کد خبر: 708266
تاریخ انتشار :

ناگفته‌های سیمین دانشور از دیدار با امام خمینی(ره)

انقلاب اسلامی پیروز شده بود و گروه های مختلف مردمی و قشرهای خاص به دیدار امام خمینی می رفتند. یکی از این گروه ها، اعضای کانون نویسندگان ایران بود. سیمین دانشور هم بود و... .

ناگفته‌های سیمین دانشور از دیدار با امام خمینی(ره)
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

هشتم اردیبهشت ماه سال 1300 بود که دختری در خانواده ای از اهالی شیراز به دنیا آمد که اسمش را سیمین گذاشتند. او سال ها بعد شد یک نویسنده کاردرست که رمانی به نام سو و شون از زیر چکاچک قلمش بیرون آمد. رمانی که به هفده زبان زنده دنیا ترجمه شده و یکی از پرفروش ترین آثار ادبیات داستانی ایران است. سیمین دانشور به همسری جلال آل احمد در آمد. او در نخستین انتخابات که در فروردین سال 47 انجام شد ریاست کانون نویسندگان ایران را عهده دار شد. امروز سالروز ولادت این بانوی ادیب ایرانی ما را بر آن داشت تا به خاطره ای از او با امام خمینی (س) بپردازیم. سیمین دانشور در همان اوایل انقلاب به همراه جمعی از اعضای کانون نویسندگان ایران خدمت امام رسیدند. در این دیدار بسیار تحت تاثیر محبت و لطف امام قرار می گیرد. خودش گفته است:

«وقتی امام را دیدم، تحت‌تأثیر او قرار گرفتم. آن‌قدر که این پیرمرد باشکوه، آرام و لطیف بود نمی‌توانستم در برابر اشتیاقی که پیدا کردم مقاومتی کنم. خم شدم و عبای ایشان را بوسیدم.»(1)

مرحوم شمس آل احمد نیز در خاطره دیگری از این دیدار سیمین چنین روایت کرده است: 

با اوج گیری انقلاب اسلامی آقای خمینی به ایران آمدند. من در آن ایام مریض بودم و در خانه و بیمارستان بستری. امام در مدرسه (علوی) ساکن شدند. من اخبارش را از روزنامه و رادیو و تلویزیون پیگیری می‌کردم. تشنگی و شوق مردم برای دیدن ایشان وصف ناپذیر بود. من هم خیلی شایق بودم. در آن زمان گروهی از اعضای کانون نویسندگان ایران - که من در اول انقلاب با دیدن مسائلی از آن استعفا کرده بودم به خدمت آقا رفتند که خبرش در مطبوعات منعکس شد. در آن جلسه امام به خانم سیمین دانشور عنایت کرده چند کلمه هم با ایشان صحبت می نمایند. در آن روزها به آنهایی‌ که خدمت امام رفتند حسودیم می‌ شد و خانم دانشور هم به من پز می‌ داد که من رفتم امام را دیدم و شما ندیدید! (2)

مرحوم شیخ مصطفی رهنما، تنها عضو روحانی کانون نویسندگان از آن دیدار تاریخی نقل می کند: «... در این دیدار خانم سیمین دانشور در حال بالا رفتن ار پله ها به من گفت: آقای رهنما من چادر سرم نیست، امام ناراحت نشود. من گفتم: نه همین روسری را که مقداری جلو بیاوری تا موی سرتان پوشیده باشد کافی است.»

1. پناهی‌فرد، سیمین دانشور در آیینهٔ آثارش.

2. این بخش از مطلبی که پیش از این در سایت جماران منتشر شده بود، استخراج شده است.

منبع: جماران

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما

دیگر رسانه ها