کد خبر: 764237
تاریخ انتشار :

تحلیل فارین پالیسی از حضور چین در خاورمیانه

اتحاد سرنوشت‌ساز؛ چین و ایران در خط مقدم جنگ با آمریکا

بهار گذشته فرصتی داشتم تا به هنگ‌کنگ سفر کنم. در آنجا با افرادی از سرزمین اصلی چین دیدار کردم و طیفی از مسائل مربوط به دستورکار ایالات متحده و چین را مورد بحث قرار دادیم. وقتی صحبت به خاورمیانه رسید، یکی از مخاطبانم گفت که پکن نگاه متفاوتی به این منطقه نسبت به واشنگتن دارد و اظهار داشت: «ما فقط می‌خواهیم از خاورمیانه خرید و فروش کنیم. همین.»

اتحاد سرنوشت‌ساز؛ چین و ایران در خط مقدم جنگ با آمریکا
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

بسیاری از تحلیلگران غربیِ مسائل چین، سال‌هاست که سیاست پکن در این منطقه را با همین عبارات توصیف کرده‌اند، اما این پرسش مطرح است که آیا رویکرد چین به منطقه در حال تغییر است؟

به گزارش خبر فوری به نقل از فارین پالیسی، از زمان پایان درگیری‌ها میان اسرائیل و ایران در اواخر ژوئن، گزارش‌هایی منتشر شده که از تلاش پکن برای کمک به تهران در بازسازی توان نظامی‌اش حکایت دارد. اگر این گزارش‌ها درست باشند، چنین اقداماتی نشان‌دهنده تغییری اساسی از بی‌طرفی رسمی چین در قبال درگیری‌های خاورمیانه خواهد بود. چرا این تغییر؟

به نظر می‌رسد نوعی منازعه  به سبک جنگ سرد در خاورمیانه در حال شکل‌گیری است. ایالات متحده و اسرائیل به ایران ضربه زدند. چین، برای حفاظت از سرمایه‌گذاری خود در ایران، ظاهراً احساس می‌کند که باید به ایران کمک کند تا توان نظامی‌اش را دوباره احیا کند. هرکس تاریخ روابط میان ایالات متحده و اتحاد شوروی را بشناسد، این روند برایش آشنا خواهد بود و بعید است این روند منطقه را امن‌تر کند.

منافع چین در خاورمیانه حول همان اولویتی می‌گردد که در هنگ‌کنگ شنیدم: فروش کالا و خرید کالا (عمدتاً انرژی) از منطقه. این بدان معناست که پکن خواستار ثبات منطقه‌ای، جریان آزاد منابع انرژی، آزادی ناوبری و دسترسی به بازارهاست.

این شرایط با منافع ایالات متحده در منطقه همپوشانی دارد، اما به جای همکاری، واشنگتن و پکن درگیر یک رقابت راهبردی‌اند. این رقابت بیش از آنکه به خاورمیانه مربوط باشد، به تایوان، بخش‌هایی از آسیا که پکن آن را حوزه نفوذ خود می‌داند و نیز رقابت اجتناب‌ناپذیر میان یک قدرت تثبیت‌شده و قدرتی نوظهور که می‌خواهد نظم جهانی را به نفع خود تغییر دهد، مربوط است.

بااین‌حال، این رقابت در نقاط مختلف جهان نمود پیدا می‌کند، از جمله خاورمیانه، جایی که پکن و واشنگتن مدام در تلاش‌اند یکدیگر را عقب بزنند.

یمن و حوثی‌ها نمونه خوبی از این وضعیت‌اند. هرچند چین و واشنگتن در اصل یک منفعت مشترک دارند ـ تضمین آزادی کشتیرانی ـ اما در قبال تهدید حوثی‌ها علیه حمل‌ونقل دریایی در دریای سرخ رویکردهای کاملاً متفاوتی برگزیده‌اند. پکن اساساً با حوثی‌ها معامله کرد تا خطوط کشتیرانی چین را از حمله مصون بدارد. واشنگتن در مقابل، از قدرت نظامی استفاده کرد تا حوثی‌ها را عقب براند (با نتایجی البته نه‌چندان موفق). این بهترین موقعیت برای پکن است: واشنگتن در افکار عمومی جهانی بابت حمله به حوثی‌ها ضربه می‌خورد، منابع نظامی آمریکا که می‌توانستند در آسیا به‌کار گرفته شوند در خاورمیانه گیر می‌کنند و به‌عنوان امتیاز اضافی، ارتش چین از پایگاه خود در جیبوتی می‌تواند از نزدیک به نحوه عملیات نیروی دریایی ایالات متحده نگاه کند (چیزی که در صورت درگیری در تنگه تایوان می‌تواند مفید باشد.)

چین همچنین از حمایت آمریکا از اسرائیل بهره‌برداری کرده تا نه‌تنها در خاورمیانه بلکه در سراسر جهان نیز برتری به دست آورد. پکن به‌طور غیرمعمولی از اسرائیل انتقاد کرده است، اما لحن تندش بیشتر به این خاطر است که واشنگتن را با رنج فلسطینیان در غزه گره بزند و به این ترتیب، بیشتر به اعتبار جهانی ایالات متحده آسیب وارد کند تا اینکه واقعاً دغدغه‌ای برای وضعیت فلسطینی‌ها داشته باشد.

معامله با حوثی‌ها و افزایش لحن ضداسرائیلی، ابزارهای کم‌هزینه‌ای هستند که سیاستگذاران چینی با آنها می‌توانند برای همتایان آمریکایی خود دردسر درست کنند. اما این وضعیت متفاوت از ایران است که پکن واقعاً به آن نیاز دارد. دولت چین می‌تواند بدون حوثی‌ها یا شعارهای ضداسرائیلی سر کند، اما نمی‌تواند به‌سادگی جایگزینی برای حدود ۱۳ درصد نفتی که از تهران وارد می‌کند پیدا کند. این مسئله بزرگی برای بزرگ‌ترین واردکننده نفت خام جهان است (۱۱.۱ میلیون بشکه در روز در سال ۲۰۲۴) و دلیل اینکه چین به ثبات ایران وابسته شده است.

در سال ۲۰۲۱، وزرای خارجه دو کشور یک توافقنامه همکاری ۲۵ ساله امضا کردند. هرچند نسخه نهایی هرگز علنی نشد، نیویورک تایمز به پیش‌نویسی دست یافت که چین را ملزم می‌کرد ۴۰۰ میلیارد دلار در ایران سرمایه‌گذاری کند آن هم در ازای عرضه بی‌وقفه نفت ارزان. این توافق علاوه بر تأمین منابع انرژی برای پکن، شامل پروژه‌های زیربنایی و همکاری‌های دفاعی ـ امنیتی نیز بود.

حتی اگر نسخه نهایی با پیش‌نویس تفاوت داشته باشد، همین تجارت نفت به‌تنهایی نشان‌دهنده روابط نزدیک‌تر پکن و تهران است، فراتر از آنچه تحلیلگران و سیاستگذاران معمولاً درک می‌کنند. به همین دلیل ـ برخلاف ادعاهای منتقدان آمریکا یا اسرائیل ـ جنگ ژوئن میان ایران و اسرائیل به سود پکن تمام نشد.

عملیات نظامی دقیق اسرائیل، همراه با حملات هوایی ایالات متحده به سه سایت هسته‌ای ایران، دو ضربه اساسی به چین وارد کرد: نخست، به نظر می‌رسد نظم تحت رهبری آمریکا در منطقه تقویت شد. در سال‌های اخیر، کاهش حضور ایالات متحده (تحت دولت‌های دموکرات و جمهوری‌خواه) رهبران منطقه را به سمت موازنه با چین (و روسیه) سوق داده بود. اما جنگ اسرائیل نشان داد واشنگتن نگرانی‌های امنیتی کشورهای منطقه (نه فقط اسرائیل) را جدی می‌گیرد. این امر نظم آمریکامحور را که پیش‌تر متزلزل به‌نظر می‌رسید، تقویت کرد.

دوم، اسرائیل خسارت‌های زیادی به توان نظامی ایران وارد کرد. ایران تضعیف‌شده هم از نظر اقتصادی و هم ژئوپولیتیکی به چین آسیب می‌زند. چین هرچند نفت ذخیره می‌کند، اما اگر جریان نفت به پکن حتی موقتاً قطع شود، تأثیر منفی خواهد داشت. بنابراین منطقی است که پکن به سرعت برای بازسازی توان دفاع هوایی ایران و ذخایر موشکی آن اقدام کند.

این وضعیت یادآور الگوهای آشنا برای ناظران خاورمیانه است. در سال ۱۹۶۷، شوروی به‌سرعت نیروهای مصر را پس از پیروزی خیره‌کننده اسرائیل در جنگ شش‌روزه بازسازی کرد. شکست مشتریان مسکو در آن جنگ، پیروزی‌ای برای ایالات متحده نیز بود. حال، نزدیک به شصت سال بعد، محرک‌ها و فشارهای مشابهی به نظر می‌رسد که رابطه رقابتی میان ایالات متحده، اسرائیل، ایران و چین را شکل می‌دهند. دولت ترامپ متعهد است آنچه اسرائیل برای مقابله با تهدیدات امنیتی‌اش (از جمله از سوی ایران) نیاز دارد، فراهم کند. چین نیز به همان اندازه در تلاش است به تهران برای مقابله با تهدید اسرائیل کمک کند. اگر دوباره میان اسرائیل و ایران درگیری رخ دهد، این روند احتمالاً تکرار خواهد شد و سطح خطر در رقابت منطقه‌ای بیشتر خواهد شد. این همان چیزی است که در دوران جنگ سرد رخ داد.

البته این قیاس کامل نیست. همچنین اسرائیل روابط اقتصادی پررونقی با چین دارد؛ چیزی که شرکای آمریکا در دوران جنگ سرد نداشتند. بااین‌حال، سخت است که آن حس دهه ۱۹۸۰ را نادیده بگیریم؛ زمانی که زیر سایه رقابت ابرقدرت‌ها، منازعات حاصل‌جمع صفر حاکم بود و جهان جای بسیار خطرناک‌تری به نظر می‌رسید.

منبع: خبر فوری

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما