار فعالان سیاسی در شبکه‌های اجتماعی با حمایت برخی کاربران مواجه می‌شود، شرایط برای اقدامات پرویز ثابتی تازه فراهم شده است.

منبع: رویداد 24

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما